به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
«تیاو مشتریان به من در مورد زندگی یاد می دهند. کار کردن به من در مورد زندگی می آموزد. راما بنی خالد، یک نوجوان 12 ساله کاریزماتیک و با موهای مجعد، می گوید: اساساً اینجا در رستوران همه چیز زندگی است. راما یک بچه بیرونآور است: یکی از بسیاری از کودکان نیوزلندی که در رستورانهای بیشماری غذای آماده و فستفود در این کشور کار میکنند. در آنجا، او تلفنها را نگه میدارد و برای انعام میکوشد و بطریهای آب را پر میکند.
راما، که بیشتر روزهای خود را در رستوران اردنی خانوادهاش، پترا شاورما، در اوکلند میگذراند، میگوید: «من یک پیشخدمت هستم و کمک زیادی میکنم. “فکر می کنم تقریباً همه را در خیابان می شناسم.”
بارا، خواهر بزرگترش که از زمانی که راما کوچکتر بود، در مغازه شروع به کار کرد، می گوید: «گاهی اوقات او با مشتریان می نشیند و با آنها غیبت می کند.
نیوزلند یکی از بالاترین نسبت سرانه غذای آماده و فست فود را در جهان دارد. ماهیفروشیهای متعلق به خانواده، کبابیها و غذاخوریهای چینی در بسیاری از مراسم و مراسم هفتگی نیوزلندیها گنجانده شده است. اما زندگی خانواده هایی که این مشاغل کوچک را اداره می کنند – اغلب مهاجران نسل اول و دوم – می تواند به راحتی نامرئی بماند.
بارا میگوید: «هیچکس واقعاً پشت صحنه را نمیبیند» اما او و راما مفتخرند که داستان رستوران خود را برای مشتریان تعریف میکنند. “میدونی کی [people] بارا میگوید: «باشه، فداکاریهای بیشتری برای باز بودن یا خوردن این غذا در اینجا انجام شد.»
“در سن جوانی برای من کار کن، این فرار من بود. و من می توانم ببینم که با راما شروع می شود – زیرا شما می توانید همان کسی باشید که می خواهید اینجا در پترا باشید، به عنوان پیشخدمت یا آشپز. هیچ کس نمی تواند شما را قضاوت کند، شما فقط می توانید به کارهایی که والدینتان انجام داده اند افتخار کنید. و از آنجایی که ما کمک می کنیم، ما این را ساختیم: من این را ساختم، مادر این را ساخت، و پدر این را ساخت.
جولی ژو، فیلمساز، اخیراً مجموعهای مستند چهار قسمتی به نام «بچههای بیرونبر» را منتشر کرده است که دنیای پنهان خانوادههایی را که صاحب مغازههای بیرونفروشی در کشور هستند و زندگی کودکانی که پشت پیشخوانهای نیوزیلند کار میکنند را مستند میکند. فیلمها لحظات آرام و اغلب شادیبخش را به نمایش میگذارند، و با مشاهدههای ملایم، روزمرگی را بالا میبرند. مارتینیک، در فینست ساموآ در پوریروآ، پای تارو و آناناس پخته میفروشد. جان، در فروشگاه ماهی و چیپس وستمینستر Takeaways، سفارشات را حذف میکند و به آرامی املای صفحه منو را تصحیح میکند.
ژو میگوید: «داستانهای مهاجر اغلب به حاشیه کشیده میشوند. «من در چین به دنیا آمدم و در چهار سالگی به نیوزیلند آمدم… من واقعاً به تجربه مهاجرت، نقل قول بدون نقل قول، علاقه مند هستم – نه اینکه جهانی باشد. این یکی از راههای کشف آن بود.» او میگوید.
در حالی که والدین خودش فروشگاه غذای آماده نداشتند، ژو متوجه پژواک تجربه مشترک با کودکانی شد که مستندسازی کرد. من با پدر و مادری بزرگ شدم که همیشه کار می کردند. بنابراین قبل از اینکه باید باشم در خانه تنها ماندم و مجبور شدم خودم را سرگرم کنم. او میگوید که زندگی برای بچههایی که والدینشان مجبور بودند زیاد کار کنند، و بچههایی که به نوعی در حال بزرگ شدن هستند، با دیدن کار والدینشان و دیدن اینکه این فداکاری ممکن است باشد، علاقه داشتم.
بروکلین جیانگ، 12 ساله، در کافه خانواده اش، سانبرست کافی لانژ، در تیمز، شهر کوچکی در ساحل جزیره شمالی، کمک می کند. اوقات فراغت از مدرسه و تعطیلات آخر هفته اغلب در کافه می گذرد، گاهی اوقات به تعمیر وسایل می پردازد: او دوست دارد مهندس شود. از آنجایی که کافه هفت روز هفته باز است، گاهی اوقات آرزو می کند که ای کاش وقت بیشتری برای گذراندن با والدینش داشت. “این برای من کمی سخت است – نمی توانم آنقدر با والدینم معاشرت کنم. بنابراین این کمی سخت است، زیرا من واقعاً می خواهم با آنها معاشرت کنم.”
برای برخی از مهاجران به نیوزلند، یک فروشگاه غذای آماده می تواند طعم خانه را به شما معرفی کند. برای دیگران، این وسیله ای برای رسیدن به هدف است: یک قلاب دست و پنجه نرم برای اولین خرید خانواده ها در صورت صاف و یخ زده اشتغال نیوزیلند. مطالعه برنامه مهاجران جدید دانشگاه ماسی نشان داد که پناهندگان و مهاجران از کشورهای غیر انگلیسی زبان “برای به دست آوردن شغل در نیوزیلند با موانع بزرگی روبرو هستند” – از جمله تبعیض بر اساس لهجه یا نام، و عدم توجه به تجربه و آموزش در خارج از کشور. . بسیاری از این کسبوکارها ممکن است بیشتر از نسل دوم دوام نیاورند، و اغلب برای آن طراحی نشدهاند.
مادر بروکلین، لیم هنگ یوئن، در سن 15 سالگی از کامبوج به نیوزلند آمد. مانند بسیاری از مهاجران که انگلیسی برای آنها زبان دوم است، او می گوید که وقتی وارد نیروی کار شد، برای یافتن شغل با مشکل مواجه شد. در نهایت راهاندازی یک کافه خانوادگی، جایی که برای خودتان کار میکنید، بهترین راه برای پیشرفت به نظر میرسد.
میدانید، گاهی اوقات از اینکه ساعتهای طولانی کار میکنم و نمیتوانم بچههایم را بیرون بیاورم، ناراحت میشوم – و بعضیها میگویند: «برای بچههای شما متاسفم»… اما من بچههایم را دوست دارم. تمام تلاشم را میکنم تا آنها را به زندگی بهتر وادارم – اما باید کار کنم. وقتی انگلیسی زبان دوم شماست، پیدا کردن کار آسان نیست. “تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که راهی برای ایجاد شغل خود پیدا کنید.”
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.