به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
تیاو اولین باری که در یک مسابقه لیگ برتر به من دست زدند، 13 ساله بودم. من با پدرم آنجا بودم، بلیط های فصلی داشتیم و در دقیقه 88 از کنار یک ردیف مرد رد می شدیم تا جمعیت را به سمت لوله شکست دهیم. من چیزی نگفتم و این آخرین باری هم نبود که در آن فصل اتفاق افتاد. فصل قبل از آن من در یک مسابقه برنده شدم و این شانس را پیدا کردم که در ومبلی در جریان مسابقه Charity Shield یک دختر توپ باشم. هر بار که می دویدم تا توپ را جمع کنم تا دوباره به زمین پرتاب کنم، با سوت گرگ و گربه توسط بخشی از هواداران تماس گرفتم. من 12 ساله بودم
در این تجربیات و بسیاری دیگر میدانستم که مداخلهگر هستم و در ذهنم چارهای جز پذیرفتن پاداش آن و هر چیز دیگری نداشتم. جوایز آن جو و تماشای بازی تیمم بود، همه چیز دیگر عبارت بود از دست زدن، نگاه های طولانی مدت، صدا زدن گربه. علاوه بر قرار گرفتن در معرض نژادپرستی کنترل نشده و افراطی، همجنس گرا هراسی گاه به گاه و سوء استفاده بی امان و تهاجمی از بازیکنان هر دو طرف.
من هرگز ورزشکار نبودم، علاقهای به فوتبال نداشتم و مانند بسیاری از دختران آن زمان، نمونههای زیادی از زنانی که فوتبال بازی میکردند، ندیدم که حتی اگر این کار را میکردم، به آنها نگاه کنم. مواجهه من با فوتبال همان چیزی بود که در تلویزیون دیدم و هیجانی که دیدم آن را در برادر و پدرم به وجود آورد. از کجا می خواستم این هیجان را بدست بیاورم؟ وقتی به فوتبال رفتم خوش شانس بودم که آنجا بودم، احساس عشق یکپارچه به تیم شما و نفرت از تیم دیگر را تجربه کردم. احساس میکردم که وارد یک جامعه مخفی شدهام که دختران زیادی نمیتوانستند آن را تجربه کنند. قرار نبود با شکایت خرابش کنم.
کمی بیش از 20 سال بعد، در تابستان گذشته، برای اولین بار از استادیوم تاتنهام هاتسپور بازدید کردم. در یک روز دلپذیر ژوئیه، آن قدم زدن آشنا را داشتم که وقتی به استادیوم بزرگ فوتبال در کشور می روید، تا روی زمین می رسید. دیدن آن از دور و گام برداشتن با اعتماد به نفس و تسلیم شدن. با این تفاوت که این متفاوت بود. من رنگ های باشگاهم را نمی پوشیدم، در محاصره مردانی نبودم که شعار می دادند و سعی می کردند مردم محلی و اسب های پلیس را بترسانند. در واقع، اصلاً هیچ اسب پلیسی وجود نداشت.
من میرفتم لیدی گاگا را ببینم – که ماهها تلاش میکردم بلیت تهیه کنم، وقتی یکی از همکارانم یک بلیت یدک داشت، شانس آوردم. نمایش عالی بود تشویق کردم، رقصیدم، گریه کردم، آواز خواندم. من هر کاری که ممکن بود در یک مسابقه فوتبال شگفت انگیز انجام دهم، انجام دادم. اما من را نخورد. من هیچ نژادپرستی نشنیدم من همجنس گرایان را دیدم که یکدیگر را در آغوش گرفتند. دختربچه هایی را دیدم که روی شانه های پدرشان بلند می شدند. تابستان گذشته هنگام تماشای یورو 2022 از تلویزیون صحنه های مشابهی را در جمعیت دیدم.
