به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
تیرسواییهای ورزشی در آغاز سال 2013 بر چرخه اخبار آمریکا غالب شد: رسوایی لنس آرمسترانگ و تحقیر فوتبالیست کالج مانتی تئو. اما اگر اعتراف دیرهنگام آرمسترانگ مبنی بر اینکه برای بردن هر هفت عنوان قهرمانی تور دو فرانس دوپینگ کرده است، داستانی در مورد قلب پوسیده موفقیت آمریکا بیان می کند که چهار دهه پس از واترگیت، به نوعی سنتی احساس می شد، به نظر می رسید که ماجرای تئو هشداری در مورد آن بود. خطرات اینترنت در زمانی که خوشبینی فنی هنوز همهگیر بود – قبل از اینکه حسابهای ربات، اطلاعات نادرست و آزار و اذیت آنلاین به ویژگیهای زندگی روزمره تبدیل شوند. با توجه به یک مستند دو قسمتی جدید درباره مصیبتهای تئو که این سهشنبه در نتفلیکس نمایش داده میشود، این رسوایی باید بیشتر از داستان ساده ماهیگیری که اغلب به عنوان آن ارائه میشود درک شود. همانطور که در «دوست دختری که وجود نداشت» نشان داده شده است، فریب عاشقانه در قلب تحقیر ملی تئو در مورد مسائل بسیار عمیقتر و جالبتر هویت، ایمان و تعلق به ویژه برای اقلیتها در اوایل قرن بیست و یکم آمریکا بود.
تقریباً یک دهه پس از تبدیل شدن داستان به میمها، طرح اصلی رسوایی تئو هنوز نسبتاً رایج است: تئو، یک ستاره مدافع خط ساموایی-هاوایی در نوتردام، ادعا کرد که مادربزرگ و دوست دخترش در در همان روز در دسامبر 2012. موج همدردی ملی، تئو را به ارتفاعات جدیدی در زمین رساند و نوتردام فصل عادی را بدون شکست به پایان رساند. به نظر میرسید که تئو در درفت NFL 2013 به یک انتخاب دور اول تبدیل شود. با این حال، تنها یک مشکل وجود داشت و در ژانویه 2013 آن مشکل به یک خبر بین المللی تبدیل شد: دوست دختر تئو، لنای ککوآ، واقعی نبود. در واقع، ککوآ، که ادعا میکرد دانشجوی دانشگاه استنفورد است و تئو با او رابطهای کاملاً آنلاین را دنبال کرده بود، آفرینش مرد جوانی در فیسبوک – همچنین مانند تئو، از تبار ساموایی – از سیاتل بود.
برای تئو، این تحول هم سریع و هم وحشیانه بود. به معنای واقعی کلمه یک شبه، او از یک پین آپ ورزشی که روی جلد Sports Illustrated را زیبا کرده بود به یک شوخی جهانی تبدیل شد.
همانطور که داستان در سراسر اینترنت طنین انداز شد، تئوو هم به عنوان یک احمق معرفی شد (Saturday Night Live نشان داد که تئو به یک گوینده خبر در مورد لحظه ای که متوجه شد لنی مرده است گفت: “چند ماه پیش او با من تماس گرفت و گفت ، “هی من چند خبر بد دارم – من مرده ام” و گفتم: “اوه نه، آیا برای تشییع جنازه نیاز داری سوار شوی؟”)، و احتمالاً یک دروغگو: بسیاری از کارشناسان حدس می زنند که تئو ممکن است در تمام طول این طرح به عنوان راهی برای جلب توجه ملی همدست بوده باشد. همجنسگرا هراسی بدجنسی همراه با بداخلاقی بود که با آن آسیبهای تیئو پوشانده شد، تشریح شد و به آن نگاه کرد (ورزشنویس مایک فلوریو به اد شو MSNBC گفت: «تیمها میخواهند بدانند که آیا مانتی تئو همجنسگرا است یا نه. آنها فقط میخواهند. دانستن.»)، در حالی که یک گزارش خبری به اندازه کافی نژادپرستی را اضافه کرد و کل ماجرا را به عنوان «توطئه عجیب و غریب پلینزی برای شرمسار کردن» تئو توصیف کرد.
