ترمز، ترمز، ترمز! تور فرانسه

به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،

چشمانم به طور غریزی بسته می شوند زیرا جاده های عریض احاطه شده توسط مزارع پر جنب و جوش آفتابگردان جای خود را به علف و سپس حومه سنگی روستایی می دهند که به سرعت به آن نزدیک می شویم.

من سوار موتور هستم و به طور ضمنی به راننده ام گائتان اعتماد دارم. من قبلاً مسافر او بوده‌ام و می‌دانم که او در مورد مانور دادن در کاروان در تور دو فرانس، که برای افراد کم‌قلب نیست، یک حرفه‌ای است.

به همان اندازه نزدیک است که من بدون سوار شدن به پلوتون به تور دو فرانس بروم.

بازوهایم که از پهلوهایم شل شده بودند، اکنون منقبض شده‌اند، وقتی دستگیره‌های مسافر را از روی صندلی می‌گیرم، بند انگشتانم سفید می‌شوند. همانطور که چشمانم را باز می کنم، یک ماشین تیم در سمت راستم قرار دارد، آنقدر نزدیک که اگر زانویم را حتی کمی به سمت بیرون دراز کنم، به آن ضربه می زدم. افراد داخل به نظر نمی رسد ثبت نام کنند که من آنجا هستم.

شیشه های ماشین همه بالاست. یکی از مدیران ورزشی در حال رانندگی است و دیگری در حالی که تبلتی در دست دارد روی صندلی مسافر نشسته است. در عقب یک مکانیک است که بازوی او روی چرخ‌های یدکی که فضای باقی‌مانده در سدان را اشغال کرده‌اند. دوچرخه های یدکی محکم به سقف وسیله نقلیه متصل می شوند که جلوتر از ما، نزدیک تر به روستا، حرکت می کند.

صدای موتورهای بیکار جای خود را به غرش شتاب های سریع و سپس ترمزهای ناگهانی داده است. گوش‌هایم شروع به زنگ زدن می‌کند که صدای بوق ماشین‌ها توسط پنج یا شش هلیکوپتری که اکنون بالای سرمان می‌چرخند تا مسابقه را پخش کنند، غرق می‌شود. به جلو نگاه می کنم تا تک لاین ورودی دهکده را ببینم که پلتون از آن عبور می کند، زیر بند بند که از پشت بام به پشت بام در سراسر شهر زیگزاگی دارد.

راننده من دور و بر کاروانی که حالا بیشتر شبیه یک مسابقه اتومبیلرانی رالی است تا یک راهپیمایی، داخل و خارج می شود. خط برای یک سدان به اندازه کافی بزرگ به نظر نمی رسد، چه رسد به دو.

ترمز، ترمز، ترمز! با جادو بود؟ به نحوی همه در حال ورود هستند. آیا سدان‌ها می‌توانند برای عبور از غیرممکن‌ها جمع شوند، مانند اتوبوس دو طبقه برای جادوگران در هری پاتر؟

هزاران طرفدار در مسیر جاده هستند که دوباره آن طرف روستا گسترده شده است. گیره ام را بلند می کنم تا چشمانم را بمالم و بوی کرپ های شیرین در هوا را حس می کنم. هواداران تشویق می‌کنند و برایم دست تکان می‌دهند که انگار یک رقیب هستم و احساس می‌کنم موظف هستم که به عقب دست تکان دهم. برخی از آنها تابلوهایی برای قهرمانان خانگی جولیان آلافیلیپ و رومن بارد در دست دارند. برخی دیگر پرچم‌های ملی دارند – از کلمبیا گرفته تا اسلواکی و استرالیا – که باد می‌آید.

اکثریت برای یک نفر یا یک تیم وجود ندارند. آنها با احترام و تحسین برای کل مسابقه کف می زنند. سیرک متحرکی که در چند دقیقه کوتاه آمد و رفت.

راننده ام به من علامت می دهد و می پرسد که آیا می خواهم به پلوتون برسم و جلوتر شتاب می گیریم. من می بینم که برخی از چیزهای درخشان نقره ای در سراسر جاده باد می خورند و نمی توانم تشخیص دهم که چه هستند. دوباره پشت گلوگاه سواران ترمز می کنیم. تصادفی در منطقه تخلیه رخ داده است، جایی که سواران می توانند زباله ها را بریزند. چیزهای پر زرق و برق عبارتند از ژل کافئین و بسته بندی نوار که دور انداخته شده اند.

بسیاری از سواران از زمین خارج شده اند، ایستاده اند، اما در پشته ای که باعث سقوط چند نفر شده است، شرکت نکرده اند. وقتی رد می‌شویم به عقب نگاه می‌کنم و یکی را می‌بینم، لوک دوربریج، که لنگان لنگان دور دوچرخه‌اش می‌چرخد و منتظر است تا ماشین تیمش برسد و به او یک زاپاس بدهد.

