ساس، اضطراب و دوستی: فراز و نشیب های زندگی در پله های پایین تنیس | تنیس

به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،

“دو روز اول برگشتن به خانه و دو روز اول در جاده هم افسرده می شوید؟”

فکر می کردم تنها تنیسوری هستم که با این بخش از زندگی تور دست و پنجه نرم کرد. من با یکی از بهترین دوستانم در تنیس حرفه‌ای صحبت می‌کنم، تیلور نگ، فارغ‌التحصیل دانشگاه دارتموث که قبل از اینکه حرفه‌ای را دنبال کند، دو سال در وال استریت کار کرده است. امروزه او در رتبه 650 جهان قرار دارد.

ما می‌رسیم و هر کدام از دیگری می‌پرسیم حالش چطور است. مهمتر از آن، ما می پرسیم، “کجایی؟” هر دو مکث می کنیم و می خندیم. یک لحظه هیچ کدام از ما نمی توانیم زمان و مکانی را که هستیم به یاد بیاوریم. این طبیعی است. از این گذشته، ما هفته به هفته کشورها را تغییر می دهیم. من اغلب از خواب بیدار می شوم که فکر می کنم کجا هستم.

اومدن خونه

با این حال، در این روز، من بالاخره پس از یک ماه در راه بودن به خانه برمی گردم. بازگشت به خانه احساسات بسیاری را به همراه دارد و بازیکنانی مانند من را نسبت به بی ثباتی که تنیس حرفه ای می تواند به همراه داشته باشد، آگاه می کند. این یادآوری است که حتی نزدیکترین دوستان و خانواده شما نمی توانند زندگی و تجربیات شما را به طور کامل درک کنند. این بدان معناست که بدانید دنیایی که برای دنبال کردن امتیازات رتبه‌بندی ترک می‌کنید بدون شما ادامه می‌یابد – و در حالی که شما رفته‌اید، رویدادها و لحظات مهم را از دست می‌دهید.

هر بار که به خانه می آیم، خواهرزاده ها و برادرزاده هایم به طرز غیرممکنی بزرگتر می شوند. وقتی در سفر هستم، گاهی اوقات از FaceTiming خانواده ام در عصرهای جمعه اجتناب می کنم – زیرا می دانم که همه آنها برای شام بیرون هستند. به هر حال با من تماس می گیرند. من برای آنها لبخند زدم، اگرچه ناراحتم که نمی توانم در رستوران مورد علاقه ام هم باشم. من خودم را با تمرکز بر جایی که هستم و کاری که انجام می‌دهم، آماده می‌کنم. خیال پردازی می تواند مرا دلتنگ کند، پس بهتر است این کار را نکنم.

وقتی با نزدیک ترین افراد به من – یا واقعاً هر کسی صحبت می کنم – دائماً به خودم یادآوری می کنم که ناسپاس به نظر نرسم. من به عنوان یک ورزشکار حرفه ای، کار سنتی 9 به 5 را انجام نمی دهم. از بسیاری جهات، من خوش شانس هستم. اما در عین حال، تلاش برای رسیدن به آن در ورزش من چیزی جز فریبنده است. تنیس‌بازان در بیان اینکه چقدر تنها، چقدر نامرتبط هستند، و برای بازیکنانی که خارج از 250 رتبه برتر هستند، باید درک شوند که زندگی ما چقدر خراب است. و این نیاز اغلب برآورده نمی شود.

بنابراین بازگشت به خانه می تواند ناراحت کننده باشد. حتی اگر فقط یک هفته در خانه هستید، ممکن است چند روز طول بکشد تا تنظیم شود – تا ببینم در برنامه‌ها و روال‌های خانواده، دوستان و دوست پسرم کجا قرار می‌گیرم. درست زمانی که احساس راحتی می کنم، زمان آن است که دوباره بروم. افسردگی و اضطراب به وجود می‌آید. من صد دلیل برای تأخیر می‌سازم، زیرا در قلبم می‌دانم که اگر می‌خواهم در تنیس موفق باشم، نمی‌توانم چیزی جز تعهد به حرفه‌ام را تحمل کنم.

با این حال، من خودم را خوش شانس می دانم. من عاشق تنیس هستم. نمی توانم تصور کنم بازیکنانی که این کار را برای والدین، مربیان یا فدراسیون های ملی خود انجام می دهند چگونه است.

