گری سوبرز و درس های زندگی ضربه خوردن برای رگبار شش ها | ورزش

به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،

به The Spin، خبرنامه هفتگی (و رایگان) کریکت آبان نیوز خوش آمدید. در اینجا گزیده ای از نسخه این هفته است. برای دریافت نسخه کامل هر چهارشنبه، کافیست ایمیل خود را در زیر وارد کنید:

“تو فقط یک قاتل نیستی…”

لوگان روی لیر استوار برایان کاکس سوار بر یک قایق بادبانی فوق العاده در جنوب فرانسه نزد پسرش کندال می رود. کلمات از ویژگی های سنگ شکن و ادرار او مانند یک گلوله بیرون می آیند.

“تو باید قاتل باشی.”

این نقل قول از پایان سری دو جانشینی، در حالی که به دلایل بسیار محوری، پیشگویانه و کاملاً هیجان‌انگیز بود (اینجا اسپویلر وجود ندارد) بعد از تماشای اول من را آزار داد. نه به این دلیل که برخی از احساسات پدرکشی نهفته را کشف کرد یا به این دلیل که می‌توانستم به طور گسترده با درخواست قربانی خون برای سرپوش گذاشتن بر یک رسوایی شرکتی ارتباط برقرار کنم، بلکه به معنای جیرجیرک.

بگذار توضیح بدهم.

در دوران کودکی، با حرکتی که باعث شد پل آدامز آفریقای جنوبی، معروف به «قورباغه در مخلوط کن»، به اوج ارتدکس به نظر برسد، چرخش آهسته بازوی چپ را انجام می دادم. من عجیب به نظر می رسیدم، مطمئناً، اما بسیار مهم بود که می توانستم توپ را بچرخانم، گاهی اوقات به طرز چشمگیری. برای کوتاه کردن یک داستان طولانی و دردناک، من در سال‌های نوجوانی جهش رشدی داشتم و قد جدیدم همراه با اقدامات فوق‌الذکر منجر به نوعی دلخراشی نوجوانان در بولینگ خودم شد. این فقط بدتر شد که من شروع به رنج بردن از یک نسخه از yips کردم، و هر بار که بولینگ می‌کشیدم یک ورزش پر از اضطراب می‌شد. توانایی “خارج شدن” از یک اوور، فرار بدون بولینگ به انگشتان پاهایم، پرتاب یک تیر رقت انگیز یا (بدترین) عدم توانایی فیزیکی برای رها کردن توپ بود.

طولی نکشید که توپ به سمت من پرتاب نشد و تصمیم گرفتم “تمرکز” خود را بر تبدیل شدن به یک ضربه زننده انجام دهم، اما یک شرمساری آخر در راه بود. از من خواسته شد در یک تورنمنت در باشگاه محلی مقابل چند تیم تور در یک مسابقه رفت و برگشت بازی کنم. برای به حداکثر رساندن زمان، فرمت شامل 15 اوور هشت توپی بود.

اولین روز آزمون Edgbaston در سال 2005 بود، زمانی که انگلستان 407 دوش را به ثبت رساند. یادم می آید که می خواستم در خانه بمانم و آن را تماشا کنم تا اینکه بازی کنم. شاید طرز فکر من برای شروع درست نبود. یک خمیر نیمه حرفه‌ای از نیوزلند که به عنوان یک شراب‌ساز فعالیت می‌کرد، مشغول شمشیر زدن دریانوردان ما شد، درست همانطور که استراوس و ترسکوتیک و همکارانشان همین کار را با استرالیایی‌ها در 80 مایلی جنوب انجام می‌دادند. احضار شدم

وقتی چند گرم کردن گذرا انجام می دادم، احساس ترس آشنا در وجودم موج می زد. اگر همه چیز اشتباه شود، هشت توپ بسیار زیاد است. توپ اول خوب بیرون آمد، من به آن ضربه بزرگی ندادم، اما به یاد می‌آورم که با دیدن زمین آن احساس آرامش کردم. شراب ساز نیوزلندی آن را برای شش سیلی بیش از میانه سیلی زد. بی زحمت بدتر از آن، توپ از رودخانه ای عبور کرد که از زمین دور شده بود، بنابراین باید یک جایگزین برای او فرستاده می شد.

