به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
“آاکونومیست می گوید: تقریباً هیچ چیز در بریتانیا کار نمی کند. فایننشال تایمز بر این باور است که کشور در حال «ترک زدن» است. یکی از ستون نویسان دیلی تلگراف، با خویشتن داری مشخص، «فروپاشی آینده بریتانیای سبد خرید» را پیش بینی می کند.
نتیجهگیری هر چه که باشد، مشاهدات اساسی تقریباً یکسان است: بریتانیا با مشکلات بزرگی که با قبوض سرسامآور، راهآهنهای بحران زده، خشکسالی بدتر شده توسط زیرساختهای آبی در حال زوال ما و NHS دوباره در آستانه فروپاشی قرار دارد، یکسان است. دیگر نمی تواند آرزو کند. تا به حال، به راحتی میتوانستیم هر بحرانی را که در آن زمان به ما مبتلا میشد، سرزنش کنیم. اما بهنظر میرسد که ناگهان درک روشنی پیدا میکند که دوران کووید-۱۹، برگزیت، جنگ در اوکراین و وضعیت اضطراری کلی آبوهوایی، شکستهای اساسی را آشکار کردهاند که دههها در حال تشدید بودهاند.
پیشبینیهای فزاینده در مورد یک فروپاشی ملی فقط داستانی را برجسته میکند که تا به حال باید بسیار آشنا باشد: مشکل عمیق و پایدار سرمایهگذاری ناکافی بریتانیا، و یک ذهنیت ملی که ذاتاً از فکر کردن به آینده متنفر است. گاه به گاه، برخی یا پروژه های بزرگ دیگر – خط جدید الیزابت لندن یک مثال خوب است – نشان می دهد که افراد مناسب می توانند کار خود را انجام دهند. اما در بیشتر موارد، ما یک مدل اقتصادی داریم که در موارد زودگذر برتری دارد، اما وقتی صحبت از چیزهایی می شود که زندگی روزمره – چه رسد به یک اقتصاد سالم و مصون از آینده – در واقع به آنها بستگی دارد، شکست می خورد.
از این نظر، تجربه اساسی مدرن بریتانیا، گیر افتادن در نوع ایستگاه راهآهن است که در آن شگفتی مصرفگرایی تا دوردست گسترش مییابد – قادر به خرید جدیدترین قهوه، سوشی و به اصطلاح شیرینیهای کورنیشی – اما مواجه شدن با آن نقاط ضعف، کمبود کارکنان قطار، و آن افسون وحشتناک بریتانیا در مورد “هر گونه ناراحتی ایجاد شده”.
در سال 2018، گزارش TUC نشان داد که سرمایه گذاری خصوصی و دولتی به نسبت درآمد ملی ما را در رتبه 34 در رتبه 36 قرار می دهد که تنها پس از پرتغال و یونان قرار دارند. در 40 سال منتهی به 2019، سرمایه گذاری ثابت در بریتانیا به طور متوسط 19 درصد از تولید ناخالص داخلی بوده است که کمترین میزان در گروه G7 است. اکنون، سرمایهگذاری تجاری در بریتانیا بیش از 9 درصد کمتر از سطح قبل از همهگیری است. بخشهای حیاتی زیرساختهای ملی ما دو بار شکست خورده است: اول زمانی که دولتی بودند و به دلیل خساست مرد وزارتخانه ناامید شدند – و سپس زمانی که آنها قربانی خصوصیسازی شدند علاقهی فزاینده سرمایهداری مدرن به برهنه کردن، فشردن آنها. ، و تعقیب سود سهام.
سرنوشت آب انگلستان یک مثال واضح است. لولهها، مخازن و تصفیه خانهها زمانی متعلق به شوراهای محلی بوده و اداره میشدند، اما اکنون در اختیار یک مجموعه مالزیایی به نام شرکت YTL، بانک دولتی نروژ و JP Morgan Asset Management هستند. عواقب آن به همان اندازه که نشان می دهد دیوانه کننده بوده است: بین سال های 1991 تا 2019، به این سهامداران 57 میلیارد پوند سود سهام پرداخت شد – تقریباً نیمی از هزینه ای که شرکت های آب برای حفظ و بهبود زیرساخت های خود هزینه کردند.
در اواخر هفته گذشته، گزارشهایی مبنی بر تهدید وزرای تولیدکنندههای برق به مالیات بادآورده طولانیمدت منتشر شد، مگر اینکه از سود بسیار زیاد برای سرمایهگذاری در انرژی سبز به جای پرداخت سود سهامداران استفاده کنند – داستانی که بار دیگر تنشهای بین پرداختهای فوری و بلندمدت را برجسته کرد. ملاحظات با توجه به اینکه میانگین سهم شرکت در حال حاضر حدود شش ماه نگهداری می شود، معمولاً اولی برنده می شود.
پاداش های اجرایی بر اساس نتایج سالانه بخشی از همین مشکل است. در اقتصاد مصرف کننده، نتایج به اندازه کافی بد هستند (به ساعاتی فکر کنید که بیشتر ما در خطوط کمکی مشتریان با کارکنان ضعیف سپری می کنیم). اما زمانی که این منطق تصمیماتی را دیکته می کند که بر اساسی ترین زیرساخت های ما تأثیر می گذارد، با ترکیبی از تراژدی و فاجعه مواجه می شوید: تاب آوری ملی پس از آن نوع حرص و طمع که خانه ای در بهشت های مالیاتی فراساحلی پیدا می کند، در رتبه دوم قرار می گیرد.
