به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
دبلیوآتفورد، مانند همه آکادمیها، هر سال دو نقد ارائه میکرد – یکی قبل از کریسمس، دیگری در پایان فصل. هدف این است که اطمینان حاصل شود که هنگام تصمیم گیری های مهم مانند آزاد شدن یا حفظ بازیکن، هیچ غافلگیری وجود ندارد. بررسی ها با حضور بازیکن و یکی از والدینش، مدیر آکادمی، دستیار مدیر آکادمی و مربی گروه سنی شما انجام شد و در ورزشگاه انجام شد.
این کاملاً طبیعی به نظر میرسید، زیرا پدر و من حدود 30 دقیقه را از خانه تا خیابان Vicarage رانندگی کردم تا آخرین بررسی نیمهفصلم را انجام دهم. ما امیدوار بودیم که بشنویم که در مسیر تصمیم گیری نهایی مهمی هستم که در سال جدید گرفته می شود. با این حال، وقتی پارک کردیم، با DeReece، بازیکن دیگری از تیم، که به تازگی به او گفته شده بود آزاد می شود، ملاقات کردیم. بدنم سفت شد و ذهنم خالی شد. احساس وحشتناکی نسبت به او داشتم و نمی دانستم چه بگویم.
دی ریس با مادر و پدربزرگش بود که همیشه تماشا می کردند و به وضوح ناراحت بودند. وقتی با دی ریس خداحافظی کردیم، پدربزرگش به من اطمینان داد که حالم خوب خواهد شد. من خیلی مطمئن نبودم DeReece از نظر ما یک “قطعی” بود. چه شانسی داشتم؟
نیک کاکس با پدر و من ملاقات کرد و ما را با مربیان همکار بری کوین و دیو ردینگتون به داخل اتاقی راهنمایی کرد. وقتی با اعلام تصمیم خود باز شدند، قلبم به تپش افتاد و دستانم عرق کرده بود. به من بورسیه نمی دادند و آنها تصمیم خود را برای 10 تا 15 دقیقه دیگر توضیح دادند. من بیحس شده بودم و نمیتوانستم چیزی را که آنها میگفتند هضم کنم، بنابراین مستقیماً به آنها خیره شدم، بدون پاسخ.
پدر به سؤالات آنها پاسخ داد زیرا می دانست اگر بخواهم صحبت کنم، احتمالاً اشک می ریختم. با پایان یافتن جلسه، آنها به من پیشنهاد دادند که در پیدا کردن یک باشگاه دیگر به من کمک کنند، و تعدادی باشگاه کوچکتر را که با آنها تماس خوبی داشتند، فهرست کردند. احساس کردم توهین شده پس این چیزی است که شما در مورد من فکر می کنید؟ بازیکن لیگ پایین تر بابا پرید داخل و بهشون گفت خودمون جور می کنیم.
در حالی که به سمت ماشین برگشتیم، هیچ کدام از ما حرفی نزدیم. ما فقط در سکوت آنجا نشستیم. این خبر من را به دو نیم کرد. آن همه کار سخت در تمام آن سال ها به اندازه کافی خوب نبوده است. بابا خداروشکر تمام تلاشش رو کرد تا روحیه ام رو حفظ کنه. با خونسردی به من گفت ناراحت نباش، این پایان راه نبود. تعداد زیادی باشگاه دیگر در آنجا وجود داشت. او به من اعتقاد داشت، که باعث افزایش اعتماد به نفس شد.
در سفر به خانه چیزی تکان خورد. بیشتر از عصبانیت، انرژی مثبت بود. مردم همیشه عصبانیت را به عنوان یک چیز بد تعریف می کنند، اما من بیشتر از همیشه با انگیزه و مصمم بودم. می خواستم به خانه بروم و مستقیماً به باغ بروم تا تمرین کنم. تنها چیزی که در ذهنم بود این بود اثبات اشتباه آنها.
آن شب، در رختخواب دراز کشیدم و به سقف خیره شدم و سعی کردم بفهمم چه اشتباهی انجام داده ام و می توانستم بهتر انجام دهم. من تنها از چهار هافبکی بودم که به او بورسیه ندادند. آنها چه داشتند که من نداشتم؟ حالا قرار بود چیکار کنم؟ این افکار در ذهنم چرخید تا اینکه به احساسی که در ماشین داشتم برگشتم. مصمم بودم به آنها نشان دهم که چقدر خوب هستم.
ما یک برنامه عملیاتی ترسیم کردیم. من تا آنجا که ممکن بود در آزمونهای زیادی شرکت میکردم، و پدر از ارتباطاتی که با پیشاهنگان و مربیان برقرار کرده بود استفاده میکرد. ما توافق کردیم که صرف نظر از تعداد آزمایش هایی که به من پیشنهاد شد، قبل از تصمیم گیری در همه آنها شرکت کنم. البته این امکان وجود داشت که نتوانم هیچ یک از آنها را تحت تأثیر قرار دهم و رویای من برای تبدیل شدن به یک فوتبالیست حرفه ای به پایان برسد. ذهنم در حال استراحت بود، روحیه مثبت تری داشتم.
