به گزارش دپارتمان اخبار جهان پایگاه خبری آبان نیوز ،
ناتالیا، 62 ساله، پس از سه ماه زندگی در یک ایستگاه متروی زیرزمینی، در محیط نسبتاً شیک یک خوابگاه دانشجویی قدیمی با یورونیوز صحبت می کند.
در خارج، در خارکف – دومین شهر اوکراین که فقط 40 کیلومتر با روسیه فاصله دارد – آژیرهای هوایی به صدا در می آیند. سپس انفجارها
ناتالیا، با تکان دادن سر به سمت پنجره، می گوید: “این خیلی دور است.”
خارکف یکی از اولین شهرهایی بود که مورد بمباران شدید قرار گرفت. ماه گذشته نیروهای اوکراینی روس ها را به روستاهای حومه شهر عقب راندند. اما پس از چند هفته نسبتاً آرام، خارکف در تیررس توپخانه آنها باقی می ماند.
“هر روز مانند روز گراندهاگ است”
در آغاز جنگ، خانواده ناتالیا در زیرزمین ساختمان مرتفع خود در سالتیوکا شمالی، یک منطقه کارگری در حومه خارکف زندگی میکردند، که بیشترین بار بمباران روسیه را متحمل شد.
پس از اینکه سیستم های موشکی Grad خانه ناتالیا را گلوله باران کردند و خانه های همسایه شروع به فروریختن کردند، او و خانواده اش به سرعت وسایل خود را برداشتند و با عجله به سمت مترو رفتند.
ناتالیا به یورونیوز گفت: «راه از خانه تا مترو را تا پایان روزگارم به یاد خواهم داشت.
«با عجله چمدانهایم را بستم و حتی مقدار زیادی مربا خوردم. ناتالیا با لبخند می گوید: حمل آن کیسه ها به خاطر کوزه ها کار سختی بود، بنابراین هر دو متر توقف می کردم و یکی از آنها را بیرون می آوردم.
او ابتدا فکر می کرد که حداکثر چند هفته یا یک ماه آنجا خواهد بود. او یادآور شد: “ما امیدوار بودیم که این کابوس به زودی پایان یابد، روسیه متوقف شود.”
اما بمب ها به ساختمان های مسکونی خارکف اصابت کردند. یکی از آنها به آپارتمان ناتالیا آسیب رساند و این امید را به وجود آورد که آنها بتوانند به زودی به خانه برگردند.
در حالی که ناتالیا سقفی بالای سر دارد، او با اختلافات خانواده اش مبارزه می کند: دو عروس و نوه هایش اوکراین را ترک کرده اند.
ناتالیا میگوید که احساس میکند در دام افتاده است: “در حال حاضر هر روز مانند روز گراندهاگ است. من هر روز از خواب بیدار میشوم و چیزی تغییر نکرده است.”
او در پاسخ به این سوال که آیا قصد ترک خارکف را دارد — ده ها هزار نفر قبلاً این کار را کرده اند — می گوید تنها در صورتی که روس ها شهر را اشغال کنند، چیزی که او را پر از ترس می کند.
در حال حاضر، ناتالیا همراه با بسیاری از افرادی که در مترو در کنار آنها زندگی می کرد، در خوابگاه گیر کرده است.
من در خیابان ها راه می رفتم و شهرم، منطقه ام را نمی شناختم. این زندگی من نبود.
سالتیوکا که قبل از جنگ پرجمعیت بود، یکی از آسیب دیده ترین مناطق خارکف بود. در ناحیه شمالی آن، 70 درصد ساختمانهای مسکونی و زیرساختها آسیب دیده یا تخریب شدهاند.
آنها با کت و دمپایی به سمت مترو دویدند.
ناتالیا و خانواده اش در ایستگاه Heroiv Pratsi (قهرمانان کار) زندگی می کردند، یک مکان محبوب برای کسانی که از بمب ها پناه می گرفتند.
ویکتور، یک کمک داوطلب در ایستگاه گفت: “اکنون حدود 50 نفر اینجا مانده اند، حدود 20 نفر دیگر برای گذراندن شب آمده اند.”
“قبل از آن تعداد زیادی بودند، سپس بسیاری از آنها رفتند. فقط کسانی که جایی برای رفتن ندارند یا می ترسند زیر گلوله باران زندگی کنند، باقی می مانند.”
این داوطلب به یاد می آورد: «وقتی جنگ شروع شد، با کت و دمپایی به مترو دویدند. «آنها چیزی نداشتند. سپس هر آنچه را که نیاز داشتند تهیه کردیم: پتو، بالش، دمپایی و تشک. داوطلبان یک تنور برقی در مترو گذاشتند و برای مردم نان پختند.»
مقامات شهری در 24 مه مترو را مجدداً راه اندازی کردند، با این استدلال که این حرکت به احیای اقتصاد شهر کمک می کند. مقامات به کسانی که هنوز در ایستگاه بودند گفتند که به تدریج در خوابگاههای مناطق امن شهر اسکان داده میشوند. اما همه مشتاق این ایده نیستند.
دیمیترو با تمسخر پرسید: “آیا جنگ تمام شده است؟” “من نمی خواهم بمیرم.” این مرد 38 ساله از 27 فوریه با مادر و گربه هایش در زیر زمین پنهان شده است. او نمی تواند به محل آسیب دیده خود بازگردد. آپارتمان و او از رفتن به خوابگاه احساس امنیت نمی کند.
ایرینا، 42 ساله، احساسات مشابهی دارد. این زن 42 ساله به همراه همسر و پسر ده ساله اش از مترو به خوابگاه نقل مکان کرد اما احساس امنیت بیشتری نمی کند. این خانواده از دانیلیوکا، حومه شمالی شهر، سه ماه در ایستگاه مترو بودند. غافل از اینکه آیا خانه آنها هنوز سالم است یا نه، آنها نمی خواهند برگردند در حالی که تهدید گلوله باران همچنان وجود دارد.
ویکتور افزود: “بسیاری از آنها حتی وقتی از مترو خارج شدند وحشت زده شدند.” قابل درک است که مردم اکنون می ترسند زیرا ساختمان ها را در مقابل خود فرو ریخته اند.
برخی حتی پس از جابجایی، به مترو بازگشتند.
اولنا، 35 ساله، همراه با سه فرزندش، مدت زیادی در آسایشگاهی که در آن مستقر شده بودند، دوام نیاوردند. با شروع گلوله باران، زن فرزندانش را گرفت و برگشت.
اگر ما را بیرون نکنند، تا پایان جنگ در مترو خواهیم بود. آن شب که گلوله باران شد، بچه ها گفتند به مترو برگردیم.»
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.