به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
رالف هالپرن، که در سن 83 سالگی درگذشت، پر زرق و برق ترین عضو گروهی از سرمایه داران خرده فروشی و دارایی بود که در دهه 1980، زمانی که مارگارت تاچر نخست وزیر بود، شکوفا شد، و بیشتر سقوط کرد. این دوره قابل توجهی از تلاش های کارآفرینی بریتانیا بود، زمانی که تعداد انگشت شماری از تاجران با استعداد، حریص و نترس چهره خرید در بریتانیا را تغییر دادند.
برندهای او، Top Shop (که تبدیل به Topshop شد)، Principles، Top Man و چندین برند دیگر در گروه Burton، در این صنعت افسانه ای شدند. در اوج خود در اواسط دهه 80، گروه برتون از هر 8 پوندی که برای پوشاک در بریتانیا خرج می شد، یک پوند دریافت می کرد – فقط مارکس اند اسپنسر می توانست بیشتر ادعا کند. با این حال، در عرض چند سال، گروه اوج خود را پشت سر گذاشت – سهم آن از بازار رو به کاهش بود و هالپرن در سال 1990 قربانی یک کودتا در اتاق هیئت مدیره شد.
هالپرن از بسیاری جهات به آنچه شایسته بود، چه خوب و چه بد، رسید. او بهعنوان اولین تاجر بریتانیایی که یک بسته حقوقی به ارزش یک میلیون پوند جمعآوری کرد، بهعنوان یک فرد متعصب که یک سالن بدنسازی ۲ میلیون پوندی در زیرزمین دفتر مرکزی گروه برتون ساخته بود و به لطف «بوس و گفتن» ساخته شده بود، مورد تجلیل قرار گرفت. داستان مدلی به نام فیونا رایت در سال 1987، مردی با اشتهای جنسی.
هالپرن یک مستبد الهامبخش که مانند بسیاری از همسالانش خود را نابغه میدانست، مردی بود که حسی استثنایی برای خردهفروشی داشت. او به درستی میدید که مغازههایی که در جدا کردن جوانان از پولشان موفقتر هستند، به سه عنصر نیاز دارند: استعداد، تئاتر و ارزش.
با این حال، او یک نابغه ناقص بود، زیرا او به دنبال خطر بود، به نظر میرسید علاقهمند به جلب لطف زنان جوان بود و با حسابهایش که اگرچه قانونی بود، دیدی تا حدودی متورم از نتیجه واقعی داشت. با گذشت زمان، هر یک از این ایرادات به اخراج تحقیرآمیز، اما سودآور او از گروه برتون کمک کرد، گروهی که او از یک تولیدکننده کسل کننده کت و شلوار برای مرد کارگر به یکی از معروف ترین زنجیره های خرده فروشی آن دوران تبدیل کرده بود.
هالپرن در سال 1961 به مونتاگ برتون، که در آن زمان توسط سیریل اسپنسر اداره می شد، که در رشته ای از کارخانه های شمال انگلستان کت و شلوار مردانه تولید می کرد، پیوسته بود، بیشتر عمر کاری خود را وقف این تجارت کرده بود. و در سال 1970، تاپ شاپ، زنجیره ای به سبک بوتیک را با هدف نوجوانان و زنان جوان تأسیس کرد. این اولین سرمایه گذاری برتون در صنعت مد بالا بود و آنقدر موفقیت آمیز بود که به زودی توسط سایر زنجیره های “مستقل” دنبال شد.
سه سال بعد، او دوروتی پرکینز را به دست آورد. با بسته شدن و فروش کارخانه های قدیمی کت و شلوار، مجموعه برندهایی که زیر نظر گروه برتون فعالیت می کردند رشد کرد. پس از تاپ شاپ، تاپ من، ایوانز به فروشگاهی برای زنان در هر اندازه تبدیل شد.
این روزها برای هالپرن روزهای هالسیون بود. شهرت او چه در داخل و چه در خارج از شرکت بالا بود و در سال 1977 مدیر اجرایی گروه شد. چهار سال بعد با خلع اسپنسر به دفتر رئیس رسید.
در سال 1985، در اوج سلطنت تاچر، هالپرن برای کنترل Debenhams، یک گروه فروشگاه بزرگ، نبرد تلخی را انجام داد. او با سر ترنس کانران، طراح و تاجر پشت هبیتات، همکاری کرد و هر دوی آنها در یک ارائه ویدئویی که برای هر سهامدار دبنهامز ارسال شده بود، ایفای نقش کردند. این ویدئو نشان داد که چگونه میتوان دبنهامها را با پلههای برقی شیشهای، آتریومها و خردهفروشیها در هر طبقه به قرن بیستم آورد.
تصاحب تلخ او را با جرالد رونسون، یک توسعهدهنده املاک که خواهان بخشی از پتانسیل توسعه ذاتی در پورتفولیوی دبنهامز بود، در تماس گرفت. او نقش مهمی در موفقیت این مناقصه داشت. گفته می شد که رونسون تنها مردی بود که هالپرن از آن می ترسید، اگرچه هرگز کاملاً مشخص نبود که چرا. معاملات سهامی که به هالپرن جایزه او را تحویل داد، بعداً توسط وزارت تجارت و صنعت مورد بررسی قرار گرفت و هیچ مدرکی دال بر تخلف پیدا نکرد.
