جنگ ولادیمیر پوتین را در سال 1999 به قدرت رساند. اکنون، باید او را سرنگون کند | جاناتان لیتل

به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،

تیدو سال پیش، یک جنگ شرورانه ولادیمیر پوتین را به قدرت رساند. از آن زمان، جنگ یکی از ابزارهای اصلی او باقی مانده است، که او در تمام دوران سلطنت خود بدون تزلزل از آن استفاده کرده است. ولادیمیر پوتین به لطف جنگ وجود دارد، از طریق جنگ پیشرفت کرده است. بیایید اکنون امیدوار باشیم که یک جنگ سرانجام او را سرنگون کند.

در آگوست 1999، ولادیمیر پوتین که در آن زمان ناشناخته بود، زمانی که سلف وی از تهاجم مجدد کامل به چچن خودداری کرد، به عنوان نخست وزیر معرفی شد. پوتین اما آماده بود و در ازای حمایت بی قید و شرط آنها به ارتش آزادی عمل داد و به آنها اجازه داد تا انتقام شکست تحقیرآمیز خود در سال 1996 را در خون و آتش بگیرند. در شب 31 دسامبر، بوریس یلتسین سالخورده و شکسته از قدرت کنار رفت و ریاست جمهوری را مانند هدیه ای به تازه وارد سپرد. در مارس 2000، پوتین پس از قول معروف “چربی دادن به تروریست ها حتی در خارج از خانه”، پیروزمندانه به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. او به استثنای چهار سال نخست وزیری خود (2008-2012)، از آن زمان تاکنون بر روسیه حکومت کرده است.

با شروع جنگ دوم، به عنوان یک امدادگر به چچن بازگشتم. در فوریه 2000، من با سرگئی کووالف، مدافع بزرگ حقوق بشر روسیه شام ​​خوردم و این سوال را بر لبان همه پرسیدم: این رئیس جمهور جدید ناشناس که بود؟ پوتین که بود؟ هنوز پاسخ کوالف را به یاد دارم: «آقا جوان، می‌خواهی بدانی ولادیمیر پوتین کیست؟ ولادیمیر پوتین سرهنگ دوم KGB است. و آیا می دانید سرهنگ دوم KGB چیست؟ مطلقا هیچ چیزی.” منظور کووالف این بود که مردی که تا به حال حتی سرهنگ کامل نشده بود، صرفاً یک عملیات کوچک ذهن بود، که نمی توانست بیشتر از یک یا دو حرکت به آینده فکر کند. و در حالی که پوتین در طول 22 سال قدرت، از نظر قد و قوه و تجربه به شدت رشد کرده است، من هنوز معتقدم که کوالف فقید اساساً حق داشت.

با این حال، از نظر تاکتیکی، پوتین به‌زودی به‌ویژه در بهره‌برداری از ضعف و شکاف‌های غرب، درخشان ظاهر شد. سال‌ها طول کشید تا چچن‌ها را در هم بکوبد و یک رژیم دست نشانده را در آنجا نصب کند، اما موفق شد. در سال 2008، چهار ماه پس از آن که ناتو برای اوکراین و گرجستان وعده الحاق را داد، او ارتش خود را برای “مانور” در مرز گرجستان جمع کرد و طی پنج روز به کشور حمله کرد و استقلال دو “جمهوری” جدا شده را به رسمیت شناخت. دموکراسی های غربی اعتراضات را زیر لب زمزمه کردند و عملاً هیچ کاری انجام ندادند.

در سال 2014، زمانی که مردم اوکراین، پس از یک انقلاب خونین، رئیس جمهور طرفدار روسیه خود را که برای همسویی کامل با مسکو به اروپا پشت کرده بود، سرنگون کردند، پوتین به سرعت کریمه را مورد تهاجم قرار داد و آن را ضمیمه کرد، اولین حمله آشکار در اروپا پس از انقلاب دوم. جنگ جهانی. هنگامی که رهبران ما، شوکه و گیج شده، با تحریم پاسخ دادند، او قیام هایی را در دونباس، منطقه روسی زبان اوکراین، برانگیخت و از نیروهای خود به طور پنهانی برای سرکوب ارتش ضعیف اوکراین و ایجاد دو «جمهوری» جداشده جدید استفاده کرد. جایی که یک جنگ سطح پایین از آن زمان آغاز شده است.

