به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
منتورم با انتقام برگشته است. هزینه زندگی از زمان جنگ فالکلند به این سرعت افزایش نیافته است. قیمت ها سریعتر از دستمزدها بالا می روند. از هر نظر، این خبر بدی است. بهترین چیزی که بریتانیا می تواند در ماه های آینده به آن امیدوار باشد دوره رکود تورمی است: رشد ضعیف و افزایش سریع قیمت ها. اگر اوضاع واقعاً بد شود، میتوانیم در مسیر یک «فرود» باشیم – تورم بالا همراه با رکود. در هر صورت، چشم انداز ناخوشایند است، به خصوص برای کسانی که درآمد کمتری دارند، که بیشترین هزینه را صرف انرژی و غذا می کنند، که افزایش قیمت برای آنها سنگین ترین است.
یک تسلیت این است که تورم بالا به عنوان زنگ خطر ملی عمل می کند. یا حداقل باید انجام شود. برای مدت طولانی، بریتانیا متقاعد شده است که همه چیز خوب است، زیرا واردات ارزان از چین تورم را پایین نگه میدارد و نرخهای بهره پایین به رونق قیمت مسکن دامن میزند. خیلی خوب است که فکر کنیم بالاخره با واقعیت بیدار شده ایم. اما این خود یک توهم است. درست مانند دهه 1970، ضعفهای ساختاری اقتصاد در دورهای آشکار شد که قیمتها به سمت بالا روند.
بسیاری از مشکلات مانند پنج دهه قبل است: سطح پایین سرمایه گذاری، بهره وری ضعیف، فقدان رقابت بین المللی و صادرات ناکام از واردات. به طرز افسردهکنندهای، و برخلاف دهه 1970، به نظر میرسد که هیچکس اولین ایده را در مورد چگونگی حل آنها ندارد.
در دهه 1980، راست رادیکال، به رهبری مارگارت تاچر، و چپ رادیکال، به رهبری تونی بن، بر روی یک چیز توافق داشتند: بریتانیا نارسایی های اساسی اساسی داشت که بدون مراقبت رها شده بود. هر دو سیاستمدار یک استراتژی جایگزین برای اجماع سیاسی غالب داشتند، که به این امید که نفت دریای شمال در نهایت به نجات برسد، در هم ریخته بود.
تاچر در آن نبرد پیروز شد و ایدههای او در دهههای بعد تثبیت شد. در اواخر دهه 2000، زمانی که اصول بازار آزاد، سیستم بانکی جهانی را به مرز فروپاشی رساند، اینها واقعاً به چالش کشیده شدند. با این حال، تأثیر بحران مالی این بود که آونگ سیاسی را به سمت راست سوق دهد. محافظه کاران در 12 سال گذشته در قدرت بوده اند و با مشکلات قدیمی و آشنا روبرو هستند. اعتصابات کنونی ناشی از تورم بالا، صرفاً مظهر اقتصاد ناکارآمد ماست. اگر بریتانیا یک شرکت در بازار سهام بود، سهامدارانش برای تغییر به مبارزه میپرداختند. آنها دقیقاً چیزی را می خواهند که در حال حاضر وجود ندارد: یک استراتژی برای چرخش کسب و کار. شش سال پس از رای برگزیت، این استراتژی هنوز محقق نشده است.
ایده بزرگ دولت در حال ارتقاء سطح است، که تا حدی اذعان می کند که مشکلی وجود دارد که باید برطرف شود. اما برای اینکه این طرح موثر واقع شود، باید با سرمایه گذاری جدی حمایت شود و بخشی از یک استراتژی هماهنگ نه تنها برای افزایش اندازه پایگاه تولیدی بریتانیا، بلکه برای توسعه صنایع آینده باشد. نه پول وجود دارد و نه استراتژی فراگیر. و حزب کارگر نیز چیزی فراتر از دروغگویی ارائه نمی دهد. رویکرد سر کیر استارمر این است که سرش را پایین نگه دارد و امیدوار باشد که رای دهندگان سوالات زیادی درباره اینکه او به عنوان نخست وزیر چه کاری متفاوت انجام می دهد نپرسند.
در اینجا خلاصه ای از چگونگی وضعیت موجود است. بریتانیا نسبت به دهه 1970 کالاهای تولیدی بیشتری تولید می کند، اما سهم صنعت از اقتصاد به کمتر از 10 درصد کاهش یافته است و در گروه کشورهای ثروتمند G7 کوچکترین است. اکثر کالاهایی که ما می خریم – تلویزیون، ماشین لباسشویی، تلفن همراه – وارداتی هستند و ده ها سال است که هستند. از اوایل دهه 1980، بریتانیا مازاد تجاری کالاها را تجربه نکرده است. کسری به عنوان سهم اقتصاد امسال بالاترین میزان از دهه 1970 خواهد بود.
بریتانیا همچنین دارای کمترین سهم سرمایه گذاری در میان کشورهای گروه 7 است که با توجه به بخش تولید نسبتا کوچک آن اصلاً تعجب آور نیست. در دسترس بودن نیروی کار ارزان نیز به این معنی است که هرگونه افزایش تقاضا برای محصولات یک شرکت را می توان با استخدام کارگران بیشتر به جای سرمایه گذاری در کیت جدید برآورده کرد. سرمایه گذاری ضعیف به بهره وری ضعیف بریتانیا کمک می کند که از ایالات متحده، آلمان و فرانسه عقب است.
برخی از بخشها وجود دارند که بریتانیا در سطح بینالمللی رقابتی است، خدمات مالی و تجاری در میان آنها مهمتر است. این مراکز قدرت تمایل دارند در لندن و سایر شهرهای بزرگ مانند ادینبورگ و لیدز متمرکز شوند. از نظر جغرافیایی، رونق بریتانیا در جنوب شرقی انگلستان متمرکز است.
پس چه باید کرد؟ اولین چیز این است که بپذیریم که سرگردانی راه حل نیست. در مرحله بعد، برای اینکه اقتصاد در پنج، 10، 20 و 30 سال آینده چگونه به نظر برسد، برنامه ای داشته باشید. ایده اصلی باید اقتصادی بزرگتر، پاکتر و عادلانهتر باشد، اهدافی که با یکدیگر ناسازگار نیستند. هنگامی که جهت سفر مشخص شد، وظیفه بعدی این است که اطمینان حاصل شود که سیاست های تمام ادارات دولتی با این استراتژی سازگار است. بدیهی است که این به معنای خزانه داری است، اما همچنین به معنای ادارات تجارت بین المللی، تجارت و آموزش است. باید از تمام ابزارهای موجود استفاده کرد.
هیچ کدام از اینها غیرممکن نیست. کشورهای دیگر – برای مثال کره جنوبی و تایوان – با داشتن برنامه و پایبندی به آن به نیروگاه های صنعتی تبدیل شده اند. آنها این کار را نکردند، با این حال، با سپردن همه چیز به نیروهای بازار و فرض اینکه همه چیز در نهایت خوب خواهد شد.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.