روز یکشنبه به استادیوم کینگ پاور سفر کردم تا لستر را در اولین آخر هفته سوپرلیگ زنان مقابل تاتنهام ببینم. اطرافم را خانواده ها در میان جمعیتی که اکثریت آن زن و دختر بودند احاطه کرده بودند. حتی با وجود اینکه آنها به طرفداران یا بازیکنان حریف توهین نمی کردند، آنها به اندازه سایر هواداران فوتبال به آنها اهمیت می دادند. این باید ناگفته نماند – اما وقتی در این کشور با تماشای فوتبال مردانه بزرگ شدید، به این باور می رسید که نمی توانید بدون پرخاشگری اشتیاق داشته باشید.
در ورزشگاه، مارکوس بینز و دخترش فیبی (هفت، تقریباً هشت ساله) در اولین مسابقه WSL خود از زمان خرید بلیط فصل بودند. این برای هواداران به همان اندازه جدی است [as with the men’s games] اما من فکر نمی کنم که تنش زیادی وجود داشته باشد. برخی از طرفداران مردان برای ایجاد دردسر میروند، اما در بازی بانوان احساس میکنیم که این کار را نمیکنند و بیشتر یک جو مختلط است.
این احساسی است که گیبسون ها، یک خانواده فوتبال، بازدیدکنندگان مکرر WSL و دارندگان بلیط های فصلی تیم مردان اسپرز، به اشتراک گذاشته اند. تفاوتهای بین جمعیت مردان و زنان به فراگیر بودن و قدردانی از فوتبال بر سر رقابتها خلاصه میشود. کیم گفت: «با فوتبال زنان متوجه خواهید شد که به نوعی از بازی لذت می برید و بیشتر از فوتبال قدردانی می کنید.
کیم هم مثل من وقتی کوچکتر بود توسط پدرش به فوتبال برده شد. او گفت: «فکر میکنم زمانی که در آن زمان به مسابقات رفتیم، همان چیزی بود که بود، همان چیزی بود که انتظار داشتیم. من شخصاً احساس راحتی میکنم که به بازی زنان بیایم، میتوانم دختران را به تنهایی بیاورم و احساس امنیت کنم.»
این احساس امنیت ذاتی بسیار به وجود آمد. امیلی ویلیامز که به همراه دخترش الی آمده بود نیز در این مورد صحبت کرد. او گفت: «من بیشتر نگران مسابقات مردان هستم که بچهها در کنار هم هستند. من پسرم را میبرم و آنها میتوانند کمی احساس ترس کنند، مخصوصاً با زن بودن من، احساس میکنم اگر مشکلی پیش بیاید نمیتوانم از او محافظت کنم، اما مسابقات زنان بسیار امنتر است.»
بسیاری از طرفداران WSL در استادیوم کینگ پاور به من یادآوری می کنند که فوتبال زنان و مردان بسیار متفاوت است، بنابراین مقایسه کردن دشوار و شاید احمقانه است. درست است، از منظر فوتبال برای بازی زنان دشوار است و احتمالاً مفید نیست – بازی متفاوت انجام می شود و رقابت ها یکسان نیست. با این حال، از دیدگاه یک هوادار، بسیاری از آنها بسیار شبیه به هم بودند: افزایش انرژی از سوی جمعیت پس از یک پاس خوب. تشویق برای یک تکل به موقع؛ شادی با یک گل
ناامیدی شنیدنی از یک لمس بد یا یک پاس بیهوده نیز وجود داشت، اما با یک تفاوت قابل توجه. ناامیدیهای کوچک فقط این بود، آنها به خصومت آشکار پیشرفت نکردند، آنها به سوء استفاده نرسیدند. اشلی نویل از تاتنهام در بیشتر نیمه دوم مانند یک شرور پانتومیم هو شد، زیرا در حالی که لستر در وقت استراحت بود، به راحتی به زمین رفت. آیا خوب بود؟ احتمالا نه. اما هرگز شخصی نشد، نام او را صدا نکردند، آهنگی در مورد زندگی شخصی او نگفتند و امیدوارم بعد از مسابقه در شبکه های اجتماعی مورد آزار و اذیت قرار نگیرد.
