به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
منتورم در بریتانیا به بالاترین سطح خود در 40 سال اخیر رسیده است، به ویژه به لطف افزایش چشمگیر قیمت انرژی و مواد غذایی. این واقعیت در میان برخی از مفسران و سیاستگذاران وحشت ایجاد کرده است که بریتانیا در شرف احیای تلاطم تورمی دهه 1970 است و ریشی سوناک را بر آن داشت تا در آخرین لحظه یک “بسته هزینه زندگی” 15 میلیارد پوندی را اعلام کند که بخشی از آن توسط مالیات یکباره تامین می شود. در مورد شرکت های انرژی اندرو بیلی، رئیس بانک انگلستان، قبلاً به دلیل پیشنهاد اینکه کارگران باید در مطالبات دستمزد خود “خودداری” نشان دهند تا از مارپیچ رو به بالا در دستمزدها و قیمت ها همانطور که در دهه 1970 مشاهده شد، جلوگیری شود، مورد خشم قرار گرفته است. در حال حاضر، با تورم 9 درصدی و انتظار کارفرمایان برای افزایش حقوق در سال جاری تنها 3 درصد، بیلی باید بتواند در این زمینه آرامش داشته باشد.
از تورم که بگذریم، تفاوت بین اقتصاد بریتانیا در سال 2022 و اقتصاد 40 سال پیش فاحش است. در سال 1982، بیکاری به رکورد پس از جنگ رسید که بیش از 3 میلیون نفر بود، زیرا اشتغال در بخش تولید کاهش یافت. امروز، بوریس جانسون به بیکاری کم سابقه خود می بالد. پوشش اتحادیه های کارگری در سال 1982 همچنان بیش از 50 درصد بود. امروز، کمتر از نیمی از آن، و تقریباً نیمی از آن دوباره در بخش خصوصی است. ناتوانی اکثر کارگران در مذاکره جمعی برای افزایش دستمزد یکی از دلایل اصلی این است که چرا بیلی تا این حد نامرتب به نظر می رسد و چرا مقایسه با دهه 1970 نتیجه را از دست می دهد.
ما شاهد تکرار دهه 1970 و اوایل دهه 80 نیستیم. اما دلایل دیگری برای بررسی رابطه بین بحرانی که اکنون دولت جانسون با آن مواجه است و آنچه که مارگارت تاچر در اولین دوره ریاست جمهوری خود با آن مواجه شد، وجود دارد. به بیان ساده، بحران امروز میراثی از نحوه مدیریت بحران قبلی است.
شایان ذکر است که تورم نشان داده شده است را چالش غالب سیاست اقتصادی در اکثر دهه 1970. این تورم بود که باعث محاسبه تاریخی جیم کالاگان در کنفرانس حزب کارگر در سال 1976 شد و پایان اجماع کینزی را نوید داد: «ما قبلاً فکر میکردیم که میتوانید راه خود را برای خروج از رکود صرف کنید و با کاهش مالیات و افزایش اشتغال، اشتغال را افزایش دهید. هزینه های دولت من با صراحت به شما می گویم که این گزینه دیگر وجود ندارد.» سیاستمداران و کارشناسان بر سر راه حل تورم اختلاف نظر داشتند، اما فوریت یافتن راه حلی به طور گسترده پذیرفته شد.
در تخیل سیاسی راستهای جدید دهه 1970 که از اتاقهای فکر در دو سوی اقیانوس اطلس پدیدار شد، مشکل تورم با مجموعهای از بحرانهای اجتماعی و اخلاقی گستردهتر گره خورده بود: اتحادیههای قدرتمند، دولت رفاه بیش از حد سخاوتمندانه، تضعیف کارآفرینی، فروپاشی خانواده، تحقیر سرمایه داران. وجه مشترک همه این مشکلات، از این منظر، عدم رعایت ارزش نهایی پول بود. بریتانیا با کشف مجدد احترام خود به دارایی، سخت کوشی، انضباط مالی و مسئولیت، تورم را شکست خواهد داد.
داروی تجویز شده توسط تاچر از نظر اجتماعی ویرانگر بود. دکترین پول گرایی که در ابتدا توسط میلتون فریدمن ابداع شد و بر این باور بود که دولت ها باید مقدار پول در گردش را هدف قرار دهند و سپس نرخ های بهره را بر اساس آن تعیین کنند، باعث شد که نرخ بهره تا حد تنبیهی افزایش یابد که بریتانیا وارد عمیق ترین رکود اقتصادی از دهه 1930 شد. تورم در نهایت کاهش یافت، اما تنها پس از آن که کل مناطق صنعتی، شهرها و شهرها با آن به پایین کشیده شدند. فروپاشی عضویت در اتحادیههای کارگری به همان اندازه که اثر تخریب مشاغل اتحادیهای بود، به همان اندازه که بر قوانین ضد اتحادیهها تأثیر داشت.
