به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
پشاید بهترین بینش در مورد نحوه مدیریت کارلو آنچلوتی در بازیهای بزرگ، زمانی بود که سوت پایان این ماه در برنابئو به صدا درآمد و رئال مادرید 2-1 از منچستر سیتی پیش افتاد و 30 دقیقه دیگر در انتظارش بود. در حالی که پپ گواردیولا بازیکنانش را درگیر می کرد و دقیقاً توضیح می داد که چه چیزی از آنها نیاز دارد، آنچلوتی با آرامش به سمت مارسلو و تونی کروس روی نیمکت تعویض ها رفت و از آنها پرسید به نظر آنها چه کسی را باید در وقت اضافه به زمین بیاورد. چون واقعا مطمئن نبود.
البته اگر رئال در آن بازی شکست میخورد و سیتی به فینال لیگ قهرمانان اروپا راه مییافت، میتوانید به راحتی آن حکایت را به داستانی تبدیل کنید که چگونه آنچلوتی منفعل داستان را از دست داد، درباره اینکه چگونه برنامه بازی واضح گواردیولا آن روز را برد. آنچلوتی همه اینها را در سطح باشگاهی دیده و انجام داده است، با این حال او اغلب اولین کسی است که اعتراف می کند که اولین راز مدیریت این است که شما به کمی شانس نیاز دارید.
با این حال، چیزی به طرز شگفت انگیزی مرتد بود: نقطه محوری نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا، و شما تصمیم می گیرید آخرین تماس بزرگ خود را به بازیکنان ارشد خود واگذار کنید. اصول رایج مربیگری مدرن، کنترل است: کنترل توپ، کنترل موقعیت، شدت بالا و استرس زیاد. و با این حال در آن لحظه آنچلوتی کنترل را رها کرد و کلید تصمیمی را که در نهایت مسئول آن خواهد بود، تحویل داد. کروس پس از آن گفت: “این کاملا او را به عنوان یک مربی توصیف می کند.”
طبیعتاً این به کاریکاتور محبوب آنچلوتی بهعنوان مدیری از مدرسهای آرام و بیخیال صحبت میکند: عموی شاداب سیگاری، مردی که میتواند هر چیزی را درست کند، مردی که به طور غریزی میداند چگونه کباب کند. تا حد زیادی این آرامش یک نما است، شخصیتی که به دقت ساخته شده است مانند تسپینیسم خط لمسی که توسط بسیاری از هم عصرانش تجسم یافته است.
او روز سهشنبه وقتی از او خواسته شد تجربیاتش در فینالهای لیگ قهرمانان اروپا را بازتاب دهد، گفت: «برای من سختترین زمان، سه یا چهار ساعت قبل از شروع بازی است. «این یک ناراحتی فیزیکی است. من در این فصل کمی بیشتر با آن مبارزه کرده ام: افزایش تعریق و تسریع ضربان قلب. افکار منفی وارد می شوند. اما خوشبختانه، پس از شروع بازی، همه چیز متوقف می شود.
و بنابراین واضح است که چیز دیگری نیز در اینجا وجود دارد، و شاید شما فقط در بزرگترین بازیها، تحت بیشترین فشار، آن را نگاه کنید. آنچلوتی فقط به بازیکنانش احترام نمی گذارد و بازویشان را دور شانه می گیرد. او به آنها اعتماد دارد: نه فقط برای اجرای برنامه بازی خود، بلکه برای ساختن آن، نه فقط برای جذب پیام او، بلکه برای انتقال آن و تبدیل آن به خود. که وقتی به آن فکر می کنید، رویکردی شجاعانه یا دلهره آور کمتر از طرح ریزی و تجویز آخرین جزئیات تا درجه نهم نیست. این فقط شکل متفاوتی از شجاعت است: شجاعت ایمان.
داستانی وجود دارد که آنچلوتی از دوران مدیریتش در میلان نقل می کند، زمانی که او با این دوراهی خوشایند تلاش کرد تا چهار هافبک کلاس جهانی – آندره آ پیرلو، کلارنس سیدورف، کاکا و روی کاستا – را در یک خط هافبک جای دهد. آنچلوتی پس از صحبت با همه آنها گفت: “باید این کار را انجام دهید. یا در هر بازی یکی از شما روی نیمکت خواهد بود.”
