به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
“سلام به همه! و یک شب بسیار دلپذیر برای شما، هر کجا که هستید.»
میلیونها آنجلنو چه در ترافیک لسآنجلس حرکت میکردند، بعد از کار روی کاناپهشان عقبنشینی میکردند، شام خود را آماده میکردند یا میخوردند، میلیونها آنجلنو تلویزیون یا رادیو خود را ساعت ۷ بعدازظهر روشن کردند تا به قرار تابستانی شبانهشان با وین اسکالی بپیوندند.
اسکالی که روز سه شنبه در سن 94 سالگی درگذشت، به مدت 67 فصل پخش کننده داجرز بود تا اینکه در سال 2016 بازنشسته شد. او با این تیم در سال 1958 از بروکلین به لس آنجلس نقل مکان کرد. و نزدیک به هفت دهه را صرف دعوت از بینندگان و شنوندگان برای پیوستن به او کرد.
حضور انفرادی او در غرفه، پخش برنامهها را به چتهای کنار آتش با میلیونها آنجلنو و طرفداران خارج از لسآنجلس بزرگ تبدیل کرد که میتوانستند فید یک بازی Dodger را پیدا کنند. باب کاستاس اسکالی را بزرگترین گوینده بیسبال میداند که تا کنون زندگی کرده است. جو دیویس، گوینده کنونی داجرز، گفت که او “به اندازه تاریخ مدرن یک داستان نویس بزرگ است”. در نوامبر 2016، باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده، مدال آزادی ریاست جمهوری را به او اعطا کرد. اوباما به یاد آورد که اسکالی از او پرسید که آیا او شایسته چنین افتخاری است و گفت که “من فقط یک گوینده قدیمی بیسبال هستم.”
اوباما به تماشاگران و سپس به اسکالی نگاه کرد. ما باید به او اطلاع میدادیم که برای آمریکاییها در هر سنی، شما یک دوست قدیمی هستید.»
اسکالی که بچه شهر نیویورک بود، مجذوب پخش رادیویی بازیهای فوتبال دانشگاهی و غرش جمعیتی شد که از رادیو AM میپرداخت. پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه فوردهام در برانکس، اولین ماموریت حرفه ای اسکالی یک بازی فوتبال کالج بین مریلند و دانشگاه بوستون در پارک فن وی بود. هیچ صندلی در جعبه مطبوعات وجود نداشت، بنابراین او بازی را از پشت بام ورزشگاه اعلام کرد. یک سال بعد، او به بروکلین داجرز پیوست و زمانی که تیم به لس آنجلس نقل مکان کرد، به غرب سفر کرد.
درست همانطور که اسکالی صدای خود را با گوش دادن به امواج رادیو دریافت کرد، نسلهایی از کودکان میخواستند به خاطر او گوینده ورزش باشند. در هر زمانی بین طلوع بهار و غروب تابستان، اسکالی در حین روایت درام لیگ برتر بیسبال، مخاطبانش را با داستان های عمری خود جذب کرد. طرفداران ساحل غربی اسکالی را به یاد می آورند که شب های تابستانی آسان و باربیکیوهای حیاط خلوت را روایت می کند، طرفداران ساحل شرقی او را به عنوان آخرین صدایی که شنیدند به یاد می آورند. قبل از خوابیدن.
اسکالی وقتی با دراماتیک ترین لحظات زندگی حرفه ای خود مواجه شد، بینندگان را با خویشتن داری و سادگی به تاریخ نزدیک کرد. اسکالی پس از اعلام هوم ران هنک آرون برای عبور از بیب روث به عنوان رهبر تمام دوران مسابقات خانگی لیگ اصلی بیسبال، اجازه داد 27 ثانیه بگذرد، و بینندگان را تنها با تصویری از آرون که پایگاه ها را دور می زند، مهمانی یک جمعیت پرهیاهو و رعد و برق جشن باقی می ماند. آتش بازی. هنگامی که هارون مورد استقبال هم تیمی هایش قرار گرفت، اسکالی روایت خود را از سر گرفت.
“چه لحظه شگفت انگیزی برای بیسبال. چه لحظه شگفت انگیزی برای آتلانتا و ایالت جورجیا. اسکالی گفت چه لحظه شگفت انگیزی برای کشور و جهان. یک مرد سیاهپوست به دلیل شکستن رکورد یک بت بیسبال تمام دوران در جنوب عمیق مورد تشویق ایستاده قرار می گیرد. و این یک لحظه عالی برای همه ما و به ویژه برای هنری هارون است.