دوست دختری که وجود نداشت این تاریخ را بررسی می کند و در عین حال نشان می دهد که تئو امروز همان چیزی است که احتمالا همیشه بوده است: یک مرد جوان اصولاً شایسته و سخت کوش با ایمان عمیق مورمون که شاید برای آن سن کمی ساده لوح بود. تسلیحات اینترنتی یکی از صحنهها نشان میدهد که تئو توضیح میدهد که چگونه پس از اینکه لنی مرده در اواخر دسامبر ۲۰۱۲ با او تماس گرفت و اعلام کرد که در واقع هنوز زنده است، برای راهنمایی به عموی وکیلی مراجعه کرد. عمویم فوراً گفت: “فکر میکنم داری گربهماهی میشوی.” و این اولین باری بود که کسی اصطلاح “گربه ماهی” را مطرح کرد. من نمی دانستم گربه ماهیگیری چیست. حتی وقتی او توضیح داد که چه چیزی است، من هنوز نمیتوانستم بفهمم که این چه چیزی است.»
حقهباز، نایا تویاسوسوپو، که از آن زمان به عنوان یک زن ترنس ظاهر شده و از ضمایر خود استفاده میکند، لنی را اختراع کرد و به او یک نمایه فیسبوک با عکسهای دزدیده شده از یک همکلاسی سابق دبیرستان و مجموعهای از اعضای خانواده و دوستانش داد. از طریق این حساب فیس بوک بود که برای اولین بار با تئو ارتباط برقرار شد. تنها به لطف نبوغ Tuiasosopo برای جعل صدای زنانه بود که توانست از طریق ماهها پیامک و تماس تلفنی رابطه برقرار کند.
یادداشتی به شروع هر قسمت از دوست دختری که وجود نداشت، که شامل فیلمهای تازه مصاحبه با Teo و Tuiasosopo است، اضافه میکند که «در زمان فیلمبرداری، سوژهها آگاه نبودند که [Tuiasosopo] به عنوان یک زن تراجنسیتی شناسایی می شود.» نتیجه این است که اکثر شرکت کنندگان در مستند به طور ناخواسته مرده نام Tuiasosopo; این امر بهویژه تاسفآور به نظر میرسد، زیرا چیزی که سریال را جذابتر میکند، بینشی است که در مورد وضعیت ذهنی Tuiasosopo به عنوان عامل این فریب ارائه میدهد. چیزی که از آن پرتره بیرون میآید، سردرگمی عمیقی است که تویاسوسوپو در زمان خلق لنی درباره هویت خود احساس میکرد.
او میگوید: «نمایه لنی لزوماً راهی برای خروج نبود، بلکه راهی برای چیز دیگری بود. “در آن زمان، مطمئناً می دانستم چیزی در درون من وجود دارد که فقط می خواهد فریاد بزند و بگوید: “چرا من متفاوت هستم؟” چند برخورد آنلاین وجود داشت که در آن چنین بود، “این پسر ناز است.” بیایید ببینیم این به کجا می رود. می دانستم چه چیزی درست است و چه غلط، اما خیلی دوست داشتم اینطور به من نگاه کنند. این کاملا خودخواهانه بود، اما این چیزی بود که من را خوشحال می کرد. این همان چیزی بود که میخواستم به واقعیت تبدیل شود.»
چسبی که تئو و لنی/نایا را در کنار هم نگه میداشت، اینترنت بهعنوان یک ابزار صرف در داستان – به عنوان پسزمینه مشترک آنها نبود. با وجود اینکه لنی قلابی بود، توایسوسوپو شخصیت خودش را آغشته کرد – علایق خودش، سلیقه خودش در موسیقی، و مهمتر از همه، قومیت خودش. هم تئو و هم تویاسوسوپو جوانانی با پیشینه ساموایی و سن مشابه بودند – هر دو اکنون در اوایل 30 سالگی خود هستند – سعی میکردند از تعهدات خانواده و ایمان، دو مؤلفه بهویژه مهم هویت ساموایی، با انرژیهای گاهی متناقض پیروی کنند. زندگی در آمریکا
برای بسیاری از آمریکاییهای ساموایی، فوتبال اغلب رابطی به فرهنگ بزرگتر اطراف آنها است. تویاسوسوپو از یک خانواده فوتبالیست برجسته بود – پدرش در USC بازی می کرد، عمویش برای رامز بازی می کرد و پسر عمویش برای Raiders بازی می کرد – و او در کودکی در تلاش برای حفظ این میراث خود را وارد فوتبال کرد.
او در کتاب دوست دختری که وجود نداشت می گوید: «اما من از فوتبال متنفرم. من فقط از روی اطاعت می خواستم فوتبال بازی کنم و می خواستم پدرم را خوشحال کنم. اما من این سنگینی ترس را کاملا احساس کردم. من آنقدر شجاعت نداشتم که فقط مثل این باشم، می دانید چیست، این من هستم. من واقعاً در قلبم اعتقاد داشتم، از آنجایی که مردی طبیعی متولد شده بودم، هرگز نمی توانستم همان چیزی باشم که می خواستم. آن موقع بود که تصمیم گرفتم بتوانم آن تجربه را در زندگی یک زن داشته باشم، حتی اگر جعلی باشد.»