بنابراین او کاری را آغاز کرد که فرانسوی ها او را او می نامیدند پرواز به جلو، “پرواز به جلو” او. غرب در هر قدمی او را محکوم می کرد و با اقدامات خفیف و ناکارآمد به امید بیهوده دلسردی او را محکوم می کرد. و در هر قدم دوبرابر شد و جلوتر رفت.

پوتین از نظر جسمی مرد کوچکی است و بزرگ شدن در لنینگراد پس از جنگ باید برای او سخت بوده باشد. این به وضوح به او درسی داد: اگر پسر کوچکتر هستید، اول ضربه بزنید، محکم بزنید و به زدن ادامه دهید. و پسرهای بزرگتر یاد خواهند گرفت که از شما بترسند و عقب نشینی خواهند کرد. این درسی است که او به دل گرفته است. بودجه نظامی آمریکا برای سال 2021 حدود 750 میلیارد دلار، بودجه مجموع اروپا 200 میلیارد دلار و روسیه حدود 65 میلیارد دلار بود. با این حال او هنوز ما را خیلی بیشتر از ما می ترساند تا ما او را بترسانیم. این مزیت این است که مثل یک موش گوشه ای بجنگید، به جای اینکه مثل یک پسر پژمرده که با رژیم غذایی کوکاکولا، اینستاگرام و 80 سال صلح در اروپا نرم شده باشد.

پوتین باید خوشحال شده باشد که غرب، مشتاق توقف درگیری فعال در دونباس، بی سر و صدا کریمه را از میز بحث خارج کرد و عملاً الحاق غیرقانونی به روسیه را پذیرفت. او دید که اگرچه تحریم‌ها آسیب می‌زند، اما به او اجازه نمی‌دهند که به ساختن ارتش خود و گسترش قدرت خود ادامه دهد. او دید که آلمان، بزرگترین قدرت اقتصادی اروپا، حاضر نیست خود را از گاز و بازارهایش کنار بگذارد. او دید که می تواند سیاستمداران اروپایی از جمله نخست وزیران سابق آلمان و فرانسه را بخرد و آنها را در هیئت مدیره شرکت های تحت کنترل دولت خود نصب کند. او دید که حتی کشورهایی که اسماً با اقدامات او مخالف بودند، همچنان شعارهای «دیپلماسی»، «بازنشانی»، «نیاز به عادی‌سازی روابط» را تکرار می‌کنند. او می‌دید که هر بار که فشار می‌آورد، غرب غلت می‌خورد و سپس حنایی می‌کرد، به امید یک «معامله» همیشه دست نیافتنی: باراک اوباما، امانوئل مکرون، دونالد ترامپ – فهرست طولانی است.

پوتین شروع به کشتار مخالفان خود در داخل و خارج از کشور کرد. وقتی این اتفاق افتاد، ما جیر جیر می‌کردیم، اما هیچ‌وقت جلوتر نمی‌رفت. هنگامی که اوباما در سال 2013 بی‌رحمانه «خط قرمز» خود در سوریه را نادیده گرفت و پس از بمباران سمی بشار اسد به محله‌ای غیرنظامی در دمشق از مداخله خودداری کرد، پوتین به آن توجه کرد. در سال 2015، او نیروهای خود را به سوریه فرستاد و پایگاه دریایی خود را در طرطوس توسعه داد و یک پایگاه هوایی جدید در خمیمین به دست آورد. در طول هفت سال بعد، او از سوریه به‌عنوان میدان آزمایشی برای ارتش خود استفاده کرد، و تجربیات میدانی ارزشمندی را به افسران خود اعطا کرد و تاکتیک‌ها، هماهنگی‌ها و تجهیزات آن‌ها را بهبود بخشید، در حالی که هزاران سوری را بمباران و سلاخی کرد و به اسد کمک کرد تا کنترل را دوباره به دست گیرد. از بخش های بزرگ کشور