اهمیت این امر امروز چیست؟ بسیاری از اقتصاددانان سیاسی، با تأمل در تحولات آن زمان، پول گرایی را یک پروژه سیاسی عمدی می دانند که در پی برقراری مجدد برتری صاحبان دارایی و نخبگان مالی است. به هر حال، کاملاً واضح بود که چه کسانی بیشترین آسیب را از تورم میبینند، و چه کسانی بیشترین سود را از بیرون ریختن آن خواهند برد: طلبکاران و ثروتمندان. تنها پس از اینکه تاچر زندگی خود را از تورم خفه کرد (و خیلی چیزهای دیگر) بود که شهر و بازار مسکن توانستند صعود چشمگیر خود را آغاز کنند که جدا از تلاطم های سال های اولیه جان میجر و بحران بانکی 2008، همچنان ادامه یافت. تا بحال.
از این منظر، تاچریسم آنچنان که حامیانش همیشه ادعا میکردند، بهاندازهای رها کردن «شرکت» یا ریسکپذیری نبود، بلکه آزادسازی سرمایه برای تعقیب بالاترین بازده ممکن، صرفنظر از هرگونه منافع اجتماعی یا اقتصادی گستردهتر بود. برت کریستوفرز، جغرافیدان اجتماعی و اقتصادی، در کتاب خود سرمایهداری رانتیر، نشان داده است که تأثیر اصلی اصلاحات تاچری، باز کردن جریانهای درآمدی کاملاً جدیدی بود که مدیون اندکی بهرهوری و بهدست آوردن فشار زیادی بر کسانی بود که به رانت خواران وابسته بودند.
ما میتوانیم این را در متخصصان برونسپاری مانند Serco و G4S ببینیم که در اطراف ادارات دولتی برای تضمین قراردادهای بلندمدت سودآور، با استفاده از نیروی قانونی برای محافظت از خود در برابر هر گونه جنبه منفی استفاده میکنند. در نزول صندوقهای سهام خصوصی برای مراقبتهای ضروری بزرگسالان و کودکان به منظور استخراج سودهای غیرعادی، عمدتاً از طریق فشار دادن نیروی کار در حال حاضر ضعیف. ما می توانیم آن را به این صورت ببینیم که قیمت خانه و اجاره بها از دستمزدها کاملاً بی بند و بار شده است. رانت خواری فراتر از حوزه «بازار» است، تا از نیازهای اولیه زندگی درآمد کسب کند – و هزینه آن را افزایش دهد.
بر اساس تئوری اقتصادی ارتدوکس، سود پاداشی است که یک کسب و کار یا سرمایه گذار در قبال پذیرش ریسک مالی از جمله خطر ورشکستگی دریافت می کند. اما در اقتصاد رانتی مانند بریتانیا، سود تضمین می شود، در حالی که خطرات با روش های منصفانه یا ناخوشایند از بین می روند. کمک مالی سال 2008 به بانک هایی که «بسیار بزرگ برای ورشکستگی» تبدیل شده بودند، نمادی از این نوع سرمایه داری ساختگی بود، که در آن پاداش های عظیم از هر گونه پذیرش واقعی ریسک جدا می شود. به طور مشابه، اکنون که قیمت خرده فروشی انرژی به طور موثر توسط Ofgem تعیین می شود، سود فزاینده غول های انرژی مانند شل باید به عنوان سیاست رسمی دولت بریتانیا در نظر گرفته شود، درست مانند تورم قیمت مسکن که پس از تعطیلات حق تمبر سوناک بود. با اينكه مالیات یکباره سوناک بر شرکتهای انرژی اثرات معینی از قدرت رانتی را بهبود میبخشد و هیچ چیزی برای تضعیف شکل زیربنایی اقتصاد ایجاد نمیکند.
برخی از منتقدان تعجب میکنند که آیا این مدل اقتصادی دیگر حتی «سرمایهداری» به حساب میآید، زیرا سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز و افزایشدهنده بهرهوری را که مدتها به عنوان نشانههای سرمایهداری تلقی میشد، کنار گذاشته است. مسلماً، زبان لیبرال «شهروندان» و «مصرفکنندگان»، بخشهای «عمومی» و «خصوصی» برای توصیف بحران هزینههای زندگی که در آن ما تا حد زیادی درگیر تعهدات پرداخت خود هستیم، ناکافی به نظر میرسد. نه انگیزه سیاسی و نه اقتصادی برای تامین منافع خود داریم.
از نظر تاچر، دولت اسیر کارگران شده بود. امروز، مشکل برعکس است: دولت اکنون در هر مرحله از اشکال خاصی از سرمایه محافظت می کند، تا جایی که بسیاری از مشاغل، صندوق ها و نخبگان ثروتمند احساس از دست دادن را فراموش کرده اند. ممکن است بسیاری از تورم امروز ناشی از عوامل ژئوپلیتیکی (جنگ و برگزیت) باشد، اما تا زمانی که دولتی به نمایندگی از اقشار آسیب پذیر اقتصادی انتخاب نشود و در برابر قدرت رانتی موضع نگیرد، صرفاً زندگی کردن برای بسیاری از مردم یک تمرین پرهزینه باقی خواهد ماند.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.