سیستم های سیاسی و قدرت ما به سختی کمک می کند. با توجه به اینکه انتخابات ظاهراً هر دو سال یکبار برگزار میشود و چهارمین نخستوزیر ما از سال 2016 قریبالوقوع است، تعجبآور نیست که برنامهریزی – و هزینه – برای آینده به ندرت در گفتگوهای ملی دخالت کند. این مشکل به دلیل حماقتهای یک سیستم دو حزبی که بر اساس این ایده که اجماع برای افراد بیحساب است، و توسط محافظهکاری پس از تاچر – که توسط معاملهگران اوراق قرضه و مدیران صندوقهای سرمایهگذاری تامین میشود، بدتر میشود و عمیقاً از هرگونه پیشنهادی که دولت باید به آن اشاره کند، بدتر میشود. مقدار قابل توجهی پول خرج کنید.
شاید بزرگترین مشکل این باشد که ایالت بریتانیا بسیار متمرکز است: ادارات پر بار وایت هال احتمالاً نمی توانند با تقاضاهای سرمایه گذاری از بخش های مختلف کشور مقابله کنند و معمولاً تابع طرز فکر خزانه داری هستند.
اینکه چه اتفاقی ممکن است بیفتد یا نه پس از به دست گرفتن جانشین بوریس جانسون، سوال بسیار جالبی است. سطوح کنونی سرمایهگذاری بخش دولتی تقریباً ما را از خودآزاری مزمن سالهای ریاضت اقتصادی دور کرده است، اما آنها هنوز از شرایط اضطراری که ما با آن روبهرو خواهیم بود کوتاهی میکنند – و علاوه بر این، محافظهکاران آشکار پس از جانسون به سمت بحران حرکت میکنند. حق باعث می شود چنین دستاوردهای کوچکی شکننده باشد. بیشتر ایدههای سرمایهگذاری بزرگ برای پرندگان باقی میماند: همه شهرهای بزرگ ما باید سیستمهای حمل و نقل مدرن داشته باشند، اما با توجه به اینکه چنین چیزهایی بدون اجازه از مرکز به جایی نمیرسند، به نظر میرسد که بیشتر آنها در گذشته گیر کردهاند. بحران آب و هوا نیازمند یک انقلاب انرژی و برنامه عایق کاری خانه است که هیچ نشانه قانع کننده ای از تحقق ندارد.
در همین حال، اصطلاح ترزا می و بوریس جانسون برای توصیف سرمایهگذاری مجدد در بخشهایی از کشور که انکار شده بودند، به معنای واقعی کلمه به یک شوخی تبدیل شده است: در جلسه اخیر رهبری در دارلینگتون، وقتی از ریشی سوناک پرسیده شد که «سطحسازی» واقعاً به چه معناست. ، او به سادگی خندید. همانطور که چند هفته گذشته ثابت شد، نه سرمایهگذاری دولتی و نه خصوصی واقعاً تخیل محافظهکاران را جذب نمیکند: اعضای آن – و حامیان مالی – بهجای آن خواهان کاهشهای مالیاتی هستند.
در طرف دیگر مجلس عوام، اپوزیسیون ایده های بهتری دارد – شاهد تعهد سالانه 28 میلیارد پوندی کارگر برای سرمایه گذاری در آب و هوا باشید. اما حزب کیر استارمر به سختی احساس میکند که اعتماد به نفس یا ایدههایی برای بیرون راندن ما از کوتاهمدت فعلی و انکار آیندهمان را دارد (زمانی که از استیو رید، مدیر پیشرو اخیراً در مورد بازگرداندن شرکتهای انرژی به مالکیت عمومی سؤال شد، او آن را رد کرد. مبنایی که «ملی کردن شرکت ها هزینه هنگفتی دارد”).
کسانی از ما که از یک سیاست مترقی دفاع می کنیم که فراتر از حزب کارگر باشد – و به جای رد آنها از ائتلاف و اجماع استقبال می کنیم – این کار را نمی کنیم زیرا اگر همه بهتر با هم کنار بیایند خوب است. مورد روشی کثرتگرایانهتر برای انجام کارها، تماماً به درک این موضوع مربوط میشود که تفکر بلندمدت و تغییر پایدار نیازمند ذهنیت سیاسی متفاوتی است. تا زمانی که نرسد، بحران مسکن، آب، انرژی و همه چیزهای دیگر ادامه خواهد داشت، و نوعی از حاکمیت شرکتی که ممکن است به ما کمک کند تا ما را به جایی متفاوت سوق دهد، همیشه به فردا موکول خواهد شد.
زنگ خطر در مورد کشوری که دیگر کار نمی کند هر چه باشد، این دقیقا همان بن بستی است که ما در آن قرار داریم: به خوبی از خطر آگاه هستیم، اما همانطور که آهنگ دیوید بووی می گوید، همیشه در یک ماشین تصادف می کند.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.