به گزارش دپارتمان اخبارسیاسی پایگاه خبری آبان نیوز ،
نمی توان گفت که هیچ یک از این داستان ها منعکس کننده یا پیشبرد دستور کار چیزی است که شما می توانید چپ نامید. فیلمهای رایج آمریکایی، دهههاست که عاشق اسلحه هستند، به دموکراسی مشکوک هستند، نسبت به فمینیسم دوگانهاند، درباره طلاق بدبین هستند، به سقط جنین آلرژی دارند، همه جا در مورد مسائل جنسی و بسیار عصبی از هر چیزی که مربوط به نژاد است.
می دانم که استثنائاتی وجود دارد، و من سعی نمی کنم فیلمنامه را برگردانم و چهره ارتجاعی هالیوود را آشکار کنم، اگرچه این درست است که در سال های کد تولید (از اواسط دهه 30 تا اواخر دهه 60)، هالیوود یک دیدگاه نسبتاً محافظه کارانه از زندگی آمریکایی را تأیید کرد. رابطه جنسی غیرازدواجی به شدت تحت نظارت پلیس قرار داشت و روابط عاشقانه بین نژادی کاملاً ممنوع بود. جرم قابل پرداخت نبود و باید از حیثیت نهادها محافظت کرد. حتی در سالهای پسا کد، آنچه فیلمهای جریان اصلی آمریکایی اغلب ارائه کردهاند، درگیری انتقادی با واقعیت نیست، بلکه تخیلات وضعیت موجود است. فرمهای روایی غالب، که به سمت پایانهای شاد یا رستگارانه گرایش دارند – یا اخیراً، به سمت افقی از دنبالههای بیپایان – اساساً تأییدی بر وضعیت موجود هستند. چیزی که آنها بیش از همه تأیید می کنند، اجماع است، آرمان هماهنگی که نه چندان غیرسیاسی که ضدسیاسی است و نه در صندوق رأی، بلکه در باکس آفیس بیان می شود.
دستکم از پایان جنگ جهانی دوم، ایجاد اجماع جزئی جداییناپذیر از مأموریت فرهنگی هالیوود و مدل تجاری آن بوده است. در طول جنگ، استودیوها از نزدیک با ارتش همکاری کردند تا پیامهای تقویتکننده روحیه و تشریح مأموریت را به عموم مردم داخلی ارائه کنند، همکاریای که به ارتقای اعتبار صنعت و احساس اهمیت آن کمک کرد. در دوران پس از جنگ، حتی زمانی که با چالشهای تلویزیون، بخش ضدانحصار وزارت دادگستری و نوسانات جمعیتی مخاطبان مواجه بودند، استودیوها رسالت خود را در شرایط جهانی درک کردند. فیلم ها برای همه بود.
این اصل اعتقادی همیشه در جامعهای که با کثرتگرایی و، شاید پایدارتر از آن چیزی که ما میخواهیم اعتراف کنیم، با قطبیسازی تعریف میشود، پرفروش بوده است. این تصور که فیلمهای نیمه دوم قرن بیستم منعکسکننده یک اجماع ناپدید شده بودند، دوچندان مشکوک است. اجماع هرگز وجود نداشت، مگر تا جایی که هالیوود آن را ساخته بود. شاید بیش از هر مؤسسه آمریکایی دیگر، هالیوود برای تقویت توافق، تصور فضایی – درون دیوارهای تئاتر و روی پرده – که در آن میتوان درگیریها را حل کرد و تضادها را آرزو کرد، تلاش کرد. در وسترنها، گاوچرانها با هندیها میجنگیدند، دامداران با راهآهن میجنگیدند، و کلانترها آن را با یاغیها تیراندازی کردند. اما نتیجه آن مبارزات آرام کردن مرزها و پیشروی تمدنی کمتر خشن و خیرخواهتر بود. در درامهای درگیری نژادی، سیدنی پواتیه و آواتار عدم تحمل (تونی کورتیس، اسپنسر تریسی، راد استایگر) در پایان نقاط مشترکی پیدا کردند.
این یک تبلیغ به معنای معمولی نبود، بلکه یک افسانه مفصل بود، مخزنی از داستان ها و معانی که نیازی به باور آنها برای مؤثر بودن آنها نبود. ما همیشه میدانستیم که فیلمها واقعی نیستند – ما دوست داریم اصرار کنیم که تماشای آنها نوعی رویا است – و تا حدی به همین دلیل است که آنها را بسیار دوست داریم.
منظور من از «ما» مخاطبان فیلم است، مجموعهای که برای مدت طولانی متضمن شکلی موازی از شهروندی بود، هویتی مدنی با ایدئولوژی خاص خود. بهترین تاریخ فرهنگی فیلم های آمریکایی، توسط منتقد و محقق رابرت اسکلار، «آمریکا ساخت فیلم» نام دارد. نتیجه این عنوان و یکی از استدلال های اسکلار این است که سینما رفتن آمریکایی ها را ساخته است.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.