در ژانویه 2018، او شروع به مقابله مستقیم با قدرت های غربی در جمهوری آفریقای مرکزی کرد و مزدوران واگنر خود را به آنجا فرستاد. همین روند اکنون در مالی در جریان است، جایی که حکومت نظامی، با حمایت روسیه، به تازگی مأموریت ضد داعش فرانسه را از کشور خارج کرده است. روسیه همچنین فعالانه در لیبی مشارکت دارد و تلاش‌های غرب برای برقراری صلح در این کشور را خنثی می‌کند و نیروها را در امتداد جناح جنوبی دریای مدیترانه در موقعیتی قرار می‌دهد که مستقیماً منافع اروپا را تهدید کند. ما هر بار اعتراض کردیم، شکست خوردیم و دقیقاً انجام دادیم هیچ چی. و هر بار یادداشت خوبی می گرفت.


Ukraine نشان دهنده لحظه ای است که او سرانجام تصمیم گرفت کارت های خود را روی میز بگذارد. او به وضوح معتقد است که به اندازه کافی قوی است که با راه اندازی اولین جنگ زمینی در اروپا از سال 1945، آشکارا با غرب مخالفت کند. و او این را باور دارد زیرا همه کارهایی که ما در 22 سال گذشته انجام داده ایم، یا بهتر بگوییم نتوانسته ایم انجام دهیم، به او آموخته است که ما ضعیف.

پوتین ممکن است یک نابغه تاکتیکی باشد، اما از تفکر استراتژیک ناتوان است. رهبران ما از درک واقعی او خودداری کرده اند، اما او نیز هیچ علاقه ای به درک ما نداشته است. او که در دو سال گذشته به دلیل کووید کاملاً منزوی شده بود، به نظر می رسد به طور فزاینده ای پارانوئید شده و با ایدئولوژی پان اسلاویسم، نئو امپریالیستی و ارتدوکس خود آغشته شده است، که در اصل یک خلاقیت کاملاً مصنوعی طراحی شده بود تا پوشش نازکی از مشروعیت را به فاسد خود بدهد. رژیم

به نظر می رسد که او واقعاً تبلیغات خود را در مورد اوکراینی ها بلعیده است. آیا او معتقد بود که آنها از “آزادی دهندگان” روسی خود استقبال می کنند؟ اینکه آنها فقط تسلیم شوند؟ اگر این کار را می کرد، بسیار اشتباه می کرد. اوکراینی‌ها می‌جنگند، و اگر چه تعدادشان بیشتر است، اما سخت می‌جنگند. معلمان مدرسه، کارمندان ادارات، زنان خانه دار، هنرمندان، دانش آموزان، دی جی ها و درگ کوئین ها اسلحه به دست می گیرند و بیرون می روند تا به سربازان روسی شلیک کنند، که بسیاری از آنها کودکانی هستند که نمی دانند در آنجا چه می کنند. اوکراین حتی یک وجب از خاک خود را رها نمی کند و به نظر می رسد پوتین نمی تواند شهرهای آنها را بدون تسطیح تصرف کند، همانطور که زمانی گروزنی و حلب را با خاک یکسان کرد. و فکر نکنید که فقط به دلیل اینکه کیف یک شهر “اروپایی” است، پوتین از تسطیح آن کوتاه می آید. بمباران از قبل شروع شده است.

پس از شوک اولیه، دموکراسی های غربی – بالاخره! – به نظر می رسد تهدید وجودی پوتین برای نظم جهانی پس از جنگ، اروپا و “شیوه زندگی” ما را که او بسیار نفرت دارد، درک کرده است. تحریم های کوبنده بدون توجه به هزینه های اقتصادی برای ما در حال اجرا هستند. اسلحه به اوکراین سرازیر می شود. به نظر می رسد آلمان یک شبه دریافته است که دیگر نمی تواند برای امنیت خود به مهربانی دیگران وابسته باشد و به ارتشی واقعی و کاربردی نیاز دارد. روسیه به شدت در سطح بین المللی منزوی شده است و اقتصاد و ظرفیت های آن به شدت کاهش خواهد یافت.

