به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
پانزده سال پیش در این هفته، بانک فرانسوی BNP Paribas اعلام کرد که سه صندوق تامینی خود را که به شدت در معرض بازار وام مسکن فرعی ایالات متحده قرار دارند، می بندد.
در روزی که توجه چندانی به این اخبار نشد، اما به سرعت مشخص شد که نه تنها BNP Paribas، بلکه تقریباً هر مؤسسه مالی بزرگی در اوراق بهادار مرتبط با وام های مسکن آمریکایی که عملکرد ضعیفی دارند، به گردن خود می پردازند. در اوایل آگوست 2007، BNP به سادگی سنگریزه ای بود که بهمن را نشان داد.
اوت دیگر، بحرانی دیگر. خاطرات سال 2007 توسط اندرو بیلی در هفته گذشته دوباره زنده شد، زمانی که رئیس بانک انگلستان اعلام کرد که درست زمانی که انتظار می رود اقتصاد بریتانیا به دیوار ضربه بزند، نرخ های بهره افزایش می یابد.
با کنار گذاشتن فروپاشی ناشی از همهگیری در فعالیتها، آخرین رکود جهانی «مناسب»، بحران مالی جهانی 09-2007 بود، دورهای که تنها کمکهای عظیم دولتی مانع از فروپاشی سیستم بانکی شد.
بانک مرکزی انگلیس فکر می کند رکودی که انتظار دارد به اندازه رکود 2008-2009 – پنج سه ماهه – ادامه یابد، اما شدیدتر باشد. پیشبینی میشود که تولید که با تولید ناخالص داخلی اندازهگیری میشود، کمی بیش از ۲ درصد در مقایسه با تقریباً ۶ درصد در رکود اواخر دهه ۲۰۰۰ کاهش یابد.
خبر خوب دیگر این است که – تا آنجا که ممکن است بگوییم – سیستم بانکی جهانی نسبت به 15 سال پیش در موقعیت بهتری برای تحمل ضررها قرار دارد. مقررات سختتر و بافرهای سرمایه بزرگتر هستند. با این اوصاف، تصور می شد که بانک ها نیز در اواسط سال 2007 در وضعیت خوبی قرار دارند.
با این حال، راههای دیگری نیز وجود دارد که در آنها این دو بحران متفاوت هستند که باید باعث نگرانی شود.
برای شروع، بحران قبلی به دنبال یک رشد طولانی 15 ساله در اقتصاد جهانی بود. رشد قوی بود و استانداردهای زندگی به طور پیوسته افزایش یافت. کالاهای وارداتی ارزان از چین و سایر اقتصادهای بازارهای نوظهور، تورم را پایین نگه داشتند.
از آن زمان، رشد کمخونی بوده، استانداردهای زندگی کاهش یافته و تورم اکنون به بالاترین سطح خود در چهار دهه اخیر رسیده است. نشانه های هشداردهنده مشکل پیش رو مدت هاست چشمک می زند.
از نظر داشتن اتاق سیاست برای مقابله با بحران، وزارتهای دارایی و بانکهای مرکزی در سال 2007 موقعیت بهتری داشتند. سطح بدهی عمومی پایین بود، نرخهای بهره رسمی حدود 4-5 درصد بود، تسهیل کمی موضوعی آینده بود. دولتها احساس میکردند که میتوانند بیشتر هزینه کنند و مالیات کمتری بدهند، در حالی که بانکهای مرکزی این اختیار را داشتند که هزینههای استقراض را به شدت کاهش دهند و برنامههای خرید اوراق قرضه را به شدت کاهش دهند.
امروز فدرال رزرو ایالات متحده، بانک مرکزی اروپا و بانک انگلستان همگی در حال افزایش نرخ بهره هستند، حتی اگر اقتصاد آمریکا در دو سه ماهه گذشته کوچک شده است و اقتصاد منطقه یورو و بریتانیا به سمت رکود پیش می روند. اگر نرخهای تورم بالا نبود، هر سه بانک مرکزی نرخها را کاهش میدادند نه افزایش آن. هدف بانک مرکزی این است که به شیوه ای ضد چرخه ای عمل کند: افزایش نرخ ها در دوران رونق و کاهش آن در یک رکود. فدرال رزرو، بانک مرکزی اروپا و بانک انگلستان به دور از کاهش فشارهای رکودی، به آنها اضافه می کنند.
