به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
Uتا سال 2020، من با برنامه های پنج ساله زندگی می کردم. زمانی که هنوز کودک بودم مسیر شغلی خود را تعیین کرده بودم و در مدرسه برای رسیدن به دانشگاه و سپس دانشگاه برای رسیدن به سر کار میدویدم. من اغلب به عنوان “محرک” توصیف می شدم – توسط معلمان و روسا، و با تحقیرآمیز توسط دوست پسرهای سابق، که شاید احساس می کردند به پایان معامله رسیده اند.
وقتی 28 ساله بودم، شروع به دیدن یک درمانگر کردم تا بفهمم چگونه بیشتر و بهتر کار کنم. من و او بیشتر از دوران کودکی، سلامت روانی یا زندگی عاشقانهام درباره شغلم بحث کردیم. به او گفتم من شریک نمیخواستم، زیرا آنها فقط باعث حواس پرتی میشوند.
او ممکن بود مرا به چالش بکشد اگر من به دلیل بیماری همه گیر از دیدن او دست نمی کشیدم. تا آن زمان من شش ماه آزاد شده بودم. در طول قرنطینه، تمام روز، بیشتر روزها و چندین شب تا سحر کار کردم. در ابتدا یک آرامش انحرافی برای این وجود داشت: من هنوز در حال پیشرفت بودم، حتی اگر در یک جا گیر کرده بودم. سپس، یک صبح شهریور پس از یک شب دیگر، به توقفی ناگهانی و دردناک رسیدم.
فرسودگی شغلی من به ویژه برای اینکه خود را تحمیل کرده بودم ناراحت کننده بود. احساس گیجی و خیانت کردم، گویی ستاره شمالی قابل اعتمادم مرا گمراه کرده است. با جدیت شروع به بازجویی از جاهطلبیام کردم: از کار به دنبال چه بودم، و این احساس بهتر از کجا میتوان یافت؟
تا تولد 30 سالگی من، در مارس 2021، نسخهای از خودم که تمام زندگی او را حول حرفهاش سازماندهی کرده بودم، احساس غریبهای میکرد. من هنوز سازنده بودم، اما دیگر به قیمت سلامتی، خوشبختی یا روابطم نبود. گویی آتشی که نیمی از عمرم را به من میپرداخت، در حال دود شدن بود – و برای اولین بار، راضی بودم که بگذارم خاموش شود.
معلوم شد من تنها نبودم. این عصر ضد جاهطلبی نامیده میشود: در طول دو سال و نیم گذشته، بسیاری از مردم بررسی کردهاند – از اینکه زمان خود را چگونه میگذرانند، کجا معنا پیدا میکنند، امیدهایشان به آینده – و کار را کم میبینند.
صدها هزار نفر شغل خود را ترک کرده اند، اکثر آنها برای بازنشستگی پیش از موعد یا پس انداز زندگی می کنند و نیروی کار بریتانیا را حدود 1 میلیون کارگر کاهش داده است. در ایالات متحده، 2.8٪ از افراد شاغل تنها در ماه مه استعفا دادند (اگرچه این میزان در برابر “استخدام” 4.3٪ است – فقط نسبت به اوج 3٪ در سال گذشته کمتر است. در همین حال، کسانی که توانایی پرداخت هزینه برای ترک کار را ندارند، کمتر روی آن سرمایه گذاری می کنند. در یک نظرسنجی، 37 درصد از پاسخدهندگان گفتند که شغلشان از طریق همهگیری از اهمیت کمتری برخوردار شده است و بسیاری از آنها به فرسودگی شغلی یا تغییر در ارزشها اشاره میکنند.
در فرهنگ پاپ نیز این تغییر مشهود است. تنها در عرض دو سال، از جشن گرفتن “فرهنگ شلوغی” به واکنش شدید پس از اینکه کیم کارداشیان جرأت کرد اعلام کرد “این روزها هیچکس نمیخواهد کار کند” به واکنش تبدیل شد. حتی بیانسه – یک معتاد به کار خود را که از رفتن بدون غذا، خواب و تسکین بدن صحبت کرده است تا بتواند “تمام روز را بکشد” – اکنون در Break My Soul درباره ترک شغلش و ایجاد “بنیاد جدید” حول عشق می خواند. ، تفریح و استراحت.
برای برخی از ما، این یک هویت جدید است. راب ودرهد به من میگوید: «من عناوین، بسته مزایا یا اختیاراتی را که شاید زمانی داشتم، ندارم، اما هیچ پولی در دنیا وجود ندارد که بتوانید به من پیشنهاد دهید که به دنبال آنها برگردم.»