اما این کافی نیست. تا زمانی که پوتین در قدرت باقی بماند، او به دو برابر شدن، فشار بیشتر و آسیب رساندن تا جایی که می تواند ادامه خواهد داد. زیرا او از غرب متنفر است و قدرت او کاملاً مبتنی بر خشونت است: نه فقط تهدید، بلکه استفاده سیستماتیک از آن. این تنها راهی است که او می داند چگونه رفتار کند. آیا واقعاً می توانیم باور کنیم که تهدید هسته ای او فقط یک بلوف است؟ آیا می توانیم هزینه کنیم؟ تا زمانی که او به حکومت روسیه ادامه دهد، هیچ کس در امان نخواهد بود. هیچکس.


تیاو تنها راه برون رفت از این بحران این است که شکست پوتین در اوکراین را چنان برای روسیه و منافع واقعی آن فاجعه بار کند که نخبگان خود چاره ای جز حذف او نداشته باشند. و برای این کار خیلی بیشتر می توان انجام داد. به نظر می‌رسید که دولت‌های ما بر تنبیه «الیگارش‌های روسیه» متمرکز شده‌اند، اما باید درک کنند که پوتین چیزی جز تحقیر آنها ندارد و برای عقاید یا دارایی‌های آنها اهمیتی ندارد. او آنها را گاوهای نقدی صرف می داند که برای نیازهای او دوشیده می شوند.

تحریم های غرب باید افرادی را هدف قرار دهد که عملاً اقدامات پوتین را قادر می سازند: تمام دستگاه های ارشد امنیتی و اداری او. نه فقط چند ده نفر که قبلاً هدف قرار گرفته اند، بلکه هزاران نفر از مقامات درجه دوم در دولت ریاست جمهوری، ارتش و سرویس های امنیتی. این افراد میلیاردر نیستند، اما همه مولتی میلیونر هستند و چیزهای زیادی برای از دست دادن دارند. زندگی این چند هزار نفر را خراب کنید و بگذارید قضاوت کنند مقصر کیست. عمارت‌های انگلستان و اسپانیا را تصرف کنید، تعطیلات را در کورشول و ساردینیا ممنوع کنید، فرزندانشان را بدون تشریفات از هاروارد و آکسفورد بیرون کنید، و بگذارید در روسیه بمانند، بدون هیچ راه خروجی و بدون کالای وارداتی برای خرج کردن پول‌های دزدیده شده‌شان. هزینه را واقعی و شخصی کنید و بگذارید ببینند آیا ارزش این قیمت را دارد که یک تزار دیوانه و تشنه قدرت را بر تاج و تخت خود نگه دارید. بگذارید تصمیم بگیرند که آیا می خواهند او را در ورطه دنبال کنند یا خیر.

در طول 22 سال گذشته، روسیه طعمه یک رژیم دیوانه، فاسد و تمامیت خواه شده است، رژیمی که ما از بسیاری جهات آن را تسهیل کرده ایم. اما این کشور بزرگی است، کشوری که عمیقاً دوستش داشته‌ام، و کشوری است که مردان و زنان شگفت‌انگیز، انسانی و عادل را به وجود آورده است. سزاوار بهتر از این دسته از دزدان است که ثروت خود را در پوشش خیالات واهی امپراتوری غارت می کنند و همسایگان خود را برای حفظ قدرت کامل خود ویران می کنند. روسیه سزاوار آزادی است، همان آزادی که اوکراین در سه دهه گذشته به طرز دردناکی به دست آورده است. آتش بس در اوکراین اولین گام ضروری و حیاتی است و خروج کامل روسیه قدم دوم است. اما پس از آن پوتین باید برود.

این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.

منبع

درباره ی aban_admin

مطلب پیشنهادی

PC سابق Met می گوید که در مورد فلش قاب وین کوزنز اشتباه کرده است | وین کوزنز

به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ، افسر سابق پلیس مت که …