نشستن در یک مسابقه رقابتی WSL، رفتن به یک نمایش بزرگ در استادیوم، دیدن فروش شیرهای ومبلی، باعث می شود دوباره به این فکر کنم که اشغال این فضاها به چه معناست. این فضاهایی که بر خط افق شهرها و شهرهای ما تسلط دارند و برخی از بهترین لحظات زندگی ما را ایجاد می کنند. کسانی از ما که فوتبال مردانه را تماشا می کنیم، در مورد فضایی که این فضاها ایجاد می کنند، چیزهای زیادی می شنویم. آرزوست، هر طرفداری میخواهد آن را حس کند و چیزی است که نمیتوان با موج مکزیکی و ووووزلا مصنوعی آن را خلق کرد. جو، تا آنجایی که ما تربیت شدیم که به این کشور اعتقاد داشته باشیم، یعنی تهاجم، یعنی ارعاب. این واقعیت که با سوء استفاده جنسی، نژادپرستی و همجنسگراهراسی همراه است؟ خوب، این فقط چند سیب بد است.
اما ما اشتباه می کنیم، ما همیشه اشتباه می کردیم.
اکنون می توانم بگویم که عمیقاً شرمنده هستم که چگونه همیشه جو عالی در استادیوم ها را با مردانگی یکی دانسته ام. از طریق افزایش محبوبیت فوتبال زنان و استفاده از استادیوم های لیگ برتر برای چیزی فراتر از ورزش، نشان می دهیم که این فضاها برای همه است. مردانگی سمی نباید معنای ایجاد یک جو را دیکته کند – زیرا وقتی به آن اجازه میدهیم، اجازه میدهیم هر چیزی را که در بر میگیرد شکوفا شود.
هواداران فوتبال دوست دارند خودمان را متقاعد کنیم که نژادپرستی در فوتبال اتفاق می افتد زیرا نژادپرستی در همه جا اتفاق می افتد. و این درست است. اما چرا در یورو 2022 امسال هیچ گزارشی مبنی بر آزار همجنسگرا هراسی در زمینها گزارش نشد؟ چرا از دو شبی که لیدی گاگا ورزشگاه تاتنهام هاتسپر را فروخت، هیچ گزارشی از خشونت منتشر نشد؟ چرا یک پدر با خوشحالی دختر خردسالش را به مسابقه WSL لستر می برد اما قبل از بردن او به لیگ برتر دوباره فکر می کند؟
دلیل این امر این است که فوتبال مردان طی چندین دهه تقویت به فضایی امن برای خشونت، نژادپرستی، همجنسگرا هراسی و زنستیزی تبدیل شده است. با تبدیل زمین های فوتبال به فضایی امن برای همه، می توانیم واقعاً بازی را از شر جنبه هایی خلاص کنیم که لذت آن را برای اکثریت قریب به اتفاق ما خدشه دار می کند. اگر قرار دادن رنگین کمان در استادیوم باعث ناراحتی مردم می شود، این کار را بیشتر انجام دهید. اگر برخی از مردان احساس میکنند که دیگر «کلاب آنها» نیست، زیرا نمیتوانند شعار یهودیستیزانهای را که در دهه 1970 میخواندند بخوانند، اجازه دهید در خانه بمانند. ما به آنها نیاز نداریم. فوتبال به آنها نیازی ندارد.
ایجاد احساس ناراحتی در زنان، اقلیتهای قومی و جامعه LGBTQ+ در داخل و خارج از زمین در مسابقات فوتبال، تاکتیکی است که توسط مردانگی سمی برای دههها استفاده میشود، و نهادهای حاکم و باشگاهها در انجام ندادن کافی برای مقابله با این مسائل شریک بودهاند. اما، اگر انفعال آنها غرق در ترس از دست دادن جو یا – حتی مذموم تر – از دست دادن درآمد باشد، لازم نیست نگران باشند. چون معلوم شد در ماه جولای لیدی گاگا در وسط زمین فوتبال پشت پیانویش نشسته بود ۷۰ هزار نفر اشک ریختند و ۸۷ هزار نفر وقتی شیرها قهرمان اروپا شدند Sweet Caroline را خواندند.
برای فضاسازی نیازی به پرخاشگری و نفرت نداریم. در واقع اگر آن را نداشته باشیم بهتر است. در واقع خیلی بهتر است.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.