به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
Yاوستونی را در انتهای مچ پا پولیا، پاشنه ایتالیا پیدا خواهید کرد، در حدود پنج مایلی داخل خشکی، فیروزهای بینظیر و آشکار آدریاتیک. اوستونی که بر فراز صخرهای که روی فرش صاف مزارع زیتون در پایین قرار دارد، یکی از آن مکانهایی است که در ضمیمههای سفر یک روزنامه آخر هفته میبینید. آسمان آبیتر از خون در رگ بووز-لیون در تضاد با پشتههای هنرمندانه ساختمانهای سفید – نامی نیست شهر سفید برای هیچ چیز اونجا یه ارگ هست بررسی. یک شهر قدیمی بررسی. سنگفرشهای مرمری خطرناکی دارد که از گوشهایش بیرون میآیند.
حومه اطراف پر از نقطه است ماسریاخانههای مزرعهای قدیمی که قدمت آنها به قرن شانزدهم بازمیگردد، بسیاری از آنها به مکانهایی برای بازدید گردشگران تبدیل شدهاند. در محوطه یکی، در کلبه ای چوبی که در زیر سایه یک باغ زیتون نزدیک به 3000 ساله قرار داشت، دوباره عاشق شدم. با کریکت*.
من و دوست دخترم «تی» در پایان سال 2018، خسته از لندن و زندگی، شغلهایمان را جک زده بودیم. با چسبیدن مستقیم به چشم ساموئل جانسون، آپارتمان خود را واگذار کردیم و به دنبال ماجراجویی رفتیم. به انتهای زمین ختم می شود. یا به اندازه کافی نزدیک. در قسمت اول سال 2019، یخچالهای طبیعی در پاتاگونیای آرژانتین را پیادهروی کردیم، در اطراف تورس دل پینز در شیلی گشتیم، به آبشارهای ایگوازو خیره شدیم (آیا آنها از Moonraker فیلم گرفتند. اینجا؟ بله) و در کلمبیا به شدت بیمار بودم، فصلی با عنوان خوابگاه در مدلین در اعماق ذهن من ثبت شد..
پس از چند ماه کولهپشتی، پهنههای وسیع آمریکای جنوبی شروع به تلفات کردند. خسته از سفرهای 48 ساعته با اتوبوس، پروازهای داخلی وحشتناک و کسالت مشایی و، راستش را بخواهید، وجود تا حد زیادی بیمعنای خود، تصمیم گرفتیم جایی برای ماندن و هدف پیدا کنیم.

تی تبلیغی را در وب سایتی به نام workaway مشاهده کرد. البته او این کار را کرد. در حقیقت، او همه چیز را برای سفر ما مرتب کرد، در حالی که من در حال خروش بودم و رویاپردازی می کردم. بدون او «ماجراجویی بزرگ 2019» فراتر از این نمیرفت که من روی مبل در جنوب لندن نشسته بودم، «سفر کردن» به گوگل و وارد شدن به یک تیز.
این آگهی توسط لئونارد و دینا، یک زن و شوهر از هنرمندان و مدرسین سابق که یک دانشگاه انگلیسی را برای اجرای «تعطیلات هنری» در پولیا تعویض کرده بودند، منتشر شد. آنها به یک زوج برای کار به عنوان باغبان نیاز داشتند تا به آماده سازی بازسازی آنها کمک کنند ماسریا برای هجوم مهمانانی که برای یک هفته کلاس های هنری و غذاهای خانگی پولیانی را گذرانده بودند. “به زبان ایتالیایی ترجیح داده می شود.” آهان
ما یک ایمیل صراحتا فریبکارانه ارسال کردیم. تابستانهای دانشآموزیام را برای چیدن زمینهای خانهای باشکوه به کار بردم و مطمئن شدم که نام لاتین چند گیاه را به شیوهای شبیه به بوریس جانسون در هنگام مواجهه با یک سؤال پیچیده، به زبان میآورم. T Duolingo را دانلود کرد. ما در سالن خروج فرودگاه بوگوتا به خواب رفتیم و به طور مبهم رویای لا دولچه ویتا را دیدیم. یا حداقل یک پرواز امن و وعده چند شلوار تمیز.
چند هفته بعد و ما ایمیلی دریافت کردیم. ما کنسرت را گرفتیم. دروغ جواب داده بود لئونارد و دینا از ما دعوت کردند تا تابستان را در کلبه ای در زمینشان بگذرانیم. ما تخت و تخته میداشتیم و با کار در باغها و کمک به تعطیلات هنری، پول خود را به دست میآوریم. هرس مقداری آگاو در اینجا، جابجایی سه پایه به آنجا.