تئو چیزها را متفاوت تجربه کرد: عشق به فوتبال به طور طبیعی به وجود آمد، و به عنوان یک بازیکن دبیرستانی مشخص بود که او برای چیزهای بزرگ مقدر شده است. همانطور که روابط آنلاین آنها توسعه یافت، لنی حتی به تئو در مورد کارهای دفاعی خود مشاوره داد و پیام های متنی برای او ارسال کرد که می گفت: “عزیزم شما را تشویق می کنم که سرعت و جریان دفاعی خود را مدیریت کنید.” Tuiasosopo توضیح می دهد: “از آنجایی که ما می توانستیم چنین مکالماتی داشته باشیم، لنی برای او سنگی شد.”
اما این پیشینه مشترک و تلاش مشترک آنهاست که باعث میشود داستان تئو و تویاسوسوپو، هر چند تاسفآور باشد، آنقدر جذاب است: چه آنها این کار را در شورش علیه این ورزش انجام دهند و چه در هماهنگی با آن، فوتبال برای هر دوی آنها تبدیل به یک موضوع شد. بوم نقاشی که روی آن طرحهای خود را بهعنوان کودکان اقلیتهای قومی در آمریکای تحت سلطه سفیدپوستان نشان دادند.
Tuiasosopo پس از افشای این رسوایی به ساموآی آمریکایی بازگشت و در میان جمعیت محلی LGBTQ، که شامل یک جامعه بزرگ و تثبیت شده از افرادی است که به عنوان فاافافین، به معنای جنسیت سوم یا غیر باینری شناخته می شوند، حمایت پیدا کرد.
او می گوید: «من فقط باید زندگی ام را شروع می کردم. و من می خواستم بتوانم زندگی خود را به عنوان ترنس زندگی کنم. هنوز احساس وحشتناکی دارم [about the hoax]و گاهی آرزو می کنم ای کاش همه چیز لغو شده بود. اما بخش دیگری از وجودم این بود که به خاطر درسهایی که از زندگی لنی آموختم، چیزهای زیادی در مورد اینکه امروز هستم و میخواهم چه کسی باشم، یاد گرفتم.»
برای Teo، سالهای پس از عمومی شدن این حقه شاید کمتر مهربان بوده است: او از سه فصل نسبتاً موفق در San Diego Chargers به عنوان یک درافت دور دوم در سال 2013 لذت برد، اما آخرین بازی NFL او در سال 2019 انجام شد. در چند دقیقه قبل از اولین بازی پیش فصل خود برای Chargers، در سال 2013، او احساس کرد تمام بدنش بی حس شده است.
سه سال اول در Chargers همینطور بود. و این بسیار تضاد با آن بچه در نوتردام بود. میدان فوتبال، که حوزه من بود، می دانید. مثلاً وقتی در زمین فوتبال هستم، احساس میکنم هیچکس نمیتواند مرا شکست دهد. و آزاد بازی کردم و سریع بازی کردم و فیزیکی بازی کردم. و این چیزی بود که مرا عالی کرد.» او می گوید. حالا من به NFL می روم و همه چیز را زیر سوال می برم. هر روز فقط سعی میکردم بفهمم چطور از شر این اضطراب، این بیحسی، این گزگز خلاص شوم. من سعی میکنم تمام این راهها را برای برنامهریزی مجدد خودم بیابم.” در نهایت او به ملاقات یک درمانگر رفت که به او گفت که خود را به خاطر این دروغ ببخشد: درمانگر به او گفت: “آنچه برای تو اتفاق افتاده تقصیر تو نیست”.
با وجود این پیشرفت، مستند روشن میکند که برای تئو، این تجربه منبع عمیقی از آسیب است: او میگوید: «من تمام این مزخرفات را تحمل خواهم کرد. من تمام شوخیها را قبول میکنم، همه میمها را میگیرم، تا بتوانم الهامبخش کسی باشم که به من نیاز دارد.» امیدواریم که با تهویه علنی دردهای خود، هم Teo و هم Tuiasosopo مقداری آرامش را در تلاش خود برای از سرگیری زندگی هنوز جوان خود پیدا کنند – و سرانجام جایی برای خود در آشفتگی شریرانه دهه 2020 آمریکا بیابند.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.