ودرهد، 40 ساله، تقریباً نیمی از عمر خود را در تبلیغات، تا سطح کارگردانی بالا میبرد. این به معنای روزهای طولانی، سفر منظم به منچستر و لندن از خانه او در بولتون و دوری طولانی از سه فرزند خردسالش بود.
در آن زمان، او این را به عنوان بهای جاه طلبی خود پذیرفت. او میگوید: «همیشه در مورد چیز بعدی بود، خواه ارتقاء یا فرصت دیگری باشد. وقتی در آن دنیا هستید، دیدن فراتر از آن دشوار است.
ودرهد به یاد میآورد که دفتر لندن را دیرترک میکرد، در آستانه یک زمین بزرگ، تا حدود 20 نفر دیگر را هم که هنوز سر کار بودند، پیدا کند. او با ناباوری می گوید: «آنها احتمالاً تعهداتی داشتند، فرزندان، شریک زندگی. من می گفتم: ساعت 11 شب اینجا چه کار می کنی؟
در تلاش برای کنترل زمان خود، در سال 2014 ودرهد شغل خود را ترک کرد و به یک مشاور مستقل تبدیل شد. اما او در خواست و درخواست مشتریان خود باقی ماند. “من هنوز داشتم تعقیب می کردم … خوب، هر چه بود دنبال می کردم.” او واقعاً در حال از دست دادن به نظر می رسد. “احتمالا پیشرفت، به نوعی.”
همه گیر شدن و از دست دادن تمام قراردادهایش به مدت هشت هفته طول کشید تا او دوباره تنظیم شود. او اکنون با سه دقیقه پیاده روی از خانه خود کار می کند، هر روز صبح مدرسه را اجرا می کند و در کنار فرزندان 10، 8 و 5 ساله خود جوجیتسو را یاد می گیرد. او با غرور آشکار خاطرنشان می کند که دو جوان کوچکتر زمانی را به خاطر نمی آورند که در کنار آنها نبوده باشد.
او همچنین با یکی از دوستانش یک تجارت شراب راه اندازی کرده است. اما این فقط چیزی است که ما از انجام آن لذت می بریم. زندگی گذشته او اکنون او را عجیب و غریب می کند. برای من – بدون اینکه بزرگ به نظر بیایم – به آینده نگاه می کنم: آیا در 20 سال آینده از تصمیماتی که گرفته ام خوشحال خواهم شد؟ آیا هنوز هم پیوندهای محکمی با فرزندانم خواهم داشت؟»
تحقیقات مؤسسه خانواده و کار در ایالات متحده نشان می دهد که اکثر مردم در سن 35 سالگی برای ارتقاء شغلی دست از تلاش بر می دارند که اغلب با مسئولیت های مراقبت از کودکان همزمان است. اما کالیبراسیون مجددی که اکنون شاهد آن هستیم بیش از این رانش فردی اجتناب ناپذیر است – به نظر می رسد یک چرخش فرهنگی است.
جولیا هابسبام، مشاور و نویسنده دفتر ناکجاآباد، آن را “ارزیابی مجدد بزرگ” می نامد: یک محاسبه در مقیاس بزرگ که آینده کار را شکل خواهد داد. او میگوید: «جاهطلبیهای مردم چندان مهم نیست، بلکه جاهطلبیشان در حال تغییر است – از موفقیت شغلی اول تا تعادل بین کار و زندگی».
هابسبام می گوید که نارضایتی از کار مدرن – سلسله مراتب سفت و سخت، مدیریت بد، مرزهایی که فقط از یک طرف منحرف می شوند – برای دهه ها افزایش یافته بود. تحولات سال 2020 نه تنها نشان داد که مشاغل ما انعطاف پذیرتر از آن چیزی است که بسیاری از ما تصور می کردیم. همچنین اهمیت سلامتی، سرگرمیها و روابط را به ما یادآوری کردند – مشاغل ما اغلب در مقایسه با آنها توخالی به نظر میرسند. حال، هابسبام میگوید، «احساس گستردهای از «کارپ دیم» وجود دارد.
او میگوید: «هیچکس نمیتواند مانند گذشته به عقب بازگردد، زیرا همه ما به نوعی عمیقاً تغییر کردهایم. “آنچه مردم اکنون کمتر از آن می خواهند، حضور بیهوده، استرس، محیط های کاری سمی و رفت و آمد است… مردم به همان اندازه که ارتقاء و مشاغل حرفه ای یا بیشتر می خواهند، استقلال و انعطاف پذیری دارند.”