زدن به جاده

بهترین راهی که می توانم چالش های سلامت روان تنیس حرفه ای را به اشتراک بگذارم و توضیح دهم این است که در یک سفر معمولی قدم بزنم. یافتن تعادل بین رقابت به اندازه کافی برای بهبود، برنده شدن و ارتقاء رتبه‌ها در حالی که سلامت جسمانی خود را از طریق بلوک‌های تمرینی در خانه حفظ می‌کنید، می‌تواند دشوار باشد – به خصوص در ابتدای کار. در ورزش ما، خارج از فصل واقعی وجود ندارد. یک فرصت تورنمنت از دست رفته می تواند شغل را تغییر دهد. به همین دلیل، من معمولا چهار تا شش هفته در یک زمان سفر می کنم. گاهی اوقات، من برای هشت هفته متوالی – به تنهایی – می روم.

در حالی که در خانه تمرین می کنم، سعی می کنم بفهمم کجای دنیا بهترین مکان برای بازی من است. اگر به سیستم فدراسیون بین‌المللی تنیس اجازه بدهم که برای من انتخاب کند، می‌توانم به معنای واقعی کلمه در هر جایی، از آفریقا تا آمریکای جنوبی، به پایان برسم. اما من آن تجملات را ندارم. پول کم است و رزرو پرواز با کمتر از یک هفته قبل از سفر گران است.

با این حال، گاهی اوقات از یک فرصت استفاده می کنم. اخیرا تصمیم گرفتم در یک سری مسابقات در برزیل شرکت کنم. من یک پرواز یک طرفه را با قیمت نزدیک به 1000 دلار رزرو کردم و تحقیقات خود را در مورد اینکه چگونه هر هفته از شهری به شهر دیگر با اتوبوس یا هواپیما بروم شروع کردم. من واقعا امیدوارم که بتوانم در کنار سایر بازیکنان تگ کنم. با وجود اینکه به اندازه کافی خوش شانس هستم که از حمایت مالی و خانواده حمایت می کنم، مربیگری می کنم و می نویسم تا تا جایی که می توانم از خودم حمایت کنم. این باعث می‌شود روزهای من طولانی‌تر و خسته‌کننده‌تر شود، اما برای بردن از روی شانه‌هایم مقداری از فشار را می‌طلبد.

زمان سفر

40 ساعت سفر در پیش دارم. شانزده نفر از آنها در هواپیما خواهند بود. در حالی که اضطراب پرواز من بهبود یافته است، اما این شرایطی نیست که حرفه ام را آسان تر کند.

وقتی به کشور جدیدی می‌رسم، چیزهای زیادی برای نگرانی وجود دارد. من اغلب دو تا سه ساعت با راننده ای که انگلیسی بلد نیست یک ماشین سواری خواهم داشت. من اسپانیایی صحبت می کنم، اما این همیشه کمک نمی کند. من سرویس تلفن همراه ندارم، بنابراین از دوست پسرم می‌خواهم اگر می‌تواند موقعیت مکانی مرا ردیابی کند تا مطمئن شود که من واقعاً به مقصد نهایی خود می‌روم. شروع به فکر کردن به تمام راه‌هایی می‌کنم که اگر مرا ربودند می‌توانستم فرار کنم. به خودم یادآوری می‌کنم که در تونس در امتداد مرز الجزایر – منطقه‌ای که هشدارهای مسافرتی برای تروریسم دارد – سه ساعت تاکسی سواری کرده‌ام و همه چیز خوب پیش رفت. به اندازه کافی عجیب، این گودال را در شکم من راحت می کند.

در نهایت، شما امیدوارید که با شخصی که می‌گویند، شخصی که به مسابقات مرتبط است، سوار ماشین شوید. هیچ راه واقعی برای دانستن وجود ندارد. از نظر ذهنی تخلیه می شود.

من آن را به مقصد خود، پیراسیکابا، برزیل می‌رسانم. سواری نسبتا دلپذیر بود. بعد از ساعت ها غذا نخوردن، برای رسیدن به هتل هیجان زده هستم. بعد متوجه شدم اینجا کسی انگلیسی صحبت نمی‌کند، ناهار تعطیل است و نمی‌دانم غذای بعدی را کجا یا کی می‌خورم. مطمئنم بالاخره می خورم. فقط زمان برای یافتن راه حل قبل از تمرین مهم است. در طول هفته بعد، متوجه شدم پرتغالی من وحشتناک است. هر بار که غذا سفارش می دهم، این یک راز است.