در مواجهه با بانکهای مرکزی که مصمم به احراز اعتبار ضد تورمی خود هستند، وزارتهای دارایی با یک انتخاب روبرو هستند. به برنامههای کاهش کسری بودجه خود پایبند باشند یا با صرف هزینههای بیشتر یا مالیات کمتر، از درد رکود بکاهند. اگر عقل داشته باشند، گزینه دوم را ترجیح می دهند.
دومین تفاوت قابل توجه بین سال 2008 و امروز، شکست همکاری های بین المللی است. هنگامی که گوردون براون در آوریل همان سال میزبان نشست سران گروه 20 در لندن بود، به نظر می رسید که دوره جدیدی در حال طلوع است که در آن اقتصادهای توسعه یافته – مانند ایالات متحده، آلمان و ژاپن – و کشورهای پیشرو بازارهای نوظهور مانند چین، برزیل، هند آغاز شده است. و روسیه – با هم برای بهبود اقتصاد جهانی عمل خواهند کرد.
اتحاد G20 با تثبیت اقتصاد جهانی به هم ریخت، اما اکنون به کلی ناپدید شده است. حمله روسیه به اوکراین موجب تحریمهای اقتصادی غرب شده است و کرملین نیز با قطع عرضه گاز و افزایش هزینههای انرژی واکنش نشان داده است. ولادیمیر پوتین تصمیم بانک مرکزی انگلیس برای افزایش نرخ بهره را علیرغم رکود در حال پیشروی بریتانیا به عنوان یک پیروزی کوچک در جنگ اقتصادی خواهد دید.
اگر اوکراین نمونهای از جهانیزدایی است، پس تایوان نمونهای دیگر است. روابط ضعیف بین واشنگتن و پکن پس از سفر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان و اقدامات اقتصادی، نظامی و دیپلماتیکی که چین در واکنش به آن اعلام کرده است، بیشتر بدتر شده است.
در سال 2009، چین بیشتر به عنوان یک شریک اقتصادی در نظر گرفته شد تا یک تهدید ژئوپلیتیکی. این در سال 2001 در سازمان تجارت جهانی پذیرفته شد و بانکهای مرکزی G7 – مانند مروین کینگ، رئیس وقت بانک انگلستان – گفتند بدون حضور پکن در میز مذاکره، هیچ راهحل واقعی برای مشکلات بزرگ جهانی وجود ندارد.
حال و هوا در حال حاضر متفاوت است. هرج و مرج زنجیره تامین ناشی از کووید-19 باعث ایجاد تقاضا برای خودکفایی بیشتر شد. تهدید چین برای تایوان – بزرگترین تولید کننده نیمه هادی ها در جهان – این روند را تسریع خواهد کرد. هیچ کشوری نمیخواهد در معرض خطر قطع شدن تامین قطعاتی باشد که برای بسیاری از محصولات حیاتی هستند.
جهانیزدایی ممکن است چیز بدی برای سیاره نباشد، اگر به معنای زنجیرههای تامین سنگینتر و کم کربن باشد. البته نه، اگر به معنای پاره کردن توافقات جهانی در مورد کاهش انتشار کربن باشد. نگرانکننده است، یکی از حوزههایی که چین میگوید در نتیجه سفر پلوسی همکاری با ایالات متحده را متوقف خواهد کرد، تغییرات آب و هوایی است.
بحران 09-2007 به طور خلاصه کشورها را به هم نزدیک کرد. بحران 2020-22 باعث تفرقه و افشای برخی حقایق دردناک شده است. بهبودی واقعی از سال 2009 هرگز اتفاق نیفتاد و جهان در زمانی که گرمتر، فقیرتر و عصبانیتر میشود، بیسکان است.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.