ما در یک شماره راحت بودیم. زودتر برای جلوتر از گرمای روز، فهرست مشاغل خود را تا حدود ساعت 10 صبح بررسی میکردیم، زمانی که دینا شبیه یک مقام عالی رتبه در روز افتتاحیه آزمون لرد، زنگ بزرگی را به صدا در آورد. این به این معنی بود که وقت یک قهوه و مقداری رزق و روزی فرا رسیده است. ما تا ساعت 1 بعد از ظهر به سر کار برمی گشتیم، زمانی که – CLANG! – زنگ دوباره ما را فرا می خواند، این بار برای یک ناهار طولانی و منحط. پس از چند هفته، ما کاملاً پاولوی بودیم، ابزارهایمان را پایین میکشیدیم و هر وقت زنگ به صدا میآمد به سمت خانه اصلی میدویدیم.
بعدازظهرها مال ما بود، در جشن چرت زدن یا فشردن شناگرانمان و انباشتن وانت نیسان سرینا قدیمی میزبانمان. انبوهی طوفانی، او فقط با دنده چهارم کار می کرد، اما تقریباً توانست ما را تا سواحل کوستا مرلاتا و سانتا سابینا در امتداد جاده ساحلی به ویلانوا و نانوایی که فوکاچیا به اندازه یک کلاهک می فروخت، ببرد.
ناوایل 1000 کلمه و بدون کریکت؟ در حقیقت، در دهه گذشته کریکت در زندگی من در صندلی عقب نشسته بود. وسواس دوران کودکی، رقابت نوجوانی از بین رفته بود. بازیکنانی که در کودکی از آنها بت میدانستید، بازنشسته میشوند و سپس با بازیکنان هم سن و سال خود و سپس جوانتر باقی میمانید. چیزی تغییر می کند، شما بزرگ می شوید، زندگی دخالت می کند.
من مطمئن نیستم که واقعاً حتی تا روز اولین بازی فکر کردم که جام جهانی برگزار می شود. یادم میآید که 4G را در کلبه روشن کردم و جانی بیرستو اولین توپ را تماشا کردم، عمران طاهر در حال دور شدن برای جشن گرفتن. با فریب “اینجا دوباره رفتیم” هیچ سرمایه گذاری واقعی از سوی من در تیم Eoin Morgan وجود نداشت. با این حال، T بهشدت روی کتاب صوتی دیگری سرمایهگذاری شد و بنابراین هیچ ضرری برای تنظیم از ساحل، موجها و فوران TMS وجود نداشت.

چند ساعت بعد، به یاد میآورم که وقتی مفسران ذهن جمعی خود را به خاطر یک صید بن استوکس از دست دادند، پیچ را روی حوله ساحلی خود تکان دادم. انگلیس بازی را برد و من ناگهان احساس کردم که به کلبه برگردم و به آن نگاه کنم. استوکس می گیرد. ناامید نکرد.
روز بعد یکی از کارها چیدن هلو از باغ کوچک بود. “روش” ما – الهام گرفته از استوکس و شبیه به تلاقی بین مرا با نام خود صدا کن و ITV مکعب – این بود که T از دسته جارو استفاده کند تا میوه ها را از شاخه ها به اندازه کافی بلند کند تا من به عقب بپرم و از دست اشتباهم برای چیدن هلوها از هوا استفاده کنم. بیشتر روز طول کشید.
لئونارد مردی چندوجهی بود: تا حدی یورکشایرمن بیمعنی (او آزالیاهایش را با خطوط قرمز و سفید پرورش داد تا رنگ برامال لین را به بریندیزی بیاورد)، تا حدودی مجسمهساز متفکر. چیزی که او وقتی به بیرون نگاه می کرد تا دو دست مزدورش را ببیند که در حال فریب دادن میوه های او هستند، حدس هر کسی است.
با گذشت زمان، ما تبدیل به یک واحد کوچک شدیم و مانند یک کوارتت بولینگ خوب روغن کاری شده، در یک شیار مستقر شدیم. من و تی به دینا گوش میدادیم، وقتی که در مدرسه هنر بود، به نگرومارو میگفت. حالا در اوایل هشتاد سالگی، او شدیداً و به طرز غیرقابل توصیفی خونسرد بود. روزها ریتم و حس موفقیت داشتند. با نگاه کردن به گذشته، آنها احساس می کنند تقریباً از آسمان فرستاده شده اند.

