به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
مناگر هنگام صحبت با افراد دیگر در بازی یک عبارت وجود دارد که می شنویم، این است که “فوتبال با سایر مشاغل متفاوت است”. مسلماً، هرگز نمی بینید که کارمندان آرم پیراهن های شرکت خود را ببوسند، اما به نظر می رسد که از آن به عنوان بهانه ای برای مدل های تجاری ناپایدار، متمرکز کردن قدرت در گروه کوچکی از افراد، نادیده گرفتن سهامداران گسترده تر و حمایت از فرهنگ های منسوخ و اغلب جنسیتی استفاده می شود. در طول زندگی حرفهایام، سیگنالهایی را شاهد بودهام که نشاندهنده فرصتی برای اختلال در سایر صنایع است. سفر در اواخر دهه 1990، دوستیابی و خدمات مالی در 15 سال گذشته. فکر می کنم این سیگنال ها در فوتبال امروز قوی هستند.
از آنجایی که این آموزش در مورد سیاست واقعی مالکیت فوتبال ادامه دارد، یکی از نمونه هایی از جایی که این سیگنال ها قوی هستند، نقل و انتقالات و قراردادهای بازیکنان است. معاملات در بازار نقل و انتقالات نسبتاً خسته کننده هستند زیرا هنگامی که یک بازیکن شناسایی می شود، تنها متغیری که واقعاً اهمیت دارد قیمت است. فراتر از ماهیت دودویی (و نسبتاً غیر جالب) این گفتگوها، فکر میکنم این به دلیل بزرگتری مشکلساز است، زیرا برای برخی باشگاهها تقویت میکند که قراردادهایی که ایجاد میکنند ماهیت کالایی دارند. این موضوع بارها و بارها در نحوه نگاه به بازیکنان و یا حداقل بحث در گفتگوهای نقل و انتقالات مطرح شده است. همانطور که فیلسوف سیمون کریچلی می گوید، “شکل فوتبال انجمن، سوسیالیسم، اجتماعی بودن و کنش جمعی بازیکنان و هواداران است، و در عین حال بستر مادی آن پول است”.
این یک پویایی قدرت رضایت بخش برای خریداران و فروشندگان ایجاد می کند. همانطور که در تابستان امسال به دنبال آوردن بازیکنان به گریمزبی بودیم، میدانستیم که برخی از باشگاههایی که به آنها نزدیک شدهایم بودجه و منابع کمتری نسبت به ما دارند و بنابراین اگر به اندازه کافی بالا پرداخت کنیم، میتوانیم بازیکنان کلیدی را از آن خود کنیم. به همین ترتیب، تیمهای دستههای بالاتر میتوانند بازیکنان ما را بر اساس ترتیب تفاوت مالی آنها هدف قرار دهند. اینکه احساس کنید استراتژی و فرهنگ شما با گفتگو در مورد پول گنجانده شده است، احساس ناخوشایندی و رضایت بخشی ندارد، زیرا تصمیمات در مورد زندگی و خانواده افراد تقریباً به طور کامل به تصمیم شخص دیگری در مورد قیمت کاهش می یابد.
هواداران خواهان موفقیت هستند اما خواهان صداقت و طول عمر نیز هستند. اغلب اوقات پول با صاحبان و بازیکنان لیگ های پایین تر صحبت می کند. قدرت مالی قوی ترین صدا را به کسانی می دهد که در حال حاضر بیشترین سهم را در گفتگو دارند و می تواند نوعی غرور را که با شکست سوپرلیگ شاهد بودیم دامن بزند. گفتگویی که امروزه هنوز در محافل سرمایه گذاران زنده است.
در گفتگوهای قراردادی به من گفته شده است که به محض ثبت نام بازیکن در یک باشگاه، آن باشگاه “مالک” آن بازیکن است. مفاهیم این واقعا ناراحت کننده است و منطقی که از آن حمایت می کند حتی بیشتر. شما با بازیکنی قراردادی امضا می کنید که شخصاً از نظر مالی بسیار پردرآمد است اما به طور ضمنی بازیکن را دارایی آن باشگاه می کند. وقتی به احتمال ریاضی تبدیل شدن به یک فوتبالیست حرفهای فکر میکنید، تصور میکنید که آنهایی که از نظر جسمی با استعداد هستند و به اندازه کافی خوش شانس هستند که به هوای نادر تبدیل شدن به یک ورزشکار نخبه دست یابند، باید کاملاً سرنوشت خود را کنترل کنند. واضح است که اینطور نیست و به طور کلی، گفتگوها در مورد آینده بازیکنان چیزی را به دلخواه میگذارد زیرا باشگاهها و نمایندگان اغلب برای بازیکنان تصمیم میگیرند.