وقتی بالاخره با یکی از دوستانم ملاقات می کنم، اوضاع تغییر می کند.

دوست شدن

چیز عجیبی در زندگی در تور وجود دارد که بلافاصله متوجه آن می شوید: همه به سرعت دوست می شوند. واقعا سریع. روابط از غریبه ها به بهترین دوستان در یک هفته تبدیل می شود. من اغراق نمی کنم.

در ابتدا فکر کردم این عجیب است. بعد متوجه شدم که اینطور نیست. این دوستی ها واقعی است. آنها از ناامیدی متقابل برای درک شدن و تنها نبودن شکل می گیرند. در نهایت با غریبه‌ها در اتاق‌های کوچک زندگی می‌کنید و چیزهایی را تجربه می‌کنید که هیچ‌کس در بقیه دنیا آن را تجربه نمی‌کند. البته شما پیوند دارید. این یک مهارت بقا است.

گاهی این دوستی ها ماندگار می شود. دیگران به همان سرعتی که شما پیوند خوردید می آیند و می روند. هرگز فراموش نمی کنم که به این سرعت با یک دختر در تور که رتبه 250 را کسب کرده بود، دوست شدم. از اینکه او در آن زمان علاقه داشت با کسی بدون رتبه صحبت کند تا حدودی باعث افتخارم بود. امروز، او به 100 نفر برتر نزدیکتر شده است و احتمالاً اگر مسیرهای خود را با هم تلاقی می کردیم، به سمت من هم نگاه نمی کرد. به من برنخورد. به این ترتیب در تور می رود.

اینجا در برزیل، من خوش شانس هستم. یکی از دوستان خوب من، جولیا، اینجاست تا به من کمک کند. رابطه ما رابطه ای نیست که زنده بماند چون هیچ کس دیگری را ندارید. او یک دوست واقعی است. و او می داند که من با مانع زبانی دست و پنجه نرم می کنم. من همچنین با ماگدالنا، بازیکن مقدونیه دوست می شوم. او به اندازه کافی مهربان است که من را به شام ​​دعوت می کند و ما بلافاصله با غذای خوب برزیلی با هم آشنا می شویم. این نوع پیوند رایج است، زیرا بسیاری از استراحتگاه ها در مسابقات سطح ابتدایی باعث مسمومیت غذایی شما می شوند.

وقت تنیس

هفته مسابقات شروع می شود و آماده سازی مسابقه در حال نهایی شدن است. هنگام شام با ماگدالنا و مربی اش، به او می گویم که چقدر حسادت می کنم که او می تواند با یک مربی سفر کند. این می تواند یک مزیت بزرگ باشد – نه تنها به این دلیل که کسی دارید که بازی شما را تماشا می کند و به شما می گوید که چه کاری درست و غلط انجام می دهید، بلکه به این دلیل که به سادگی شخصی را دارید که شخصاً از شما حمایت کند.

این یکی از بزرگترین مبارزات من است. من بعد از مسابقاتم با مربیم که در بوستون است تماس می‌گیرم، اما گاهی حتی نمی‌توانم به او بگویم چه اشتباهی رخ داده است. بازی کردن یک چیز و دیدن آن چیز دیگری است.

بعد، مواقعی پیش می آید که حتی نمی خواهم زنگ بزنم. نمی‌خواهم به مربی‌ام بگویم که شکست خوردم، زیرا با اعتماد به نفس مشکل داشتم. این احساس اغلب تنیسورها را غرق می کند. هیچ کس نمی خواهد آن را با صدای بلند اعتراف کند، معمولاً به دو دلیل. تردیدها و اضطراب‌ها می‌توانند برای عملکرد مضر باشند، بنابراین بسیاری از ما مشترک روش Fake It To Make It هستیم: اگر می‌توانید وانمود کنید که اعصاب‌تان وجود ندارد، آیا واقعاً هستند؟ از سوی دیگر، در مورد اضطراب خود صحبت کنید – که می تواند سالم باشد! – همچنین می تواند به مربیان، حامیان مالی یا مخالفان شما نشان دهد که در حال مبارزه هستید. اگر آنها به شما اعتقاد ندارند، یا اگر آنها “ضعف” را درک کنند، می تواند در داخل و خارج از زمین یک نقطه ضعف باشد. این به طور معمول منجر به یک چرخه معیوب از تفکر بیش از حد می شود. شما خود را متقاعد می کنید که شایسته هستید، و سپس با مشاهده علائم ترک خوردن، از دست خود عصبانی می شوید. شما از نظر احساسی به جلو و عقب می چرخید. می تواند شما را مصرف کند.

