به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
هنگامی که محاکمه قاچاق جنسی گیسلین ماکسول به پایان خود نزدیک شد، وکلای این زن اجتماعی بریتانیایی کار خود را برای آنها قطع کردند. هفتهها، دادستانها ماکسول را به عنوان عضوی از نخبگان معرفی میکردند که برای حفظ زندگی جذاب خود با جفری اپستین، سرمایهدار فقید، دست به اعمال غیرقابل توصیفی میزند.
آنها شواهد فراوانی ارائه کردند مبنی بر اینکه ماکسول دخترانی را که برخی از آنها فقط 14 سال سن داشتند، به مدار اپستین می کشاند تا او را مورد آزار جنسی قرار دهند – در حالی که خود را به عنوان یک “بانوی خانه” غیرقابل لمس نشان می داد. طبق اظهارات دادستانی، ماکسول فقط کارهای بد انجام نداد، بلکه با خوشحالی متعهد به انجام آنها بود.
پس از اینکه دادستان به پرونده خود پایان داد، وکلای ماکسول با گزینه های کمی برای دفاع باقی ماندند. آنها سعی کردند او را دوستداشتنی جلوه دهند، و به عنوان بخشی از این تلاش، چندین نفر از کارمندان سابق ماکسول را به شهادت رساندند.
به نظر نمیرسید که استراتژی دوستداشتنی کارساز باشد، زیرا ماکسول در 29 دسامبر مجرم شناخته شد، اما وکلای او اکنون یک کمپین انسانیسازی دیگر را راهاندازی کردهاند، تا زمانی که او در 28 ژوئن محکوم شود، نرمش کنند. اما استراتژی آنها از دوستداشتنی به رقتانگیز تغییر کرده است – او را به عنوان دختری بدرفتار معرفی میکنند که تبدیل به زنی آسیب دیده شده است که مستعد تأثیر اپشتین بوده و در نتیجه به جنایات او توسط او منجر شده است.
آنها در صدور حکم، تربیت ماکسول را با عباراتی توصیف می کنند که با تصویر تاریک امتیاز در کتاب دافنه دو موریه رقابت می کند. رمان ربکا. وکلای ماکسول ادعا می کنند که زندگی او به دلیل غفلت عاطفی اندکی پس از تولدش در کریسمس 1961 آغاز شده است.
دو روز پس از تولد ماکسول، خواهر و برادر بزرگش، مایکل، در یک تصادف رانندگی به طور جدی و دائمی مجروح شد. مادرش، الیزابت ماکسول، یک سال بعد «به دستور پزشک» به یک اقامت طولانی در هند و استرالیا رفت و «گیسلین و خواهر و برادرش را که قبلاً در مدرسه شبانه روزی در خانه نبودند، تحت مراقبت یک پرستار بچه رها کرد».
وکلای دادگستری در صدور احکام کیفری ادعا کردند: «گیسلین به سختی مورد توجه قرار گرفت و در دوران کودکی دچار بی اشتهایی شد. “در سه سالگی، او در مقابل مادرش ایستاد و به سادگی گفت: “مامان، من وجود دارم.”
ماکسول در دوران کودکی پدرش رابرت ماکسول، تاجر انتشارات، را دید که در تلاشهای تجاری و سیاسی رشد میکرد. خانه آنها مملو از چهرههای «برجسته» بود و به بچهها «والدینشان دستور داده بودند که به نیازهای مهمانان توجه کنند».
در حالی که رابرت ماکسول ادعا می کرد که بچه ها را دوست دارد، پس از اینکه او به عضویت پارلمان درآمد، این رابطه شکل گرفت. وکلای دادگستری میگویند: «او به طور منظم در خانه زندگی نمیکند، اساساً فرزندان را تنها در روز یکشنبه میدید، و تماس عادی روزانه کمی بین پدر و فرزند باقی میگذاشت تا اوج بحرانها و نمایشهایی را که در خانواده ایجاد کرده بود، متعادل کند.»
یکشنبه ها هیچ مهلتی برای بچه های ماکسول فراهم نمی کرد. خانه مملو از مهمانان برجسته بود و رابرت ماکسول بچه ها را در آنچه که وکلای او به عنوان «درام ماکسولی» توصیف می کنند، «محاکمه» می کرد.
او یکی از آنها را کباب میکرد تا به سؤالاتی درباره موضوعی پاسخ دهد «طبق قوانین زندگی که او در حافظههای یادگاری گنجانده و در آنها حفر کرده است». زمانی که یکی از بچه ها آنطور که انتظار می رفت زایمان نکرد، ظاهرا رابرت ماکسول به آنها اعتراض کرد.
لباس پوشیدن همیشه دردناک بود و همه اطراف میز احساس ناراحتی می کردند. وکلای دادگستری ادعا کردند که آقای ماکسول، مردی با قد و قامت بدنی درشت و با صدایی بلند، منفجر میشود، تهدید میکند و بر سر بچهها فحاشی میکند تا زمانی که بچهها تبدیل به مغز شوند. “آقای ماکسول بی امان بود، کودکانی که در نهایت اشک می ریختند، مجازات ها انجام می شد و تمام خانواده در ناراحتی کامل بودند.”
