به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
آ میلیاردر تصاحب شگفت انگیز یکی از ارجمندترین موسسات ورزشی جهان را تکمیل می کند و بلافاصله دست به یک ولگردی و ولگردی پر زرق و برق می زند. امضاهای جدید مانند هدایایی زیر درخت کریسمس انباشته می شوند. بدهی ها به صدها میلیون می رسد و خشم و حسادت رقبای خود را برمی انگیزد. اما در شرایط خاص خود کار می کند: موفقیت به درستی خریداری می شود، مردم آرام می گیرند، ورزش به آرامی به اراده خود خم می شود.
این داستان تیم بیسبال لس آنجلس داجرز به رهبری تاد بوهلی و شرکای تجاری او است و با وجود تمام حس فاجعه و آشوب اخیر پیرامون چلسی، آنچه که از همه قابل توجه است این است که تغییر نکرده است. نتایج در زمین تا حد زیادی حفظ شده است: همان بازیکنان و همان مربی که تقریباً در همان سطح فوتبال در مقابل افراد تقریباً یکسانی بازی می کنند. مقام سوم و لیگ قهرمانان اروپا فصل آینده قطعی شد. و اکنون یک سرمایه دار جاه طلب به سادگی با دیگری جایگزین شده است.
در میان این همه موسیقی حال و هوای آشنا، عجیب و غریب وصف ناپذیر وقایعی که ما را به این نقطه رسانده اند، به راحتی فراموش می شود. قتل سیستماتیک مردم اوکراین تا حد زیادی توسط بازی به طور کلی فراموش شده است، یا حداقل درونی شده است. آیا میتوانیم در مورد درسهایی صحبت کنیم که فوتبال میتواند از زیادهخواهیاش در مورد مردی که توسط دولت بریتانیا متهم به «خون مردم اوکراین در دستانش است» بیاموزد؟ یا باید در مورد اینکه همه اینها برای آینده روملو لوکاکو چه معنایی دارد صحبت کنیم؟ فوتبال مدتهاست که استعداد بینظیری برای بیرون کشیدن چیزهای جدی از چیزهای بیاهمیت دارد، و چند هفته اخیر ثابت کرده است که شاید عکس این موضوع نیز صادق باشد.
ما این را نیز در برخی از پوششهای خبری اولیه حنایی درباره ورود بوهلی به لندن دیدهایم. ببین او ایستاد تا با چند هوادار سلفی بگیرد! ببین او هم مثل یک آدم معمولی هودی و شلوار جین می پوشد! شاید در اینجا یک تفاوت مشروع با رومن آبراموویچ منزوی و دست نخورده وجود داشته باشد، امید صمیمانه در میان هواداران چلسی که این مالکیت ممکن است چهره انسانی قابل تشخیصی را ارائه دهد. اما به همان اندازه، بیایید به یاد داشته باشیم که چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست.
مایک اشلی پیراهن نیوکاسل را پوشیده بود و در سکوها پیت نوشید. مایکل نایتون در زمین اولدترافورد در حال شعبده بازی فوتبال ایستاده بود. ونکی ها قول دادند رونالدینیو را به بلکبرن روورز بیاورند. هیچ کدام از اینها به هیچ وجه نشانه قابل اعتمادی از چیزی نبود. اگر توانایی خرید یک باشگاه فوتبال لیگ برتر را دارید، فرض کنیم میتوانید یک شرکت روابط عمومی را نیز استخدام کنید.
و بنابراین، در میان این همه دود و هدایت نادرست، ما به طور واقع بینانه چه انتظاری می توانیم از چلسی دوران بوهلی داشته باشیم؟ به نظر می رسد دیدگاه غالب این است که چلسی در امتداد خطوط داجرز اداره خواهد شد که در طول دهه گذشته از افراد کم دستی به یکی از نیروهای برجسته ورزش و – تا حدودی – بزرگترین خرج کنندگان آن تبدیل شده اند.
در چهار سال اول تحت مالکیت گوگنهایم – شرکت مدیریتی که بوهلی رئیس آن بود – داجرز یک میلیارد دلار برای بازیکنان جدید هزینه کرد. تعداد شرکت کنندگان به طور پیوسته شروع به افزایش کرد. در سال 2020 سرانجام داجرز به انتظار 32 ساله خود برای قهرمانی در سری جهانی پایان دادند.