نشستن با ماگدالنا در شام با طراوت است. او درست وارد آن می شود. به او می گویم که دارم یک قطعه در مورد اضطراب و تنیس می نویسم، و او بلافاصله می گوید: “حالا اجازه دهید به شما بگویم، چرا بیشتر در مورد این موضوع صحبت نمی کنیم؟”

او شروع به صحبت در مورد احساسی می کند که من به خوبی می دانم. این بدترین نوع اضطراب در زمین است. نوعی که بر توانایی بدن شما برای حرکت تأثیر می گذارد. ناگهان، شما واقعاً باور می کنید که چگونه تنیس بازی کنید. این برای ما عجیب است، با توجه به اینکه ما تمام زندگی خود را تنیس بازی کرده ایم.

او می گوید: “بازوی من بی حس می شود و سپس سفت می شود.” وقتی این را می گوید به بهترین دوستم در دانشگاه فکر می کنم. دوست من “سرویس yips” را داشت، که زمانی که نمی توانید توپ را به درستی روی پرتاب رها کنید، به آن می گوییم و باعث می شود توپ به همه جا برود.

من به تجربه ماگدالنا برمی گردم. تعجب می کنم، آیا او واقعاً این را در همان سطحی که من گاهی اوقات احساس می کنم احساس می کند؟ گفتنش سخته در داخل، احساس وحشتناکی دارد. اما در بیرون، شما اغلب نمی توانید ببینید که یک بازیکن در حال عبور از آن است.

شب قبل از

بعد از شام به اتاقم برمی گردم. سپاسگزارم زیرا برای اولین بار پس از مدت ها، در مورد مسابقه ام هیجان زده هستم. به طور معمول، من می ترسم. عدم اعتماد به نفس من ناشی از دو پارگی پشت، شکستگی مچ دست، شکستگی پا و کشیدگی شکم است. همچنین به دلیل اینکه من خیلی به این موضوع اهمیت می‌دهم که آیا مردم فکر می‌کنند من می‌توانم آن را انجام دهم، تند می‌شود. در قلبم می دانم که توانایی دارم. من از خودم عصبانی می شوم که حتی یک ثانیه از انرژی ذهنی خود را به افراد شک دار می دهم. ما هیچ چیزی برای دریغ نداریم اما این بار، از دست دادن نمی ترسم – یا بدتر از آن، به همه دوستان و خانواده ام بگویم که باختم. من فقط برای بازی هیجان زده هستم.

روی تختم دراز می کشم تا یک شب راحت بخوابم. یک ساعت بعد بدنم پر از جوش و سوختگی است. ساس. بدنم آتش گرفته، اما آرامم. من اجازه نمی دهم این وضعیت ذهنی من را خراب کند. اتاق را عوض می‌کنم، لباس‌ها را می‌شورم و روی تخت جدیدم می‌نشینم و به این لحظه فکر می‌کنم. چالش های ذهنی ناشی از تلاش برای تبدیل شدن به یک تنیس باز حرفه ای به شدت دست کم گرفته شده است. به طور معمول، این لحظه من را به گریه می انداخت. شاید از خدا بپرسم که چرا اتفاق دیگری افتاده است که ممکن است مانع موفقیت من شود.

اما این بار آن را کنار می گذارم. می‌دانم که به همین دلیل است که مربی‌ام وقتی شروع به بازی در تور کردم به من توصیه کرد: «این در مورد ضربه‌های زمینی و سرویس‌ها نیست. همه کسانی که در تور هستند می توانند بازی کنند. این در مورد قوی بودن ذهنی است. این در مورد داشتن مقداری ثروت خوب است. و این در مورد این است که چه کسی می تواند آن را در پایان حفظ کند.”

این را به خاطر می آورم و با پذیرفتن چالش به رختخواب می روم. فردا روز مسابقه است

این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.

منبع

درباره ی aban_admin

مطلب پیشنهادی

PC سابق Met می گوید که در مورد فلش قاب وین کوزنز اشتباه کرده است | وین کوزنز

به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ، افسر سابق پلیس مت که …