به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
آپس از سالها تفرقه، رسیدن ناگهانی وحدت باید باعث جشن شود. مدت هاست که مخالفان دولت پذیرفته اند که 12 سال حکومت محافظه کار ترکیبی فاجعه آمیز از رکود و افول بوده است، بنابراین باید از اینکه مدعیان تاج و تخت محافظه کار اکنون این حقایق را پذیرفته اند، قابل استقبال است.
اینکه لیز تراس سیاستهای اقتصادی دولتی را که از سال 2019 در آن خدمت کرده است را تحت تأثیر قرار داده است، به اندازه کافی قابل توجه است و ریشی سوناک را به خاطر فرو بردن کشور در رکود آینده محکوم میکند. اما انتقاد تراس بسیار فراگیرتر از آن است و «مدیریت اقتصادی معمولی را که برای دههها رشد کم داشته است» را محکوم میکند. خواه تراس از این موضوع آگاه باشد یا نه – بالاخره او در هنگام راه اندازی کمپین خود از اتاق خارج شد – این یک بازه زمانی است که شامل سه نخست وزیر آخر محافظه کار می شود. و او در این مورد است: متوسط رشد اقتصادی دهه 2010 فقط به میزان اندکی بهتر از دهه 2000 بود، که خود بدترین دهه رشد از زمان جنگ بود.
این امتیاز مهمی است، زیرا زمانی که او مباشر اقتصاد بریتانیا بود، جورج آزبورن از ریاضت اقتصادی خود با این دلیل دفاع کرد که «رشد واقعاً پایدار… به منابع مالی عمومی سالم بستگی دارد». اما این کاهشها تنها باعث رکود شد، زیرا دریافتهای مالیاتی را سرکوب کردند. خرابکاری فراتر رفت: فقدان سرمایه گذاری در زیرساخت ها و مهارت ها حتی پس از سقوط سیاسی آزبورن، میراث رشد بالقوه کمتری را بر جای گذاشت.
اما نقد تراس فراتر می رود. ما انتظار داریم که او به دوران حزب کارگر جدید حمله کند، اما با گذشت “دهه ها” او مطمئناً از سال 1997 فراتر می رود و او درست می گوید. به هر حال، متوسط رشد اقتصادی در دوران تاچریسم در دهه 80، 2.6 درصد بود، مانند دهه 70، زمانی که اقتصادهای غربی با شوک عظیم قیمت نفت و فروپاشی سیستم برتون وودز دچار تشنج شدند.
البته تفاوت اصلی بین آن دو دهه این بود که درآمدهای حاصل از رشد به طور عادلانه تری در دهه 70 توزیع شد. معلوم می شود که تراس یک رفیق است: او ظاهراً در حال وحشیگری در حل و فصل اقتصادی نئولیبرالی اتحادیه های کارگری ضعیف، خصوصی سازی و مالیات کم بر ثروتمندان است. و او درست میگفت: به هر حال، در دورهای که اتحادیهها قوی بودند، انتظار میرفت که شرکتهای بزرگ سهم بیشتری داشته باشند و مداخله دولت در اقتصاد گسترده بود – دهههای 50 و 60 – رشد بسیار بالاتر بود.
به عنوان مثال، در دهه 1950، میانگین رشد 3.2 درصد بود: برای کسانی که می گویند بازسازی کشوری که توسط لوفت وافه به ویرانه تبدیل شده است، تولید صنعتی ما تا سال 1947 به سطح قبل از جنگ بهبود یافته بود، و رشد در دهه 1960 حتی بالاتر بود. شاید هدف او این نباشد، اما انکار تراس از دههها رکود نشاندهنده انکار مذهب تاچریت است.
برای کاندیدای محکوم به فنا، تام توگندات، هشدار در مورد پیامدهای بالقوه اقتصاد لعنتی محافظهکاران شروع به خزش کرد: او فریاد میزند: «درک اینکه چه کسی از کارنامه چند سال اخیر که در دولت حضور داشتهاند بسیار دشوار است. اما توگندهات کسی نیست که از عواقب مخرب سیاستهای محافظهکاران اجتناب کند. او عاقلانه می گوید: «ما باید خانه های جدید بیشتری بسازیم. این راه حل بحران مسکن است. توگندات، همانطور که اخیراً فدراسیون خانهسازان به نمایندگان مجلس گفته است، کاملاً همینطور است: «در سالهای پس از بحران مالی، خالص اضافهشده به سهام مسکن به 124000 خانه جدید در سال کاهش یافت که پایینترین رقم ثبت شده در زمان صلح است.»
در شدیدترین نقطه این بحران کاملاً مصنوعی ساخته شده، از هر 206 شهروند یک جامعه به ظاهر ثروتمند، انگلستان، یک نفر بی خانمان است، در حالی که از هر پنج کودک یک کودک در خانهای زندگی میکند که یا بیش از حد شلوغ، غیرقابل استطاعت یا نامناسب است، یا ترکیبی از این بیماریها. . بحران مسکن باعث تحریک بسیاری از عوامل شیطانی می شود: به سلامت روحی و جسمی آسیب می رساند، خطر ابتلا به بیماری های تنفسی مانند آسم را افزایش می دهد و به پیشرفت تحصیلی کودکان آسیب می رساند. با اجارهنشینهای خصوصی انگلیسی که تقریباً یک چهارم درآمد خود را از طریق اجاره به دست میآورند – در لندن نزدیکتر به نصف است – این بحران هزینهای است که خانوادهها را مدتها قبل از آنکه محافظهکاران مجبور شوند دست خود را به هم بزنند، تشنج کرده است. و باز هم، توگندات ممکن است به درستی اعتراض کند که کارنامه خانهسازی کارگران نیو کارگر نیز بدبخت بوده است: و او درست میگوید که عقیدهای مبنی بر ارضای این نیاز اساسی انسان باید به بازار سپرده شود، هر دو حزب سیاسی را فراگرفته است.
ممکن است تسلیم شدن در مقابل انتقادات آتشینی که از مدتها قبل از زمان حضورشان در مقام ریاست جمهوری صورت می گرفت، یک عمل غیرعادی خودزنی به نظر برسد، اما شاید منطقی در آن وجود داشته باشد. به هر حال، بوریس جانسون، علیرغم رأی مکرر به سیاستهایی که آسیبهای زیادی به بافت اقتصادی و اجتماعی کشور وارد میکرد، به بوریس جانسون اجازه داشت از این فریب که نشان دهنده تغییر و گسست از آنچه پیش از او بود، خلاص شود. اما در این دوران تببار، حریفان توریها بالاخره باید خوشحال شوند. در نهایت یک اجماع ایجاد شد که حکومت محافظهکار یک داستان مضحک، داستانی تلخ از پتانسیلهای له شده و رویاهای دزدیده شده است. حرف من را قبول نکنید: بالاخره اتحاد فراحزبی وجود دارد و ما حقیقت گویان محافظه کار را داریم که باید از آن تشکر کنیم.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.