پس از تاریخی او «پشت کیسه! از طریق باکنر می گذرد!» در بازی 6 سری جهانی 1986، اسکالی به جمعیت پر سر و صدای نیویورک متس اجازه می دهد تا بیش از سه دقیقه پخش را انجام دهند و به بینندگان بگوید که “اگر یک عکس 1000 کلمه ارزش داشته باشد، شما حدود یک میلیون کلمه را دیده اید.”
طرفداران داجرز میتوانند بین هر تعداد از تماسهای افسانهای او انتخاب کنند: وقتی سندی کوفاکس در سال 1965 بازی بینقص خود را به نمایش گذاشت و شش ضربه آخر را در این فرآیند زد، اسکالی گفت: «زمانی که کوفاکس نام خود را با حروف بزرگ در کتاب رکوردها نوشت. که K حتی بیشتر از OUFAX متمایز است. هنگامی که کرک گیبسون، بازیکن تنبل داجرز، برای پیروزی در بازی 1 سری جهانی 1988 به خانه رفت، اسکالی این تماس را با این جمله که “در سالی که بسیار غیرممکن بود، غیرممکن اتفاق افتاد” را ارج نهاد.
اسکالی سه بازی عالی و 25 سری جهانی را طی 67 سال انجام وظایف بازی به بازی برای داجرز معرفی کرد. درخشش بینظیر او در دراماتیکترین لحظات میدرخشید، اما این شرکت روزانهاش بود که او را مورد علاقه بینندگان، شنوندگان و مربیان و بازیکنان توپ قرار میداد. او از هومریسم به نفع داستان های شخصی و درس های تاریخ پرهیز کرد. روایت سست او تکمیل کننده سرعت روشمند بیسبال بود تا بینندگان بتوانند درباره هاتشپسوت، اسکندر مقدونی و تاریخچه ریش ها، فتوحات دزدان دریایی دریانورد یا زمانی که یک بازیکن دو بچه خرگوشی را از درون یک مار زنگی بیرون می آورد، بیاموزند. هر داستانی یک اخلاقی داشت و هیچ کدام به قیمت اتفاقی که در زمین می افتاد، نشد.
اسکالی ظرافت را به بمبافکنی ترجیح میداد و برنامههای خود را با طنز ملایمی رنگ میکرد که هرگز سوژههایش را مسخره نمیکرد. در یکی از برنامههای Dodgers که در 20 آوریل پخش شد، او اشاره کرد که قبل از اینکه دو بار به میکروفون تف کند، تولد آدولف هیتلر بود. هنگام روایت یک اجکت، او به تماشاگران توضیح می داد که بازیکن یا سرمربی در حال جوشیدن فکر می کند که تماس داور «کود چشمک زن» است. حتی یک بار لیست خواربار یکی از طرفداران را خواند.
در یک تورنمنت گلف در سال 1981، او بینندگان را دعوت کرد تا «صندلی را بلند کنند و نگاهی به عذاب نجیبزادهای بیندازند که در 14 سالگی در سوراخ گلف گرفتار شده است» در حالی که ریک ماسنگل، گلفباز، تلاش میکند تا از یک پناهگاه غاردار فرار کند. تقریباً دو دقیقه بعد، در طی آن اسکالی شعر را فرا می خواند و آن را تصور می کند اسکالی در مونولوگ های داخلی Massengale و کادرش، گلف باز را به عنوان “مصدوم چیزی شبیه شهاب سنگی که درست در سمت چپ زمین سبز در 14 فرود آمد” توصیف کرد. اگر اکشن در میدان کند میشد، اسکالی همه چیز را از نمایشهای تک نفره گرفته تا درسهای تاریخ به شنوندگان ارائه میداد تا پخش را ادامه دهد.
اشتیاق او برای داستان سرایی تنها زمانی افزایش یافت که وارد گرگ و میش زندگی حرفه ای خود شد که هفت دهه طول کشید. با کمک یک تیم تحقیقاتی فداکار که او مرتباً در طول پخش برنامهها از آنها تمجید میکرد، عصرهای هفته و بعدازظهرهای آخر هفته با اسکالی سفرهای شادی را در تاریخهای شخصی و کتابهای درسی قدیمی انجام داد. برای نسل زمان جنگ، او یک دوست قدیمی بود. برای بچههایی که رشد میکنند، او یک شخصیت پدری بود. برای بقیه ما، او پدربزرگ و مادربزرگی بود که قبل از خواب داستان می خواند. صرف نظر از سن آنها، هر شنونده ای که اسکالی صحبت می کرد، متحیر می شد.