برای بازیکنان و مدیران غیرممکن است که دیدگاه گستردهتری در مورد بهترین چیز برای بازیکنان داشته باشند در حالی که در “زیر بستر” مالی فعالیت میکنند و میدانند که مشاغل هم متزلزل و هم محدود هستند. به این اضافه کنید سرعتی که معاملات معمولا اتفاق میافتد و ارزیابی فرهنگ یک سازمان و هزینه فرصت ماندن در مکانی که تاسیس شدهاند، برای بازیکنان دشوار میکند، جایی که در حال توسعه هستند و اغلب با عضویت در آن مورد علاقه قرار میگیرند. از جامعه در حالی که تیمهای دستههای بالاتر میتوانند تیمهای زیر 23 سال خود را با استعدادهای لیگهای پایینتر ترکیب کنند، واضح است که این بازیکنان نمیتوانند به تیم اصلی راه پیدا کنند، اما منطق حکم میکند که حرکت منطقی است. تمایل این است که شما باید از خود در تیمهای رو به رشد تیمهای چمپیونشیپ یا لیگ برتر حمایت کنید، به خصوص اگر پول وجود داشته باشد.
در کتابش کوه دومپاسخ دیوید بروکس به این موضوع این است که می گوید هدف، با هم بودن، روابط و تعلق بیش از آنچه در دنیای فرافردی خود می دانیم اهمیت دارد. همانطور که بزرگتر می شویم شروع به درک این موضوع می کنیم که موفقیت فردی کاملاً بیهوده است مگر اینکه به خانواده، جامعه و تصویر بزرگتر (هر چه که ممکن است باشد) مرتبط باشد. پیروزی انگلیس در یورو 2022 تصویری را باز کرد که وقتی برتری و انسجام تیمی محرک های موفقیت باشد، چه چیزی ممکن است. ما اکنون می دانیم که فرهنگ چیزی است که باعث موفقیت در هر سازمانی می شود، و در حالی که پول کمک می کند، همانطور که دکتر پیپا گرانژ، روانشناس سابق اتحادیه فوتبال می گوید، خرید موفقیت به شما اجازه نمی دهد که “عمیق” پیروز شوید.
برای هر بازیکن یا عاملی که این مطلب را میخواند، پیشنهاد میکنم زمانی که به یک حرکت فکر میکنید، نه تنها جنبه مالی آن، بلکه فرهنگ سازمان درگیر را نیز ارزیابی کنید. ارزشها و رفتارهای شخصی مالکان تأثیر زیادی بر نحوه نگرش و رفتار با مردم خواهد داشت و نشاندهنده خوبی از کالایی بودن و ارزشگذاری یک بازیکن خواهد بود. یکی از راههای انجام این کار این است که ببینیم چه کسی پول را کنترل میکند، چگونه آن را به دست آورده و چگونه در سایر مشاغل خود عمل میکند.
پیشنهاد دوم این است که با مدیر یا سرمربی در مورد اینکه چه کسی در مورد بازی و مربیگری تصمیم می گیرد صحبت کنید. اگر شما آن تخصص را نداشته باشید، من پیشنهاد میکنم مالکان نباید درگیر این موضوع باشند مگر اینکه از شما خواسته شود. این اغلب حوزه تخصص آنها نیست و اعمال کنترل در این زمینه نشانه فقدان توانمندی و اعتماد به کسانی است که با آنها کار می کنند.
در حرفه ای که کوتاه است و استعدادهای برتر به طور باورنکردنی کمیاب هستند، فرصت بزرگی برای باشگاه هایی وجود دارد که می توانند به طور واقعی یک خانه جمعی برای درخشش فردی نشان دهند. بروکس می گوید که باید “هرگز قدرت محیطی را که در آن کار میکنید، دست کم نگیرید تا به تدریج شخصیت خود را تغییر دهید.» که در هر دو جهت کار می کند. فوتبال تفاوت چندانی با هیچ سازمان دیگری ندارد. فرهنگ بر همه چیز غلبه دارد و این فرهنگ با سهامداران و مالکان مناسب برای دارایی های جامعه ما شروع می شود.
جیسون استوکوود مالک گریمزبی تاون است
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.