با این حال، برای کسانی که در بالای نردبان شرکت هستند، این می تواند یک صعود سرگیجه آور باشد.
کیتی مانتوا جورج، 38 ساله، 15 سال در استخدام شرکت هایی از جمله Barclays، Credit Suisse، Rothschild و AIG کار کرد. او به من می گوید: “این سرگرم کننده بود.” او از سفر، رفاقت – حتی از فشار لذت می برد. “من همیشه دنبال ارتقاء بعدی بودم و واقعاً می خواستم خودم را ثابت کنم.”
جورج مرزهای خوب، خروجی های خلاقانه و روابط قوی داشت. اما وقتی از او می پرسم که آیا او تا به حال سوخته است یا خیر، صریح است. “اوه، قطعا.” او بار نمایندگی را نیز احساس کرد. «به عنوان یکی از تنها زنان رنگین پوست در رهبری اکثر شرکتهایی که کار میکردم، غالباً بر عهده من بود که حرفی برای گفتن داشته باشم – و صادقانه بگویم این کار خسته کننده است. من میخواهم تفاوت ایجاد کنم، اما این کار اضافی است.»
تا سال 2020 جورج در آمازون کار میکرد و تیمی متشکل از 40 نفر را در 12 شهر رهبری میکرد و به خوبی و واقعاً بیثباتی مالی را که در دوران رشدش پشت سر گذاشته بود، تحت الشعاع قرار داده بود. او میگوید: «این به من این احساس را داد که موفق شدهام.
اما دنیای شرکت ها شروع به تلفات کرده بود. جورج میگوید: «به نقطهای رسیدم که نمیتوانستم بخوابم – قلبم بیش از حد در حال حرکت بود. او به دکترش مراجعه کرد، او به او گفت که او بیش از حد کار کرده است و به او یک دستگاه ضربان سنج قلب داد تا به مدت سه روز استفاده کند.
این ترس از سلامتی باعث تغییر زندگی شد: او یک مربی استخدام کرد، با شغل خود به کیپ تاون نقل مکان کرد تا به خانواده نزدیک شود، و بعداً سه ماه تعطیلی بدون حقوق گرفت. وقتی زمان بازگشت به دفتر فرا رسید، تیم کتی تکامل یافته بود و او متوجه شد که او نیز تکامل یافته است.
او آگوست گذشته استعفا داد و از آن زمان به دنبال کارهایی است که معنادار است: او کتابی برای کودکان نوشته است در مورد نژادی بودن، مشاوره در مورد استراتژی استخدام فراگیر، مربیگری در انواع شرکتها در رهبری همدلانه، و مدیتیشن را آموزش داده است – «برای کاهش سرعت دیگران نیز». .
رد کردن فرصت ها یا تطبیق با کاهش وضعیت و درآمد آسان نبوده است. “اما من خیلی بیشتر از خودم احساس می کنم.” او قبل از ساعت 10 صبح کار را شروع نمی کند یا از ساعت 5 بعدازظهر گذشته است، روزانه یوگا انجام می دهد و زمان با کیفیتی را با خانواده می گذراند. جاه طلبی قبلاً به معنای حقوق و دستمزد بزرگتر، یک برند بزرگتر، یک موقعیت ارشدتر بود… اکنون ترجیح میدهم بروم و غروب خورشید را تماشا کنم.»
بن فرانکلین، مدیر مرکز سیاست های مترقی، روزانه این را می بیند. او میگوید: «در بسیاری از بخشها، مردم میخواهند انعطافپذیر کار کنند، و کارفرمایان در تلاش هستند تا این تقاضا را برآورده کنند. برای هابسبام، مقاومت در برابر بازگشت به دفتر، علیرغم توصیه های دولت، نیز آشکار کننده است. او میگوید: «مدیرانی که سعی میکنند بر حضورگرایی پافشاری کنند، از ایلان ماسک گرفته تا جیکوب ریس-موگ، نابهنگام به نظر میرسند. کارگران با پای خود رای می دهند.
هابسبام هشدار می دهد که انتقال به کار ترکیبی می تواند نابرابری را بدتر کند، با این حال، هابسبام هشدار می دهد که تنها استعدادهای مورد تقاضا می توانند شرایط خود را دیکته کنند. اما یک نیروی قدرتمند وجود دارد که پایان جاه طلبی و آغاز یک دوره جدید کار را تسریع می کند: ژنرال Z.