اکنون پلوتون متلاشی شده است و با کاروان پشت سرمان، من صدای آشنای چرخ ها و صدای تق تق دنده ها را می شنوم. سرم را به پهلو برگردانم و متوجه نشدم که پنج ثانیه با صورت دن مارتین فاصله دارم. اما سوارکار ایرلندی، مانند مدیران ورزشی در کاروان، به نظر نمی رسد که ساعت من آنجا هستم. چشمانش به سمت جلو متمرکز شده و به آنچه در پیش است خیره شده است، زیرا گرد و غبار جاده از اطراف ما بلند می شود.

صحنه ای از صد و هشتمین دوره تور دو فرانس سال گذشته.
صحنه ای از صد و هشتمین دوره تور دو فرانس سال گذشته. عکس: تیم دو وائل/گتی ایماژ

صدای دوچرخه سواری، مفسر فیل لیگت نیست، بلکه یک فرانسوی به نام سب پیکه است که به روز رسانی های مسابقه او از طریق رادیوهای نصب شده برای همه وسایل نقلیه کاروان به صدا در می آید. او فاصله‌های زمانی را از گروه اصلی تا گروه جدا شده بیان می‌کند، سپس اعداد مسابقه افراد حاضر در فرار را می‌خواند.

پیکه گوینده تور رادیویی است و همه در کاروان به اطلاعاتی که او ارائه می دهد پاسخ می دهند. مدیران ورزشی، در فرکانس‌های متفاوت، می‌توانند آن را به راکبان خود که همگی یک هدفون به یک گوششان چسبانده‌اند، منتقل کنند.

“شما باید همیشه روی آنچه می گذرد متمرکز باشید. و منظورم همیشه این است که هر لحظه ممکن است اتفاقی بیفتد – تصادف، سواری که یک بطری می‌خواهد یا هر چیز دیگری.»

او سوار بر یک ماشین قرمز رنگ که پلوتن را در هر مرحله دنبال می کند، سوار تفنگ ساچمه ای می شود. در طول مسابقه، او به پیشاهنگان موتورسیکلت تکیه می کند تا به او بگویند چه چیزی را در جدایی نمی بیند، و فاصله زمانی بین آن و دسته.

پیکه می‌گوید: «چیزهایی که در تور یا مسابقات دیگر خواهم دید، بیشتر این است که سواران کنار گذاشته شوند. «اغلب وقتی در حال تماشای تلویزیون خود هستید، آنچه را دوربین می‌خواهد به شما نشان دهد می‌بینید و دوربین اغلب در جلوی مسابقه است.

من در عقب هستم و می‌توانم بچه‌ها را ببینم که در حال تقلا هستند، می‌توانم ببینم چه کسی سقوط کرده است، بنابراین این اطلاعاتی است که من تمایل دارم تا آنجا که ممکن است ارائه دهم – “سوار شماره 131 سقوط کرد” و همه آن اطلاعات را ارائه می‌دهم زیرا اینطور نیست. لزوماً روی صفحه نمایش شما.»

پیکه با بسیاری از فرکانس‌های رادیویی کار می‌کند، اما چیزی که من می‌شنوم همان ماشین‌های تیم در کاروان است. اگر یک سوارکار نیاز داشته باشد که با مدیر خود صحبت کند، ممکن است به پشت پلوتون بیفتد و بازوی خود را بالا بیاورد تا به پیکه پیام دهد. او خواهد گفت: “Movistar for rider 118.”

او همه را از یک حادثه آگاه می کند، به زبان انگلیسی و سپس به زبان فرانسوی. “سقوط، تصادف.” سپس، در سریع‌ترین زمان ممکن، پیکه تیم‌های آسیب‌دیده را نام می‌برد تا مدیران ورزشی آن‌ها بتوانند سرعت خود را به محل تصادف رسانده و به سوار یا سواران آسیب‌دیده کمک کنند.

در ابتدای هر مرحله پیکه تعداد سوارکارانی را که شروع می‌کنند از طریق رادیو فهرست می‌کند و توجه می‌کند که آیا کسی یک شبه یا همان صبح کنار کشیده است. در پایان هر مرحله، او نتیجه را صدا می کند.

پیکه می‌گوید: «من مسئولیت بزرگی بر عهده دارم، زیرا اجازه ندارم بهم بپردازم. اگر چیزی اشتباه بگویم، عواقبی خواهد داشت. مثالی بزنم، نمی‌دانم چه مرحله‌ای بود، اما یک استیج اسپرینت در تور بود و در فاصله یک کیلومتری، تصادف شد. کسی در ماشین، نام او را نمی‌برم، [said]، ‘فوآر، کاوندیش روی زمین است.’ و من چک نکردم فوراً گفتم: “سقوط، کاوندیش در تصادف گرفتار شد.” و یک کیلومتر بعد او در صحنه برنده شد.»

این اشتباهی است که پیکه عهد کرده بود دیگر تکرار نکند. من ترجیح می دهم چیزی نگویم تا اینکه اشتباهی بگویم. و همچنین، به کسی اعتماد نکنید. اگر کسی به شما بگوید که کاوندیش سقوط کرده است، می‌خواهید کاوندیش را قبل از تماس روی زمین ببینید.

این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.

منبع

درباره ی aban_admin

مطلب پیشنهادی

PC سابق Met می گوید که در مورد فلش قاب وین کوزنز اشتباه کرده است | وین کوزنز

به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ، افسر سابق پلیس مت که …