توپ دوم هم برای شش و توپ سوم و چهارم و پنجم و ششم. من رفتم تا کلاه خود را از داور بردارم و قصد داشتم به سمت مرز بروم تا بمیرم در حالی که تماس دور می‌زد تا ببینم آیا وجود دارد یا خیر. هر توپ های بیشتری برای استفاده باقی مانده است. “دو پسر دیگر داری” داور با سرپوش حاضر نشد. آه بله. هشت توپ

پس از یک تاخیر بی پایان، یک توپ دیگر پیدا شد. تصمیم گرفتم کاسه‌ای پهن و سریع بزنم، حداقل کاری کنم که آقای شاردونی برای آن کار کند. “توپ پهن” به نام داور. بسیار عریض. و دوباره. حداقل جریان شش ها متوقف شده بود، البته با موارد اضافی. تصمیم گرفتم کاسه را درز کنم. خمیر به سمت بالا آمدن قادر متعال دیگر پیچید، اما آن را روی ساق پا پوشاند و یک تکی زد. آقای شاردونی حالا کنار من ایستاده بود و بازویش را روی شانه ام گذاشت. از خشم و شرم سوختم. شانه های او را بالا انداختم و بیهوده تلاش کردم طوری به نظر برسم که برایم مهم نیست. من با پرخاش گفتم: “نفهمیدی، تو… با این حال تلاش کردی.” خمیر با یک نگاه خیره و یک لبخند تقریباً آشفته من را ثابت کرد: “آره، جالب بود، رفیق.” پس یک قاتل

چند سال بعد، بولینگ به خوبی و واقعاً ناپدید شد، من اکنون یک خمیر شده بودم. من در یک مسابقه لیگ به 50 نفر می رسیدم که یک اسپینر بازوی چپ، کمی کوچکتر از من اما نه چندان، وارد زمین شد. او کوتاه آمد و من او را برای شش ضربه زدم. و دوباره. توپ سوم را او یک پرتاب کامل زد و من هم آن را به مدت شش ضربه زدم. سه توپ سه شش. بازی بولینگ آنقدرها هم خوب نبود و من کمی احساس شرمندگی کردم، برای بازیکن بولینگ و همچنین از خودم برای ایجاد شش ها. توپ بعدی یک پرتاب کامل بود و به جای اینکه مثل دفعه قبل آن را مالش دهم، تصمیم گرفتم آن را برای یک تک ضربه بزنم و از ضربه خارج شوم. قاتل نیست من توپ را از دست دادم و بولد خوردم. قطعا قاتل نیست.

در همان سال استوارت برود در اولین مسابقه جهانی T20 توسط یووراج سینگ برای شش شش ضربه خورد. این کلیپ در این ماه دوباره ظاهر شد، زیرا برود گران‌ترین کاسه تاریخ آزمایش، Jasprit Bumrah، تا حدی باورنکردنی، مردی بود که خسارت وارد کرد و 35 ران را از یک طرف غارت کرد. برود گفته است که سینگ در سال 2007 چیزی نیست که او پشیمان باشد یا با نگاه منفی به آن نگاه کند و حتی اضافه کرد که “احتمالاً باعث شد که من به کاسه‌بازی تبدیل شوم که امروز هستم”. در حالی که برود کمی مضطرب بود، به نظر می رسید که از حمله شانه خالی کند. او لحظاتی قبل 550مین ویکت تست خود را گرفته بود، که احتمالا کمک کرد.

شش، 6،6،6،6،6. “عالی” برای یک خمیر، اما برای یک کاسه‌زن دوز دو برابر عدد شیطان است. تنها تعداد انگشت شماری از بازیکنان در تاریخ بازی به این سرنوشت دچار شده اند. معروف است که مالکوم نش اولین کسی بود که توسط گری سوبرز در سنت هلن در سوانسی انجام شد. راوی شاستری در سال 1985 بر روی تیلاک راج منتشر شد و 22 سال بعد خود را در جعبه تفسیر برای حذف برود توسط یووراج یافت. هنوز در کریکت تست اتفاق نیفتاده است، اما بر اساس شواهد چند هفته گذشته، این فقط یک مسئله زمان است.

استوارت برود غمگین در جریان حمله شش ضربه ای معروف یووراج سینگ در سال 2007
یک استوارت برود غمگین در جریان حمله شش ضربه ای یووراج سینگ در سال 2007. او گفت: “احتمالاً این باعث شد که من امروز به توپ زنی تبدیل شوم.” عکس: امان شارما/AP

بدیهی است که ضربه زدن به تعداد زیادی از یک تک اورد، شرم آور است، اما چیزی در مورد شش شش ها وجود دارد که خمیر و یک کاسه ساز را به هم جوش می دهد، شکست و شکوه آنها را برای همیشه می سازد.

