به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
دبلیوبازو، استفراغ خیس روی پایم می چکد. به نظر می رسد محتوای غذای بچه های یک شرکت هواپیمایی است. تکههای پاستا، ناگتهای مرغ و آنچه که به نظر میرسد باقیماندههای یک تخته شکلات است. من قبلاً در صندلی خود برای فرود نشسته ام، بنابراین وقتی هواپیما در حال فرود نهایی است، وقتی کودک کنار من شروع به تخلیه محتویات شکم خود می کند، جایی برای رفتن ندارم. وقتی چرخ ها به سمت پایین می آیند، استفراغ مانند آن رودخانه شکلات در چارلی و کارخانه شکلات سازی در راهرو جاری است..
پرواز قبلاً به تأخیر افتاده بود قبل از برخاستن، ما را به مدت بیش از یک ساعت در گرمای طوفان باند خورش رها می کند، بنابراین بوی بولونیز نیمه هضم شده واقعاً به آسیب می افزاید. “آیا قصد دارید کاری در مورد آن انجام دهید؟” مسافری با انزجار از من می پرسد.
هنگامی که به اندازه کافی استفراغ کردید، واقعاً عزت نفس را از بین می برد. من بچه ندارم، اما فکر میکنم اگر یکی از بچههایم مایعات بدن را به یک غریبه برسانند، حداقل ممکن است به او مقداری ضدعفونیکننده دست بدهم. اما والدین چنین ژستی انجام نمی دهند.
این فقط آخرین نمونه خوشحال کننده از خدمه کابین در سال 2022 است. ظاهراً من مسئول هر تجربه بدی هستم که مسافران تاکنون با این شرکت هواپیمایی داشته اند. یونیفورم می پوشی و نقش را می پذیری. این خیلی شبیه بازیگری است. در طول این حادثه خاص، باید طوری رفتار کنم که انگار نمی خواهم از پنجره بپرم بیرون. من می گویم: “بله، البته.” پایم را خم میکنم، بنابراین تکههای استفراغ روی زمین میلغزند. “من همین الان برای نظافتچی ها می فرستم.”
مسافران در این تابستان پر از هرج و مرج سفر، به ویژه در تنش هستند، و در لباس خدمه کابینم، من تجسم فیزیکی تمام مشکلات پرواز آنها هستم. ناامیدی ناشی از گم شدن چمدان ها، تاخیرها و پروازهای لغو شده با تعطیلات از دست رفته به دلیل کووید بیشتر شده است. اگر فرصتی پیدا کنند احتمالاً خودشان روی من استفراغ می کنند. مردم فراموش می کنند که افراد یونیفرم پوش، افراد واقعی هستند.
کمبود کارکنان در صنعت هواپیمایی تنها احتمال برخوردهای دشوار را افزایش می دهد. در همان پرواز، مردی به سمت من حرکت می کند. من آن نگاه را می شناسم. اگر کارتون بود بخار از گوشش بیرون می آمد. او سعی می کند قبل از صحبت کردن خودش را جمع و جور کند. مانند خشم جوشان آل پاچینو در پدرخوانده، خشم کنترل شده حتی گاهی وحشتناک تر از انفجار است. زمانی که افراد از کنترل خارج می شوند، کنترل آن تقریبا آسان تر است.
او تعداد زیادی از تخلفات انجام شده توسط شرکت هواپیمایی را بازگو می کند: گم شدن چمدان ها و کالسکه ها، تاخیر در پروازها، یک شب در فرودگاه، همه اینها در حالی که با انگشت به من برخورد می کند که انگار من مغز متفکری هستم که همه چیز را طراحی و تنظیم کرده ام. وقتی مردم طوری با من صحبت می کنند که انگار من مدیر اجرایی هستم، همیشه مرا سرگرم می کند: “شرکت شما مایه شرمساری است، چگونه جرات می کنید با مردم اینطور رفتار کنید.” ای کاش رفیق من آرزو می کنم. من فقط یک بازیکن بسیار جزئی هستم با دستمزد بسیار ناچیز، اما بخشی از کار من است که آن را بگیرم، بنابراین انجام می دهم.
گوش می دهم و سعی می کنم دلسوز به نظر برسم. تا آنجا که ممکن است از نظر انسانی دلسوزانه باشد، زیرا وقتی مردی به اندازه این مرد عصبانی است، اگر یک اونس سس نشان دهید، کارتان تمام شده است. من می گویم متاسفم. خیلی خیلی متاسفم اخیراً خیلی این را می گویم.
به محض اینکه از گردان های امنیتی خارج می شوم، یونیفرم را در می آورم. قبلاً آن را برای راه خانه روشن میکردم، اما اکنون، اگر در مجاورت فرودگاه هستید، یک نماینده روابط عمومی غیررسمی برای کل صنعت هواپیمایی هستید.
روی لوله می نشینم و امیدوارم هیچکس مرا از پرواز نشناسد. بالاخره می توانم استراحت کنم و تا فردا خاموش شوم. یعنی یکی چیز خوبی در مورد این شغل، به نظر من، شما به ندرت کار خود را با خود به خانه می برید. سپس به پایین نگاه می کنم و می بینم که یک تکه ناگت مرغ به کنار کفشم چسبیده است. اوه، زرق و برق.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.