اگر جزئیات اسکلتی تصاحب داجرز شباهت هایی با ورود آبراموویچ به چلسی در سال 2003 داشته باشد، بررسی دقیق تر نیز برخی از تفاوت ها را آشکار می کند. داجرز در سال 2012 سازمانی بود که بهطور زنجیرهای شکست خورده بود که نه تنها با سوءمدیریت و بیتفاوتی مشخص میشد، بلکه یک حس اساسی هدر دادن بود. مقدار زیادی میوه کم آویزان برای چیدن وجود داشت. جریان های آسان درآمد قابل بهره برداری است.
اما چلسی اجازه نخواهد داشت حق پخش تلویزیونی خود را بفروشد، همانطور که داجرز در قراردادی 6.8 میلیارد پوندی با تایم وارنر برای راه اندازی کانال اختصاصی خود انجام داد. آنها مالکیت زیادی از زمین های اطراف استمفورد بریج را ندارند، که امکان توسعه و توسعه مجدد را محدود می کند. ساختارهای پیشاهنگی و توسعه جوانان – که به طور قابل توجهی تحت گوگنهایم تقویت شده است – در حال حاضر به خوبی تأمین شده و عمدتاً سودآور هستند. البته ناکارآمدی هایی وجود دارد – سرفه، سائول ایگز با 200000 پوند در هفته – اما به عنوان یک سازمان، چلسی در سال 2022 از یک پایه بسیار بالاتر شروع می کند، و این سوال بی پایان را مطرح می کند که دقیقاً موفقیت چگونه خواهد بود.
در اینجاست که به جنبه اصلی طرح اصلی بوهلی می رسیم: یک دایره با فضیلت از سرمایه گذاری و درآمدزایی که به خوبی برای هواداران چلسی مناسب خواهد بود، تا زمانی که آنها اهمیتی نداشته باشند که خودشان سرمایه گذاری زیادی انجام دهند. موفقیت برای طرفداران داجرز بهای گزافی را به همراه داشته است: ارزان ترین بلیط های فصلی در استادیوم داجر اکنون 1400 پوند قیمت دارد که بیش از چهار برابر قیمت یک دهه پیش است. گران ترین آنها بیش از 13000 پوند است که تقریباً 150 درصد افزایش یافته است.
قیمت پارکینگ با نرخ مشابهی افزایش یافته است. یک قسمت سیب زمینی سرخ کرده در یک کلاه بیسبال پلاستیکی برای شما 8 پوند هزینه دارد. و در حالی که قرارداد تایم وارنر در سال 2013 یک پیروزی آشکار برای نتیجه نهایی بود، اما اساساً 50 درصد از جمعیت کالیفرنیای جنوبی را که تا سال 2020 نمی توانستند کانال جدید را دریافت کنند، تکفیر کرد.
شاید این موضوع تعیین کننده واقعی دیدگاه بوهلی برای ورزش نخبه باشد: به عنوان یک سرگرمی ممتاز مصرف کننده، محصول سردی که با احساسات گرم سرو می شود. مطمئناً هواداران چلسی در همه اینها اهمیت دارند: هر چه باشد، شما سرمایه گذاران مشترک او هستید، شریک این شرکت گیج کننده. شما با او به سفر می روید. او به شما وعده هیجان، مهمان نوازی مجلل، یک صندلی در ردیف جلو برای بزرگ ترین نمایش روی زمین را می دهد. در همین حال، او شما را به دانا میسپارد، او دستور بدهی مستقیم شما را میگیرد و جزئیات بیشتری از محصولات جدید هیجانانگیز در متاورس CFC را در اختیار شما قرار میدهد.
به نوعی، این تمایز اصلی بین دوران آبراموویچ و بولی است. برای هواداران چلسی، سال های آبراموویچ یک منظره رویایی پوشیده از شکر بود، یک مسابقه نمایشی فراوان که سوررئال بودن آن ناشی از این واقعیت بود که هیچ کس واقعاً نمی توانست بفهمد چرا این اتفاق می افتد.
حفاظت؟ سیاست؟ اعتبار؟ ویبرهای خالص؟ در مقابل، بوهلی موجودی است از تجارت خالص، از فلش های سبز و قرمز، نمودارها و بازدهی 10 ساله. می توانید او را از در ورودی تشویق کنید یا می توانید پشت خود را برگردانید. اما حداقل هیچ کس نمی تواند بگوید که به آنها هشدار داده نشده است.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.