هر بچه ای پدری آنقدر منطقی و عادت به برنامه ریزی تجاری ندارد. من از بچه هایی می ترسم که والدینشان در این شرایط فاقد آن مهارت ها هستند. صبح روز بعد، با یکی از مربیان ارشد آکادمی صحبت کردم که به من گفت افت اصلی من موقعیت من بوده است، چیزی که برای یک نوجوان 15 ساله عجیب به نظر می رسید زیرا مطمئناً در طول چهار سال 15 ساعت در هفته تمرین کرده است. این چیزی بود که آنها باید متوجه می شدند و به من یاد می دادند که آن را به درستی انجام دهم؟
تنها کاری که می توانستم بکنم این بود که به آنها ثابت کنم اشتباه می کنند. گفته شد، من با نحوه رسیدگی به آن مشکل دارم. در نهایت، من خوب بودم، زیرا از حمایت دوستان و خانواده برخوردار بودم. همه بچهها از یک پسزمینه یکسان نیستند. آنها برای کنار آمدن با مشکلات مبارزه میکنند و ما داستان بازیکنانی را میبینیم که زندگیشان بهدلیل ناامیدی از ناتوانی در رسیدن به عنوان یک فوتبالیست حرفهای آسیب جبرانناپذیری میبیند. به عنوان یک جوان بالغ 26 ساله در زمان نوشتن، نمیدانم آیا راه بهتری برای کاهش ضربه کوبنده برای بچههایی که از سنین پایین تمام تلاش خود را کردهاند وجود ندارد.
مربیان آکادمی وظیفه غیر قابل رغبتی برای آزاد کردن بازیکنان جوان در تجارتی دارند که به گونه ای طراحی شده است که سنگ تمام بگذارند. آنها باید اخبار بد را ارائه دهند زیرا بازیکنان ضعیف تر فیلتر شده اند. اما مطمئناً این بازی باید مراقبت های شبانی خود را با دقت بیشتری انجام دهد، به ویژه اینکه برخی از باشگاه ها اکنون بازیکنان پنج یا شش ساله را جذب می کنند.
آنها به سختی خاطره ای از زندگی قبل از مربیگری در آکادمی دارند. باشگاهها وارد زندگی کودکان و خانوادههایشان میشوند، نفسها را ماساژ میدهند و مفهوم یک زندگی «عادی» در خانه را بیثبات میکنند. ساختار خانواده، روال آنها، اوقات فراغت، چه کسی، چه زمانی، به خواست باشگاه خم می شود.
برخی از پسرها از خانواده های دو والد پایدار نیستند. آنها والدین مجرد خواهند داشت یا ممکن است مادر و پدرشان از هم جدا شده باشند و شرکای جدیدی داشته باشند. برخی از پسزمینههای چالشبرانگیز یا جوامع از هم گسیخته میآیند که در آن جرم و جنایت زیاد است و جوانان از نظر اجتماعی احساس بیگانگی میکنند.
شکستن این رویاها در چند کلمه یک چیز است، اما مطمئناً روند کاهش نیاز به اندازهگیری دارد، بنابراین تعجبی ندارد که اگر این اتفاق بیفتد یا چه زمانی این اتفاق بیفتد. ما نمی توانیم جلوی ناامیدی را بگیریم، اما باشگاه ها می توانند انتظارات را به مراتب بهتر مدیریت کنند.
منصفانه است که بگوییم اکثر فوتبالیست های آکادمی معتقدند که موفق خواهند شد. با رویایی که به طرز وسوسه انگیزی نزدیک است، چیز دیگری اهمیت ندارد. آنها به مدرسه، تحصیلات تکمیلی یا عالی یا کار فکر نمی کنند. این خطرناک است. مهم نیست که چقدر با استعداد هستید، عوامل زیادی وجود دارند که می توانند درست یا غلط پیش بروند – نه فقط توانایی و نگرش بلکه آسیب. تنها قطعیت این است که هیچ تضمینی وجود ندارد.
کریس گرین، که این کتاب را برای من ویرایش کرده است و نویسنده کتاب اصلی رویای هر پسر است، در بهترین حالت، احتمال اینکه یک بازیکن آکادمی نه ساله یک فوتبالیست حرفهای شود، 1 درصد است. یک درصد. در بهترین حالت. شما ریاضیات را انجام می دهید.
اما همه صحبتها در بین آکادمیهای نخبه همیشه درباره بازی در لیگ برتر است. هرگز پیشنهادی برای مستقر شدن در یک باشگاه قهرمانی، لیگ یک یا لیگ دو وجود ندارد. بازیکنان حرفه ای عالی در این لیگ ها دارند. من در بیشتر دوران حرفه ای خود بین آنها رفت و آمد داشته ام. اگر در 15 سالگی به من می گفتی، احساس می کردم شکست خورده ام.
از تیم های برنده تا رویاهای شکسته در حال حاضر (11.99 پوند) در دسترس است. تمام عواید به Sarcoma UK اختصاص می یابد، موسسه خیریه ای که از تحقیقات در مورد نوع نادر سرطان استخوان حمایت می کند.
-
آیا نظری در مورد موضوعات مطرح شده در این مقاله دارید؟ اگر می خواهید نامه ای تا 300 کلمه ارسال کنید تا برای انتشار در نظر گرفته شود، آن را برای ما به آدرس guardian.letters@aban.news.com ایمیل کنید.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.