وقتی ظهر با او تماس میگیرم، مایو با خوشحالی میگوید: «از جاهطلبی صحبت میکنیم، «تازه از خواب بیدار شدهام.» این دختر 19 ساله از دانشگاه بریستول در سافرون والدن، اسکس، به خانه بازگشته است، جایی که در حال تحصیل زبان است.
برخلاف هزارههای قدیمیتر مانند من – که ممکن است قبل از ناامید شدن، دیدگاهی خوشبینانه نسبت به کار داشتهاند – «زومرها» فقط دستمزدهای راکد، قراردادهای ناامن، اخراجهای ناگهانی و بدهیهای سنگین دانشجویی را میشناختند.
مایو میگوید: عامل همهگیری، جنگ اوکراین و بحران آبوهوایی، «و تقریباً معتقدید جاهطلبی میتواند به ضرر شما باشد، زیرا چیزهای زیادی علیه شما کار میکنند». «دنیا بهطور باورنکردنی بیثبات به نظر میرسد – این مفهوم وجود دارد: «وقتی به آنجا رسیدم به آنجا خواهم رسید».
Maeve پرشور و اصولگرا است: او گوشت نمیخورد، لباس نو نمیخرد یا از رسانههای اجتماعی استفاده نمیکند، و میگوید که از یادگیری درباره جهان «سیر نمیشود». اگر 10 سال زودتر به دنیا می آمد، ممکن بود میو مانند من یک برنامه ریز پنج ساله بزرگ می شد. من واقعا برای مدرکم ارزش قائل هستم. من همیشه سخت کار کرده ام.» او می گوید. اما برای برنامهریزی ساختار عظیم کاری که قرار است انجام دهید… فقط احساس میکنید که احتمالاً در زیر شما فرو میریزد.
مایو موافق است، غم انگیز است، اما جای تعجب نیست. Maeve از 13 سالگی شغل داشته است، اما نگران است که هرگز به اندازه کافی درآمد نداشته باشد. “یک کتاب جلد سخت 20 لیوان است، یک پینت یک پنج – بسیاری از لذت های زندگی بسیار گران هستند.”
بسیاری از ژنرالهای Z به خوبی در تئوری ضد سرمایهداری آشنا هستند و بیتفاوتی، دوگانگی یا خشم خود را در رسانههای اجتماعی پخش میکنند. سال گذشته یک TikTokker بیست و چند ساله گفت: «من نمیخواهم شلوغ کنم. من فقط میخواهم به آرامی زندگی کنم، با معشوقم در بستری از خزه دراز بکشم و از بقیه وجودم لذت ببرم.»
بسیاری از نسل Z همین احساس را دارند. در نظرسنجی اخیر Deloitte از بیش از 23000 کارگر 18 تا 38 ساله، مشخص شد که تعادل بین کار و زندگی اولویت اصلی آنها در هنگام انتخاب کارفرما است و 75٪ الگوهای از راه دور یا ترکیبی را ترجیح می دهند.
این منعکس کننده چیزی است که در طول سال گذشته در مکالمه خود را تکرار کرده ام: اینکه اهدافی که در حال حاضر مرا تشویق می کردند کمتر از داشتن یک «زندگی خوب» اهمیت دارند. این به معنای تجدید نظر در جاهطلبیام، از تبدیل شدن به یک نویسنده پرفروش تا 32 سالگی (حداکثر!) تا بازیابی عشقم به نویسندگی است.
Maeve نیز به وضوح دست یافت. در طول قرنطینه، او برای سطح A خود مطالعه می کرد. «فکر نمیکنم در زندگیام اینقدر سخت کار کرده باشم. من کسی را ندیدم احساس وحشتناکی داشتم.» او می گوید. اما او همچنین لباسهای دوستانش را تغییر داد، ساعتها به نواختن ویولن و خواندن یک رمان در هفته پرداخت.
مایو می گوید: «تنها راهی که می توانستم جاه طلبی هایم را حفظ کنم، کاهش آنها بود. اکنون او فقط یکی را دارد: “این آرزوی عظیم، عظیم و تقریباً خشمگین” – شاد بودن.
مایو میگوید: «چیزهای زیادی وجود دارد که افراد هم سن و سال من باید با آنها مبارزه کنند و به آنها رضایت دهند، اما این چیزی است که من احساس میکنم میتوانم برای خودم انجام دهم. “مردم فکر می کنند شادی یک امتیاز یا محصول جانبی موفقیت است – اما می تواند یک هدف نیز باشد.”
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.