تیم ماکسول گفت که دوران حضور پدرش در پارلمان خطری ایجاد کرده است و میگویند که «مقامات بریتانیا فهرستی از اهداف بالقوه آدم ربایی/قتل را در یک خانه امن مورد استفاده ارتش جمهوریخواه ایرلند پیدا کردند». آنها گفتند که نام دختر جوان “اولین لیست بود”.
تیم ماکسول مدعی شد که با درد عاطفی ضربات جسمی وارد میشود و میگویند پدرش «فرزندانش را تنبیه بدنی میکرد». یکی از موارد زمانی که ماکسول 13 ساله بود، پس از اینکه “پوستری از یک اسب را به دیوار اتاق خوابش که به تازگی نقاشی شده بود چسباند” آشکار شد.
وکلای ماکسول میگویند: «بهجای اینکه رنگ را با نوار چسب بزند، او با دقت یک چسب نازک برای نصب پوستر کوبید». این باعث خشم پدرش شد، او چکش را گرفت و به دست غالب گیسلین کوبید و آن را برای هفتههای آینده به شدت کبود و دردناک کرد.»
او در حدود هشت سالگی به مدرسه شبانه روزی فرستاده شد، یعنی زمانی که زندگی حرفه ای پدرش شروع به بازگشایی کرد. وکلای دادگستری ادعا کردند: «دهه 1970 سالهای سخت و طاقتفرسایی برای خانواده بود، که با نبرد بیپایان دعوای حقوقی و ویرانی مالی آقای ماکسول خدشهدار شد. علیرغم فشارهای او، در مدرسه و بعد در دانشگاه موفق شد.
اما ماکسول تا بزرگسالی تحت قدرت پدرش باقی ماند، از جمله زندگی عاشقانه او. تیم ماکسول گفت: “او اولین رابطه عاشقانه خود را آغاز کرد، اما با مخالفت پدرش از نامزدی او، این رابطه از بین رفت.”
«یک آشتی خانوادگی که مصادف با بیستمین سالگرد تولد گیسلین بود، به کریسمس بدبختی تبدیل شد. وکلای ماکسول ادعا کردند که آقای ماکسول در بدترین حالت خود قرار داشت و گیسلین را تبدیل به قربانی مرگ کرد. “تعطیلات با اعلام جدایی والدینش به پایان رسید.”
پس از فارغالتحصیلی ماکسول از کالج و راهاندازی یک شرکت «هدایای شرکتی»، شرکت «به اصرار پدرش» به دغدغههای تجاری پدر وارد شد. او در حدود سال 1991 به نیویورک نقل مکان کرد تا یک مجله بین المللی را راه اندازی کند که بخشی از امپراتوری انتشارات او نیز بود.
او مدت کوتاهی پس از آن در یک حادثه قایقرانی درگذشت و شهرت خانواده بار دیگر افزایش یافت: اخباری مبنی بر مفقود شدن 460 میلیون پوند از صندوق بازنشستگی شرکتهایش منتشر شد.
“رابطه او با اپستین در لحظه ای از آسیب پذیری شدید آغاز شد [in] زندگی غیسلین پس از مرگ غم انگیز پدرمان. او (پدر ما) یک شخصیت قدرتمند و مسلط بود. «و به عنوان خواهر و برادر بزرگتر شاهد بودیم که پدرمان گیسلین را زیر بال خود گرفت و در نتیجه او بیش از حد به تأیید او وابسته شد و در برابر نوسانات خلقی سریع مکرر، عصبانیت های شدید و طرد شدن او آسیب پذیر شد. این باعث شد که او در برابر مردان بدرفتار و قدرتمندی که می توانند از طبیعت خوب ذاتی او سوء استفاده کنند بسیار آسیب پذیر شود.
جالب است که گیسلین قبل از ملاقات با اپستین هیچ رفتار انحرافی از خود نشان نداد. او همچنین پس از ترک او چیزی نشان نداد، که در نهایت موفق به انجام آن شد. «تأثیر رفتار آزاردهندهی روانشناختی پدرمان با او، توانایی خود اپستین برای استثمار، دستکاری و کنترل او را نشان داد.»
یکی از دوستان خانوادگی ادعا کرد:[T]پدر وارث خودشیفته، خواستار و به شدت کنترل کننده بود. او زود به آنها اطلاع داد که قرار است ثروت کلان خود را به امور خیریه بگذارد. بنابراین، همه بچهها میدانستند که علیرغم ثروت و امتیازی که در آن بزرگ میشدند، باید «به تنهایی از پس آن برآیند».
همانطور که وکلای ماکسول استدلال خود را به پایان رساندند – که اصرار داشتند که او باید به “بسیار کمتر از” 20 سال توصیه شده توسط مقامات مشروط محکوم شود – آنها یک بار دیگر به اعمال خلاف ادعای پدرش تکیه کردند.
او کودکی سخت و آسیب زا را با پدری سرسخت، خودشیفته و خواستار پشت سر گذاشت. او را در برابر اپستین، که بلافاصله پس از مرگ پدرش ملاقات کرد، آسیب پذیر کرد. “این بزرگترین اشتباهی است که او در زندگی خود مرتکب شد و اشتباهی است که هرگز تکرار نکرده و نخواهد کرد.”
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.