به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
سیاگر به او اجازه می دادند هلوی کلی می توانست تا هانول بدود. جایی که او در کنار هفت خواهر و برادرش بزرگ شد و در قفسهای سیمانی غرب لندن با یکدیگر برخورد میکردند، تنها پنج مایل از اینجا فاصله دارد، اما اگر 500 آنطور که او احساس میکرد، اهمیتی نداشت. راهی که همه آنها انجام دادند. خدایا سر و صدا انفجار، رها شدن، همه چیز. فقط رفته بود و خونسرد این کار را کرده بود. انگلستان داشت. او گل را زده بود، را هدف. همونی که خیلی وقت بود منتظرش بودند.
انگلیس قهرمان اروپاست. بله انگلستان قهرمان اروپا اصلاً چطور شروع به بیان این موضوع می کنید؟ لحظه ای به این بزرگی راهی که او انجام داد، شاید. و بنابراین در آنجا او در ومبلی در حال دویدن در روی زمین چمن بود، هم تیمی هایش در تعقیب بودند، پیراهن سفیدی که برای همیشه در دستش تاریخی خواهد ماند و به طرز وحشیانه ای بالای سرش تکان می خورد. در اطراف او، 87192 نفر، جمعیتی رکورددار تورنمنت به شدت وحشی شد.
هم تیمی هایش انباشته شدند، او را تعقیب کردند، او را گرفتند و نمی خواستند این لحظه را رها کنند. آنها هرگز این کار را نمی کنند. همیشه آنجا خواهد بود اولین جام برای زنان انگلیس در فاصله نزدیکی بود، 56 سال و یک روز پس از تنها جامی که یک تیم انگلیسی تا به حال کسب کرده بود.
10 دقیقه به وقت اضافه باقی مانده بود که او گل زد، اما این عدد تا حد زیادی بی ربط به نظر می رسید، مثل اینکه پنالتی ها اکنون اجتناب ناپذیر بودند، همه فقط منتظر آن بودند: درام، تنش. و، بله، احتمالاً ظلم نیز. یک سال پیش در همین میدان، مردان انگلیس یک فینال قهرمانی اروپا را رهبری کردند و آن را در ضربات پنالتی از دست دادند. و آن ایتالیا بود: به خاطر خدا، اینجا آلمان بود. که باعث شد این احساس حتی بیشتر از یک رهایی به وجود بیاید.
انگلیس با یک گل باشکوه الا تونه در یک ساعت یک مسابقه طاقت فرسا و بعضاً تقابلی که همیشه بر لبه چاقو بود پیش افتاد. زیبایی در سادگی بود، یک توپ دوست داشتنی برای اولین بار از کایرا والش که او را به داخل فرستاد، به نظر می رسید زمان کند می شود. زمان فکر کردن، تعجب کردن، شاید در سطحی ناخودآگاه برای آگاهی از همه این معناست. وقت آن است که آن نیز وزن شود.
نه برای تونه شوت او که به طرز بی عیب و نقصی اجرا شده بود، به هوا بلند شد، توپ به آرامی تقریباً آرام به داخل تور افتاد، تمام راه را تماشا کرد – در مورد بث مید از پرچم کرنر، در حالی که او به سمت نیمکت می رفت و به اجبار مصدوم شده بود. که تنها یکی از دلایل عدم انجام این کار بود. آلمان در نیمه دوم بهتر شده بود و با شایستگی یک گل تساوی عالی را از لینا ماگول دریافت کرد که این کار را به وقت اضافه کشاند.
تنش به این مکان چسبیده بود، تیراندازی در پیش است. به نظر می رسد برخی از داستان ها خودشان در حال نوشتن هستند.
با این حال، همیشه یک پایان جایگزین وجود دارد، و با 110 دقیقه در ساعت، یک گل زشت و زیباترین لحظه. یک کرنر از سمت راست توسط لوسی برنز به عقب فرستاده شد، در تمام طول شب بسیار زیاد، و توسط خط دروازه آلمان رها شد.
همانطور که کلی آن را توصیف می کند، او “فوتبال خیابانی بدون قوانین” بازی می کند، برادرانش در قفس به او هجوم می آورند و تا زمانی که تاریکی فرو می رود بازی می کنند. اگر آسان بود، او گفته بود: “اینجا نبود.” کار آسانی نبود: یک سال پیش او دچار پارگی رباط صلیبی زانو شده بود و بازیهای المپیک را از دست داده بود، حضورش در اینجا با تردید همراه بود. حالا، زمانی که خیلی مهم بود، او آنجا بود.
کلی که برای توپ می جنگید، اجساد جلوی او هیچ مانعی نداشتند، آن را از روی خط عبور داد و سپس به راه افتاد، میلیون ها نفر دیوانه شدند.
او پرید و دوید و جیغ زد و به سمت خط تماس رفت. شش ساعت قبل از آن، دوستان و خانوادهاش در راه ومبلی ایستاده بودند و پرچم انگلیس روی آن نقش بسته بود – باشگاهی که او شروع به کار کرد – حالا او مقابل آنها ایستاده بود و دستانش را روی هم گذاشته بود. هنگامی که او در نهایت سرعت خود را متوقف کرد و آنها آماده بودند دوباره شروع کنند، داور، Kateryna Monzul، یک کارت زرد بیرون کشید. او باید بخواهد آن را حفظ کند. این اولین گل رقابتی بین المللی او بود و همینطور هم شد را هدف.
به نظر میرسید که همه چیز حل شده است، انگلیس اکنون آن دقایق پایانی را با استادی مدیریت میکند، توپ تا حد زیادی در گوشهای نگه داشته میشود، انگار که کلی شفافیت را ارائه کرده است. با این حال، هیچ وقت تمام نمی شود تا زمانی که، خوب، تمام شود، زیرمجموعه ها و کارکنان انگلیس در سوت پایان وارد زمین شوند. جیل اسکات در مقابل، تنها بازیکنی بود که از آخرین فینال انگلیس در سال 2009 باقی مانده بود.
همه جا اشک جمع شده بود. این برای آنها به معنای دنیا بود. چیزی عمیق تر از یک جام که در روزهای آینده تشریح خواهد شد، اما در حال حاضر وجود داشت که باید از آن لذت برد.
و ومبلی به سوییت کارولین هجوم آورد، بازیکنان در کنار زمین صف آرایی کردند و برای پیوستن میدویدند. «به خانه میآید» نیز پررونق شد، شاید برای آخرین بار؟ یک بار دیگر با احساس همه جا، مردم می خواندند: در این استادیوم و راه، بسیار فراتر.
در دورهام، شفیلد، ویتبی، ساندرلند، منچستر، هانول نیز. یا همانجا ایستاده بودم و به آن نگاه میکردم، هنوز سعی میکردم همه چیز را در خود بپذیرد: واقعاً اتفاق افتاده بود. بنابراین، این احساس است. انگلیس این کار را کرده بود.
کلی با خیره شدن به آن، این استادیوم، آن صدا، گفت: “اوه خدای من.” “به آنها نگاه. این شگفت انگیز است. این غیر واقعی است! این همان چیزی است که رویاها از آن ساخته شده اند. می خواهم از همه کسانی که در توانبخشی من شرکت کردند تشکر کنم. من همیشه معتقد بودم که اینجا خواهم بود.»
و همینطور بود، برای یک لحظه هیچکس در 56 سال تجربه نکرده بود. یا، در بسیاری از موارد، همیشه. راه دوری نیامده بود اما راه بسیار طولانی را پیموده بود. همه داشتند.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.