در تمام این مدت، گروه برتون از یک ابزار حسابداری قانونی استفاده می کرد که طبق آن فروشگاه های جدید اضافه شده به پرتفوی یک خرده فروش می توانستند بخش قابل توجهی از هزینه های خود را در طول سال اول «حذف» کنند، به جای اینکه طبق معمول هزینه ها را دریافت کنند. در برابر سود
دیر یا زود این امر به واقعیت نزدیک میشد و سودآوری زیربنایی واقعی آشکار میشد. در همان زمان، هالپرن گروه برتون را در توسعه املاک غوطه ور کرد، و توسعه مراکز خرید را که نه به طور دائم تامین می شد و نه به طور کامل از قبل اجاره داده بودند، ادامه داد.
در اواخر دهه 80، تعدادی از سهامداران نهادی و تحلیلگران سرمایه گذاری سیتی در مورد وضعیت مالی گروه احساس ناراحتی کردند. هالپرن از شهر متنفر بود و بسیاری را دشمنانی کرد که آینده او در گروه در دستان آنها بود. او معتقد بود که تا زمانی که سود و سود سهام فزاینده ای را ارائه می دهد، باید شرکت را هر طور که می خواهد اداره کند. اما یک طرح اختیار سهام سخاوتمندانه برای او و مدیران همکارش در زمان نامناسبی ارائه شد، زمانی که کار از قبل سخت شده بود و اگرچه اصلاح شده بود، شکافی از بی اعتمادی بین هالپرن و سهامدارانش ایجاد کرد.
که تا حد بی رحمی مصمم بود، سبک او این بود که بر هر کسی که با او مخالفت می کرد چه در شرکت و چه در خارج، بداخلاق سوار می شد، و درک تصوری رویایی او از صنعت مد به او اجازه می داد تا از آن دور شود.
تنها چند روز پس از انتشار داستان فیونا رایت در اخبار ورلد با این ادعا که آنها پنج بار در شب رابطه جنسی دارند، هالپرن توسط یکی از سهامداران برتون در مجمع عمومی سالانه به عنوان “دومین انگلیسی بزرگ، پس از چرچیل” توصیف شد. او در سال 1986 نایت شد، او با هلیکوپتر خصوصی گروه برتون سفر کرد و از جت های اجرایی استفاده کرد، همانطور که دیگران از قطار استفاده می کردند. هر جا که می رفت، به او موقعیت مشهور داده می شد.
پس از افشای بوسه و گفتن، چاقوها برای “رئیس برتون پنج بار در شب” بیرون آمدند. با این حال، حتی در آن زمان نیز گفته می شد که او مخفیانه از بدنامی لذت می برد و همچنان معتقد بود که دست نخورده است.
رالف که در لندن در خانواده اولگا و برنارد هالپرن که از اتریش برای فرار از دست نازی ها فرار کرده بودند به دنیا آمد، در پارک بلزیز و همپستد، شمال لندن بزرگ شد و در مدرسه سنت کریستوفر در لچورث گاردن سیتی، هرتفوردشایر تحصیل کرد. پس از ترک، او برای شرکت نساجی پدرش کار کرد و سپس در Selfridges کارآموزی کرد، سپس به پیتر رابینسون، بخشی از Montague Burton پیوست.
برای مردی که تقریباً تمام زندگی کاری خود را وقف گروه برتون (در سال 1998 به آرکادیا تغییر نام داد)، اخراج او تقریباً 30 سال بعد تلخ ترین ضربه بود. با این حال، هالپرن به خوبی برای خروج خود آماده شده بود.
او یک طرح بازنشستگی راهاندازی کرده بود که مشارکتهایش نه فقط بر اساس حقوق اولیه، بلکه بر اساس کل دستمزد او بود. بنابراین او با مستمری وابسته به شاخص بیش از 500000 پوند در سال مادام العمر را ترک کرد. او فردی تا حدودی عصبی بود، با شیشه های ضد گلوله هم در دفتر و هم در ماشینش، و مذهبی تر از آن چیزی بود که دوست داشت وارد شود و از چهره های برجسته یهودی آن روز مشاوره می گرفت.
همچنین یک رگه مهربانی از او عبور کرد. هنگامی که یکی از کارمندانش در محل گروه تصادف شدیدی کرد، اصرار کرد که همسر مرد را ملاقات کند تا ببیند او به چه کمکی نیاز دارد.
او برای چند سال به عنوان رئیس شورای مد بریتانیا ارتباط با صنعت پوشاک خردهفروشی را حفظ کرد، اما دیگر هرگز نتوانست به اوجهایی برسد که او را به اندازه صفحات تجاری مطبوعات جدی برای خوانندگان روزنامهها شناخته شود.
اولین ازدواج او، با جوآن دانکین، که در سال 1967 ازدواج کرده بود و با او یک دختر به نام جنی داشت، در سال 1999 به طلاق انجامید. او در سال 2003 با لورا بلوم، منشی سابق خود و مادر پسرش، ساموئل، ازدواج کرد. آنها در سال 2005 به میامی نقل مکان کردند و دو سال بعد طلاق گرفتند.
فرزندانش از او جان سالم به در می برند.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.