به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
آلبرت وودفاکس، که تصور میشود بیش از هر فرد دیگری در تاریخ ایالات متحده در سلول انفرادی نگهداری میشد، پس از 43 سال زنده ماندن در یک سلول 6 فوت در 9 فوت در یکی از وحشیانهترین زندانهای آمریکا، در سن 75 سالگی درگذشت.
مرگ وودفاکس روز پنجشنبه توسط وکلای بلندمدت او، جورج کندال و کرین ویلیامز، و برادرش مایکل میبل، علنی شد. آنها گفتند که او به دلیل عوارض ناشی از کووید درگذشت.
وودفاکس یکی از اعضای به اصطلاح “آنگولا سه” بود – زندانیانی که به ناحق در قتل یک نگهبان زندان به نام برنت میلر در سال 1972 در ندامتگاه ایالت لوئیزیانا محکوم شدند. این زندان در محل مزرعهای سابق بردهها ساخته شده بود و معمولاً به نام آنگولا شناخته میشد، پس از کشوری که بیشتر افراد بردهدار مزرعه از آنجا منتقل شده بودند.
قبل از قتل، وودفاکس و عضو سه عضو آنگولا، هرمان والاس، یک بخش از حزب پلنگ سیاه را در داخل زندان راه اندازی کرده بودند. آنها از آن برای اعتراض به جداسازی زندانیان و برداشت بی مزد پنبه که زندانیان سیاهپوست در گروه های زنجیره ای در مزارع دور دست در معرض آن قرار می گرفتند، استفاده کردند.
او همیشه اصرار داشت که محکومیت کاذب و رفتار متعاقب آن مجازاتی برای رادیکالیسم سیاه اوست. بلافاصله پس از محکومیت او به مرگ میلر، وودفاکس و والاس هر دو در سلول انفرادی قرار گرفتند، جایی که هر دو تقریباً بدون وقفه برای بیش از 40 سال ماندند.
والاس پس از یک مبارزه حقوقی هماهنگ در سال 2013 آزاد شد، حتی در حالی که مقامات زندان به تلاش برای بازگرداندن او به داخل ادامه دادند. او دو روز بعد بر اثر سرطان درگذشت.
وودفاکس در سال 2016 در جشن تولد 69 سالگی خود منتشر شد. او چند روز پس از راه رفتن آزاد، به آبان نیوز گفت که توانسته است چندین دهه انفرادی را تحمل کند، علیرغم حملات وحشتناک مکرر کلاستروفوبیا، از طریق نیروی محض اراده.
ما آگاهانه تصمیم گرفتیم که هرگز نهادینه نخواهیم شد. با گذشت سالها، تلاشهایی برای بهبود و ایجاد انگیزه انجام دادیم.»
در مصاحبههای بعدی با آبان نیوز طی سالها، و در کتاب سال 2019 خود به نام Solitary، که نامزد نهایی جایزه پولیتزر بود، جزئیات بیشتری در مورد قدرت فوقالعادهای که به او و والاس اجازه میداد – «بخش دیگر قلب من» را ارائه کرد. وودفاکس دوستش را توصیف کرد – مقاومت در انفرادی. شرایطی که آنها تحمل کردند مشخص شده است که در طی یک هفته، چه رسد به 40 سال، باعث فروپاشی روانی در افراد می شود.
وودفاکس گفت که با مطالعه فرانتز فانون، مالکوم ایکس و مارکوس گاروی خود را در کتاب های زندان دفن کرده است. او با فریاد زدن یا کوبیدن لولهها در سلولهای انفرادی بازیهایی را سازماندهی میکرد – به این ترتیب آنها آزمونهای ریاضی و آزمونهای دانش عمومی درباره تاریخ سیاهپوستان برگزار میکردند.
او بیش از همه به این افتخار می کرد که به چند زندانی جوان به شیوه ای مشابه خواندن را آموزش داده است.
وودفاکس به آبان نیوز گفت: «سلولهای ما قرار بود اتاقهای مرگ باشند، اما ما آنها را به مدرسهها و سالنهای مناظره تبدیل کردیم. ما از زمان استفاده کردیم تا ابزارهایی را بسازیم که برای زنده ماندن، بخشی از جامعه و بشریت بودن نیاز داشتیم، نه اینکه تلخ و خشمگین شویم و تشنگی انتقام بگیریم.»
در شش سال آزادی که وودفاکس از آن برخوردار بود، خود را وقف آموزش عمومی در ایالات متحده و فراتر از آن در مورد جنایات سیستم قضایی جنایی ایالات متحده کرد. او به طور گسترده در داخل و سراسر جهان سفر کرد تا برای مخاطبان کودکان مدرسه ای و قضات سخنرانی کند.
در خانه در نیواورلئان، او هر جا که می توانست شادی را پیدا کرد. او به زیارت قبر مادر محبوبش، روبی مابل هاملین، که در حالی که او هنوز در زندان بود مرده بود، رفت و با دخترش، برندا پول، نوهها و نوههایش و شریک زندگیاش، لزلی جورج، از اوقات بیدردسر لذت برد.
او همچنین یک سگ ولگرد را به فرزندی پذیرفت که در کنار دریاچه پونتچارترین پیدا شد. او اسم این توله را Hobo گذاشت.
علیرغم تمام ظلم نهادی که در طول سالیان متمادی بر او وارد شد، وودفاکس تا آخر یک خوشبین غیرقابل درمان باقی ماند. او در کتاب خود می نویسد: «من به نوع بشر امید دارم. امیدوارم انسان جدیدی تکامل یابد تا درد و رنج بیهوده، فقر، استثمار، نژادپرستی و بی عدالتی از گذشته باشد.»
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.