و بنابراین با همکاری آنچلوتی، گروه چهارگانه به الماس خط میانی دست یافت که به کاکا توپ طلا و میلان لیگ قهرمانان اروپا را در سال 2007 به ارمغان آورد. شاید این رویکرد واقعاً در باشگاهی کار کند که استعدادها به همان اندازه مستقل و با استعداد هستند. اون تیم میلان یا رئال الان.
مطمئنا آنچلوتی خوش شانس بوده است که وارث هسته ای از بازیکنان بین المللی ارشد است که از قبل نقش ها و مسئولیت های خود را می دانند و بدون اینکه از خود راضی باشند حل و فصل شده اند. یکی از چیزهایی که آنچلوتی را در بازگشت به برنابئو برای دومین دوره خود در تابستان گذشته متعجب کرد، این بود که بازیکنانی مانند کروس، مارسلو، کاسمیرو و لوکا مودریچ چقدر تغییر کرده بودند و چقدر گرسنگی آنها کم بود. و نگرش از زمانی که آنها مرد جوان بودند کمرنگ شده بود.
و با این حال، به همین ترتیب، چیزی قابل توجه در مورد روشی وجود دارد که آنچلوتی توانسته است باشگاهی را آرام کند و متحد کند که سیاست داخلی و هیاهوی بیرونی آن بسیاری از مربیان برتر جهان را به حواس پرتی سوق داده است. به یاد بیاورید که رئال در چه وضعیتی قرار داشت: از نظر مالی با مشکل مواجه شد، به خاطر نقشش در پروژه سوپرلیگ اروپا در سرتاسر جهان مورد انتقاد قرار گرفت و نیاز مبرمی به بازسازی داشت. سرخیو راموس و رافائل واران رفته بودند و تجربه 26 ساله مادریدی خود را با خود برده بودند.
بسیاری از اعتبار قهرمانی مادرید در لالیگا و راهیابی به فینال لیگ قهرمانان به دستان اصلی آن است: مودریچ، کریم بنزما، تیبو کورتوا، که همگی عالی بوده اند. اما در واقع آنچلوتی بی سر و صدا ترکیب یازده بازیکن را اصلاح کرده است، خط مقدم خود را در اطراف وینیسیوس جونیور و رودریگو (هر دو 21 ساله) بازسازی کرده است، به ادر میلیتائو (24) نقشی منظم در دفاع داده و به فده والورده (23) در خط میانی اعتماد دارد. همه اینها در گذشته ابتدایی به نظر می رسند، اما مادرید اغلب جایی است که استعدادهای جوان برای پیر شدن و رفتن به صورت قرضی می روند. بازیکنان مسنتری مانند ایسکو، ادن هازارد و مارسلو بی سر و صدا به حاشیه رانده شدهاند، و با این حال به نظر میرسد که حضور در آنجا کاملاً سر و صدا هستند.
تا حد زیادی این فضایی است که آنچلوتی به ایجاد آن کمک می کند: فضایی که در آن استرس یک بار است و نه پیش نیاز، فضایی که در آن ادعا نمی کند همه پاسخ ها را دارد، فضایی که به سادگی می پذیرد که همه ما در حال عبور از آن هستیم. که زندگی برای دشمنی های کوچک بسیار کوتاه است. او اوایل این فصل گفت: «من از سال 1977 در فوتبال بودم. “من زمان یا تمایلی برای مبارزه ندارم.”
به همین ترتیب، شما گمان میکنید که آنچلوتی به میراثی که برای خود تراشیده است، برای بسیاری از منتقدان که در طول سالها او را بهعنوان یک یادگار پاکشده، یک نابهنگام، یک مدیر جام مورد تمسخر قرار دادهاند، اهمیت چندانی نمیدهد. خوب، آنچلوتی اکنون در پنج کشور قهرمان لیگ شده است، در سراسر جهان محبوب است و در آستانه تبدیل شدن به اولین مربی است که چهار لیگ قهرمانان اروپا را برده است. اگر این منسوخ است، مربیان جوان زیادی وجود دارند که کمی از آن را دوست دارند.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.