چشمان سر گارفیلد سوبرز مه آلود است و شیر در یک لیوان آب می چرخد. او نشسته است، یک عصا به صندلی او تکیه داده است. او کاملاً لباس پوشیده، کت و شلوار، پیراهن، شلوار. من یقه‌اش را برای یافتن نشانه‌ای از شیب بدنام رو به بالا، آنتن‌های مرزی کرم رنگی که او برای ورزش معروف بود، اسکن می‌کنم، اما امروز آنها کاملاً در جای خود قرار گرفته‌اند.

سر گری در اواسط 80 سالگی است. محاسبه این مرد کوچولو، شیطون و مو خاکستری با غول جیرجیرک که برادمن آن را بزرگترین کریکت‌باز همه‌جانبه‌ای که تا به حال دیده بود، یک چالش است. سازنده 8032 دویدن تست، گیرنده 235 ویکت تست، میدان الکتریکی با عقربه های برق آسا. کودکی که اولین حضور خود در آزمون را در 17 سالگی و 21 سالگی انجام داد، اولین قرن آزمایشی خود را به سه گانه تبدیل کرد – شکستن رکورد 20 ساله لن هاتون برای بالاترین امتیاز در یک مسابقه آزمایشی، سابینا پارک صحنه 365 دویدن شاهانه در برابر پاکستان در 1958.

او در لندن است تا یک موسسه خیریه جدید را تبلیغ کند – بنیاد سر گری سوبرز. قبل از انجام برخی تشریفات و سخنرانی‌ها، چند دقیقه از وقت وی در سوئیت هتل به رسانه‌های جمع‌آوری‌شده اختصاص داده شده است.

من می خواهم از او یک سوال در مورد شش شش ها بپرسم. من این را به یک نویسنده کریکت قدیمی، مسن‌تر و باتجربه‌تر در حالی که منتظر ورود می‌شویم اشاره می‌کنم و آن‌ها کمی به من هشدار می‌دهند، و نشان می‌دهند که او تمام آنچه را که باید در مورد آن رکوردشکنی در سوانسی بگوید، گفته است و ممکن است در این موضوع سر و صدا کند. پس از همه‌چیز که سوبرز یک‌بار گفت: «بعضی وقت‌ها آرزو می‌کنم که ای کاش هرگز این کار را نمی‌کردم… هر جا که می‌روم، تنها چیزی که می‌شنوم این است که «درباره شش شش‌ها به ما بگویید».

با این حال، من دیگر فرصت نمی کنم. در پایان سوالات و در حالی که همه وسایل خود را جمع می کنند، من آن را دنبال می کنم. اعصاب را به هم می ریزم، این کار را برای من نوجوان و هر توپ انداز دیگری که در یک گلوله باران شش ضربه ای اشتباه بوده است انجام می دهم.

“آقا گری، من یک سوال آخر دارم، اگر اشکالی ندارد… به عنوان یک توپ انداز، خود من نمی دانم که آیا در طول یا بعد از شش سالگی تا به حال برای مالکوم نش متاسف شده اید؟”

در The Recap، ایمیل هفتگی منتخب ویراستاران، ثبت نام کنید.

او به من نگاه می کند و چشمانش سوسو می زنند، آن لبخند دندانه دار نمادین. واقعاً نه، اگر کنده‌های من را از زمین می‌کوبید، پشیمان نمی‌شد!»

سیلی به رانش می زند و می خندد.

“آیا احساس می کردی با او ارتباط برقرار کرده ای، مثل اینکه به نوعی با این کار دور هم جمع شده ای؟”

شریک زندگی او، جکی وایت، متمایل می شود. او به من می گوید که چند سال پیش، زمانی که نش کتاب خود را منتشر کرد، نه تنها، بلکه همچنین، او می خواست که سر گری نسخه ای را برای او امضا کند. او از ولز به لندن رفت و آن دو مرد همدیگر را ملاقات کردند، یک یا دو نوشیدنی با هم شریک شدند و خاطراتشان را مرور کردند. سه ماه بعد نش درگذشت.

سر گری می گوید: «این یک خاطره خوب است، اما من هرگز برای مالکوم متاسف نشدم و او هم نمی خواست.»

با تشکر از بنیاد سر گری سوبرز، تغییر مسیر زندگی جوانان در سراسر جهان. برای اطلاعات بیشتر به: https://sirgarrysobers.org مراجعه کنید

این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.

منبع

درباره ی aban_admin

مطلب پیشنهادی

PC سابق Met می گوید که در مورد فلش قاب وین کوزنز اشتباه کرده است | وین کوزنز

به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ، افسر سابق پلیس مت که …