بدر خانه، مردان انگلیس در طول رقابت های جام جهانی خود در حال پراکندگی بودند. با گذشت هفته ها متوجه شدم که بیشتر به ثروت آنها علاقه دارم. نگاه های مخفیانه ای به تفسیر متنی آبان نیوز بین هرس درختان نخل می اندازد. ثبتنام برای هشدارهای ویکت در بیبیسی و غوغایی در صدای شوم/امیدبخش صدای زنگ.
در طول بازی پرتنش انگلیس که باید برنده شود مقابل هند، من در حال بریدن چمن بودم، روی ماشین چمن زنی سواری ایتالیایی لئونارد نشستم. هنگامی که روهیت شارما، ویکت کلید، کوبیده شد، من با قرار دادن دستگاه جیر جیر، یک سری دونات جشن و چرخش دستی جشن گرفتم، فقط هدفونم را برداشتم و دیدم لئونارد ایستاده بود و همچنان به من خیره شده بود. او چیزی نگفت. بعد از مدتی پاشنه های خود را چرخاند و به سمت کار بعدی رفت. قسم می خورم که لبخندی را دیدم که گوشه سبیل دریایی اش تکان خورد.
زمان ما در پولیا با لئونارد و دینا به پایان رسید، تعطیلات هنری به پایان رسید. قبل از سفر به خانه، برای بازگشت به زندگی واقعی، برای چند هفته در قطاری به سیسیل رزرو شدیم. T از آنجایی که T بود، او یک شغل تدریس در یک مدرسه جدید داشت. هیچ چیز را مرتب نکرده بودم و فکر کردن به آن را به تعویق انداختم. در ایتالیا آرامش، شادی و کمی هدف پیدا کرده بودم، بنابراین رفتن به خانه مانند یک جهش به سمت ناشناخته بود. به طرز عجیبی، ظرف امیدها، ترسها و احساسات ناپدید شدهی بیشمار من به کمپین جام جهانی انگلیس تبدیل شد.
در پالرمویی بخارآلود به تماشای جوفرا آرچر، کریس ووکس و لیام پلانکت نشستم که استرالیا را در نیمهنهایی برچیدهاند، تا به حال تی نیز سرمایهگذاری شده بود (به من شوخی میکرد، یا شاید فقط نگران این بود که چقدر به نظر میرسید برایم اهمیت دارد؟)
تا زمان فینال، ما در جزایر آئولیان بودیم. برای پیدا کردن یک مکان زیباتر تلاش می کنید. ما تمام روز اول خود را در داخل خانه گذراندیم زیرا کل بازی bonkers در حال انجام بود. در زمان Super Over، من آن را از دست می دادم، با شلوارم پرسه می زدم، از یک میله پرده به عنوان خفاش استفاده می کردم، و سایه هر تحویل را از Boult پخش می کرد. تی تا زمانی که با آن در تماس بود روی همان بالشتک می نشست که کوسن، انگلستان هنوز در آن بود. زمانی که جیمی نیشام آرچر را به سمت ماوند استند پرتاب کرد، ضربه ای شبیه به شکستن قلب بود. تی نگران به من نگاه کرد. “معنی آن چیست؟” نتونستم جواب بدم نمی توانست صحبت کند. و سپس.
کماندار. گوپتیل. روی، باتلر، وثیقه! تسکین. شادی اشک.

در حالی که جشن ها به جشن های لردز برگزار می شد، من و تی به سمت دریا رفتیم. تخلیه شده. خوشحال. در دوردست، خورشید در پشت استرومبولی، یکی از سه آتشفشان فعال ایتالیا، غروب می کرد. چند ابر خاکستر به نشانه آروغ زدن به آسمان، انگار فقط برای ما و ماست. شاید یکی از ابرها به شکل چوب کریکت و توپ در آمد، شاید هم نشد. اما وقتی افکارم به سمت خانه برگشت، ایدهای در مورد آنچه که باید انجام دهم داشتم.
* اوه ادامه بده – و عمیق تر عاشق تی، توری، ویکتوریا. به اشتراک گذاشتن یک اتاق کمپوست و یک تخت یک نفره در گرمای 40 درجه این تأثیر را دارد. خواننده، ما این آخر هفته ازدواج کردیم.
این گزیده ای از تابستان های طلایی است که در آن 50 نویسنده، شاعر، نوازنده، کمدین و بازیکن سابق از بازی کریکت به عنوان پس زمینه برای بیان داستان های خود استفاده می کنند. با استفاده از کد کوپن GOLDGSN در thenightwatchman، کتاب را فقط با 15 پوند + p&p سفارش دهید.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.