به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
زمانی که لیز تراس و صدراعظمش سیاست هایی را ترسیم کردند که باعث سقوط پوند و تهدید صندوق های بازنشستگی شد، در حال کار بر روی طرحی بودند که در هتل دو پارک مونت پلرین در سال 1947 طراحی شد.
در میان کسانی که گرد هم آمده بودند، اقتصاددانان فردریش هایک و میلتون فریدمن و فیلسوف کارل پوپر بودند و به شدت افسرده بودند. آنها اعلام کردند: «ارزشهای مرکزی تمدن در خطر است» که ناشی از «کاهش باور به مالکیت خصوصی و بازار رقابتی» پس از رکود بزرگ و جنگهای جهانی است. آنها این باور را شکل دادند که دولت و جمع گرایی تهدیدهای مرگباری برای توانایی افراد برای موفقیت هستند: مارگارت تاچر و تراس، مشعل دار احتمالی او، با اشتیاق از آن پیروی خواهند کرد.
نئولیبرالها، همانطور که شناخته شدند، از تبعید سیاسی خود عاقلانه استفاده کردند و در ادامه اندیشکدههایی مانند مؤسسه امور اقتصادی و مؤسسه آدام اسمیت را تأسیس کردند تا پایههای فکری را پایهریزی کنند و تأمینکنندگان مالی پیدا کنند. اما چیزی که این ایدئولوگ ها واقعا به آن نیاز داشتند آشفتگی بود. فریدمن مشاهده کرد: «فقط یک بحران – واقعی یا درک شده – باعث ایجاد تغییر واقعی می شود. زمانی که بحران رخ می دهد، اقداماتی که انجام می شود به ایده های موجود بستگی دارد.
در پیشگویی از امروز، تورم فزاینده دهه 1970 – در آن زمان که توسط یک شوک نفتی عظیم تحریک شده بود – این فرصت را فراهم کرد. در حالی که اتحادیهها برای دفاع از کاهش دستمزدهای واقعی دست به اعتصاب زدند، تاچر با هوشمندی داستانی از تلاشهای فردی که توسط دولت خفه شده بود را به تصویر کشید. او اعلام کرد: «ما معتقدیم که همه حق دارند نابرابر باشند»، با این استدلال که در حالی که کارگران عادی برای جامعه بسیار مهم هستند، «دیگرانی با مواهب ویژه هستند که باید شانس خود را نیز داشته باشند». این به معنای کاهش مالیات برای ثروتمندان، شلاق زدن به دارایی های دولتی و سرکوب اتحادیه های کارگری به نام آزادی بود.
از نظر تراس، نسخههای تاچر بریتانیا را از قشر سوسیالیسم رها کرد و عصر جدیدی از شکوفایی را آغاز کرد – و بنابراین بازگشت به دیدگاه او به همین ترتیب پایان خواهد یافت. مشکل این است که همه اینها یک افسانه بود. علیرغم راه نجاتی که کشف نفت دریای شمال ارائه کرد، رشد اقتصادی در دهه 1980 بیشتر از دهه 1970 بحران زده نبود، بلکه به طور عادلانه توزیع شده بود.
یکی از مدافعان نادر نخست وزیر کنونی ما – از موسسه امور اقتصادی، مشخصا – التماس کرد او ادامه داد، با این استدلال که تاچریسم اولیه درست مانند ترسونومیکس وحشیانه بود، اما راه را برای رشد دهه بعد هموار کرد. یک مزخرف: متوسط رشد اقتصادی سالانه در دهه 90 کمترین میزان در بین دهههای پس از جنگ تا آن زمان بود، و دو دهه بعد هنوز ضعیفتر بودند. بهترین دهه عملکرد دهه 1960 بود – اوج دولت گرایی. میراث تاچریسم اقتصادی بیش از حد وابسته به شهر لندن بود، با جوامعی که از کار ایمن محروم شده بودند، زیرساختها و خدمات عمومی را به هم میزدند و نابرابری را به شدت افزایش میداد.
وقتی صدراعظم، کواسی کوارتنگ، از «چرخه رکود» بریتانیا صحبت میکند و تراس «مدیریت اقتصادی معمول» را که برای دههها رشد پایینی داشته است، لعنت میکند، هر دو درست میگویند. اما ایده های انجمن مونت پلرین مقصر است. کاهش مالیات شرکت ها حفره ای به اندازه 18.7 میلیارد پوند در درآمدهای کشور ایجاد می کند، اما تئوری کاهش قطره ای می گوید که هزینه خود را با سرمایه گذاری پرداخت خواهد کرد. اما همانطور که صدراعظم سابق ریشی سوناک گفتنرخ مالیات شرکتی پایینی که ما داشتیم برای سرمایه گذاری در اقتصاد ما کاملاً بد عمل کرده است، افزایش نیافته است، هنوز یکی از پایین ترین نرخ ها در جهان توسعه یافته است: بیش از نیمی از تفاوت بهره وری ما را تشکیل می دهد.
همانطور که زمستان نارضایتی به افسانهای مفید درباره خطرات جمعگرایی تبدیل شد، «آن زمان که محافظهکاران با کاهش مالیات بر ثروتمندان اقتصاد را به هم زدند» باید به هشداری ابدی بر گردن دگمهای راستگرا تبدیل شود. هر تلاشی برای تکرار این آزمایش شکست خورده باید تصاویری از ویرانی اقتصادی را به ذهن متبادر کند.
در اینجا فرصتی برای کارگران است. بر خلاف تاچر، تراس هیچ اختیار انتخاباتی، حمایت محدود نمایندگان مجلس، بدون نفت دریای شمال یا جنگ فالکلند، و مهارت های ارتباطی یک معلم تامین ناآماده ندارد. اما فریدمن حق داشت – در یک بحران، تغییرات بنیادی به ایدههای موجود در اطراف بستگی دارد. کارگر گامهای آزمایشی خوبی در مسیر درست برداشته است، از ملیسازی راهآهن گرفته تا یک صندوق ثروت دولتی و یک شرکت عمومی تولید انرژی. اما اکنون زمان آن فرا رسیده است که جلوتر بروید.
به جای ملیسازی از بالا به پایین به سبک قدیمی، حزب کارگر میتواند برای مالکیت عمومی دموکراتیک بحث کند، جایی که کارگران و جوامع مالک خدمات عمومی هستند. مالیات بر ثروت و درآمد می تواند خدمات عمومی ویران شده را تأمین مالی کند و نابرابری هایی را که حتی صندوق بین المللی پول هم اکنون به رسمیت می شناسد که اقتصاد را بی ثبات می کند، برطرف کند. منشور جدید حقوق اتحادیههای کارگری و دستمزدهای بالاتر میتواند مانع از آن شود که ثروت تولید شده توسط کارگران توسط عدهای اندک از بین برود و در بهشتهای مالیاتی پنهان شود. یک رویای سوئیسی به کابوس ما تبدیل شد – اما غرور آنها تنها در صورتی به دشمن خود خواهد رسید که حزب کارگر همان شهامت و عزم را داشته باشد که معتقدان واقعی مونت پلرین هستند.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.