او فقط چهار دقیقه طول کشید تا تاریخ جمعه سیزدهم را بگوید – سه شنبه سیزدهم در مکزیک و یونان بدشانسی تلقی می شود در حالی که جمعه 17 در ایتالیا بدشانسی است. پس از آن است که بازیکن پایه دوم، مارک الیس به بشقاب نزدیک می شود. اسکالی می گوید: “خوشبختانه او شماره 14 را می پوشد.” من سعی نمیکنم باهوش باشم، فقط فکر میکردم که برای شما کمی جالب است. من هم مثل شما بدون گوگل گم خواهم شد.”
زمانی که داجرز با آرکیمدس کامینرو، اسکالی، پارچ پیتسبورگ روبرو شد علم اصل ارشمیدس را توضیح داد و دوران جوانی او در کمتر از 30 ثانیه با هندسه مبارزه می کند. اسکالی در طی یک خفاش توسط سقراط بریتو، بازیکن بیرون زمین آریزونا، مرگ فیلسوف یونانی سقراط را در کمتر از دو دقیقه خلاصه کرد. آیا میدانستید که سقراط میتوانست از دست ربودهکنندگانش فرار کند، اما تا زمانی که به او یک شام رایگان شبانه داده میشد، محاکمه میشد؟ شاید بدانید که سقراط پس از نوشیدن شوکران مرد، اما آیا می دانستید که شوکران عضوی از خانواده جعفری بود؟
اسکالی درست در حالی که بریتو چرخید و ضربه سه را از دست داد، گفت: «آب آن گل کوچک بود که سقراط را با خود برد. یک زمین بد بیرونی توسط سقراط تعقیب می شود. و او پایین می رود!»
شاید جادویی ترین بخش شخصیت و حرفه اسکالی، شور و نشاط او برای هوادارانی بود که استادیوم را پر کردند و برای لذت بردن از برنامه های او آماده شدند. هر زمان که دوربین ها روی بچه ها تمرکز می کردند، اسکالی طوری با آنها محبت می کرد که گویی نوه های او هستند. هنگامی که دوربین ها یک کودک نوپا را در حال مکیدن شست دست راست خود در جریان پخش سپتامبر 2016 شکار کردند، او “شست” شل سیلورستاین را خواند قبل از اولین زمین اینینگ
حتی در هنگام مرگ، این شوق زندگی اسکالی بود که انگیزه بسیاری از ادای احترام به هنگام انتشار خبر مرگ او در روز سه شنبه بود. او چند ماه از تولد 90 سالگی خود خجالتی بود که گفت: “مهم نیست چند فردایی دارم، امروز را دقیقاً همانطور که می خواهم می گذرانم.” وقتی خبرنگاری از او پرسید که در اولین روز افتتاحیه خود به عنوان یک بازنشسته چه کار کرد، اسکالی گفت که او به سرگرمی ملی دیگر مشغول است: پرداخت قبوض.
زمانی که او در اکتبر 2016 برای همیشه امضا شداسکالی به دوربین نگاه کرد و گفت: “ما مدت زیادی است که با هم دوست هستیم، اما من در قلبم می دانم که بیشتر از همیشه به شما نیاز داشتم و بیشتر از زمان با هم بودنمان از دست خواهم داد. می توانم بگویم.” همانطور که اسکالی به آسمان بالا می رود، کسی که او ممکن است آن را به عنوان «نبات پنبه ای صورتی با سایه بان آبی، به اندازه کافی خوب برای خوردن» توصیف کند، جهان بیش از هر زمان دیگری دلتنگ اسکالی می شود: یک نمونه از شادی در دنیای خشم از بین رفته است. و آرامش در زمان هرج و مرج.
همه میدانستند که اسکالی زیر درخشانترین نورها و بالاترین درام میدرخشد، اما او دلتنگش میشود، زیرا از ما دعوت کرد تا بعد از بهترین یا بدترین روزمان، در زمان شادی یا غم به او بپیوندیم. و برای چند ساعت، وین ما را از محصورات دلپذیر جعبه مطبوعاتی دلداری داد، یک استراحت ضروری از استرس های روزمره زندگی.
و هر شب، او از ما دعوت می کرد تا روز بعد که زمان بیسبال داجر فرا می رسید، دوباره به او بپیوندیم.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.