به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
تولد 88 سالگی نینا بود و او آن را با پشت سر گذاشتن همه چیزهایی که می دانست جشن گرفت. داوطلبان، نه به خصوص جوان و نه تناسب اندام، او را با سه پله از آپارتمانش به پایین بردند، از کنار زنبق هایی که در باغ همسایه اش در شرف شکوفایی بودند.
ساختمانهای آپارتمانی ویرانههای مدرسه محلی را پنهان میکردند که هفته گذشته توسط موشک روسی ویران شد، اما به هر حال جنگ در حیاط خانه نفوذ کرد، صدای ضربت منظم توپخانههای دوردست در بعد از ظهر آفتابی طنینانداز میشد.
این گوشه از دونباس یکی از معدود بخشهای اوکراین است که هنوز توسط ارتش در حال پیشروی تهدید میشود و ترس تا حد زیادی شهر Konstiantynivka را از خانوادههای آن خالی کرده است.
مسکو که در کیف شکست خورده بود، از خارکف عقب رانده شد، خشم و بسیاری از نیروهای اضافی خود را به بخش های طولانی از جبهه شرقی پرتاب کرد.
بازماندگان می گویند که اهداف با توپخانه و حملات هوایی پودر می شوند، سپس سربازان روسی چند مایلی به جلو حرکت می کنند و “آزادسازی” مکان هایی مانند پوپاسنا را اعلام می کنند – به گفته بازماندگان، ویران شده تر از شهر در زمان تصرف آن.
اوله، یک کارگر ساختمانی که سعی کرده بود با خانواده اش از جنگ در یک پناهگاه زیرزمینی بیرون برود تا زمانی که خانه خودشان مورد اصابت قرار گرفت، گفت: «اکنون پوپاسنا وجود ندارد. حتی وقتی به عکسها و فیلمها نگاه میکنید، مغز شما نمیتواند آنچه را که میبینید، درک کند. سخت است بدانید که اینجا جایی است که شما زندگی میکنید.»
ساکنان مکانهایی که ممکن است بعدی باشند، از سوی دولت و بستگانشان ترغیب شدهاند تا زمانی که هنوز ممکن است، آن را ترک کنند، توصیهای که بسیاری از آنها هفتهها پیش به آن توجه کردند. رانندگی در این منطقه سفری است در شهرهای ارواح، با خیابانهای خالی از مغازههای بسته، خانههای متروکه و پارکهای متروکه.
سکوت وهمآوری که تنها با آژیرهای حمله هوایی یا انفجارها قطع میشود بر فراز این جوامع نیمه متروکه آویزان است – از باخموت، آخرین پاسگاه اصلی اوکراین قبل از خط مقدم در پوپاسنا، غرب تا کراماتورسک، محل حمله خونین به غیرنظامیانی که منتظر تخلیه بودند. قطار، یا از جنوب از طریق Druzhkivka به Konstiantynivka.
فقط بخشهای ترومای بیمارستان شلوغ است، پر از زخمهای ترکش وحشتناک جنگی که عمدتاً توسط موشکها و توپخانه انجام میشود و اعضای بریده و اجساد زخمی را به همراه دارد.
کسانی که برای ماندن قمار کردند – به امید اینکه روسها نخواهند آمد یا خانههایشان ضربه نخورد – بیشتر افراد مسن، بیمار و فقیر هستند که از نظر فیزیکی نمیتوانند آنجا را ترک کنند و میترسند که نتوانند در جای دیگری زندگی کنند. ، یا به سادگی نمی توانم با شروع دوباره در جایی جدید در اواخر زندگی روبرو شوم.
الکساندر 67 ساله در حالی که در انتظار فرار از خانه 33 ساله خود با همسرش تانیا 64 ساله بود، گفت: “من برای این کار خیلی پیر شده ام.” او یک نجات یافته از سکته مغزی است که به سختی می تواند راه می رفت، و دخترش زوج را به پذیرش پیشنهاد تخلیه از طرف دروژکیوکا قبل از اینکه در آنجا توسط بارانی از گلوله های روسی گرفتار شوند، به آنها دعوت کرده بود.
تانیا اعتراف کرد: “من کمی می ترسم.” ما یک هفته است که صدای بمباران شدید را می شنویم، دیشب یکی بود. در حالی که با چند همسایه سرسخت خداحافظی می کرد، که همه بازنشسته بودند، یک زن صندل پوش از او پرسید که چگونه می تواند در لیست سواری قرار بگیرد.
مانند بسیاری از واکنش های غیرنظامی به تهاجم روسیه، این تخلیه نیز تلاشی بعید و بداهه است که توسط داوطلبانی انجام می شود که مایلند جان خود را برای غریبه ها به خطر بیندازند. آنها به کسانی کمک می کنند که آنقدر بیمار هستند که نمی توانند با ماشین های معمولی آنجا را ترک کنند، یا توانایی پرداخت هزینه سفر خود را ندارند، یا از تدارکات فرار از یک کشور در حال جنگ وحشت دارند.
ولاد در حال رانندگی ماشین اصلی است، آدرسهایی را پیدا میکند و به تخلیهشدگان اطمینان میدهد. مارک پوپرت، یک آمریکایی که خانه خود را در دوحه ترک کرده تا با یک موسسه خیریه محلی اوکراینی به نام Vostok SOS داوطلب شود، در فرمان یک ون است که به عنوان یک آمبولانس اولیه برای تخلیهشدگانی که نمیتوانند بنشینند، خدمت میکند. آنها قبلاً در Druzhkivka تماس گرفته اند تا اولکساندر و تانیا را جمع آوری کنند. اکنون کاروان موقت به کنستیانتینیوکا رسیده است.
پوپرت از استتسون به عنوان اشاره ای به ریشه های نبراسکایی خود استفاده می کند. او میگوید: «بنابراین اوکراینیها میدانند که از حمایت بینالمللی برخوردارند»، اگرچه مشخص نیست که چه تعداد از مردم محلی این ژست همبستگی را دریافت میکنند. این دو مرد از مترجم گوگل برای برقراری ارتباط استفاده می کنند، زیرا آنها هیچ زبان مشترکی برای مدیریت ماموریت مشترک فوری خود ندارند.
بمب های روسی تنها تهدیدی نیستند که ساکنان این شهرهای کوچک سعی در ایجاد تعادل دارند. فشارهای جنگ زندگی روزمره را در هرج و مرج قرار داده و مردم را از جهات دیگر آسیب پذیر کرده است. نینا و دخترش ایرنا، 60 ساله، هر دو به دلیل سرطان در بیمارستان کراماتورسک تحت درمان بودند، اما با پیشروی روسیه، پزشکان آنها را ترک کردند و بخش انکولوژی به پایان رسید. نوه نینا، آناتولی، 43 ساله، معلول است و ایرنا به وضوح از نگرانی در مورد اینکه وقفه در درمانش می تواند برای او چه تاثیری داشته باشد، عصبانی است.
ایرنا گفت: «ما هیچ خویشاوندی نداشتیم که در سازماندهی مراقبت های بهداشتی به ما کمک کند. «مادر من فلج است و نمی تواند صحبت کند، اما ما حتی نتوانستیم هیچ مسکنی بخوریم. ما اکنون به دنیپرو می رویم: یک نفر گفت به ما کمک می کند تا در آنجا به بیمارستان برویم.
پس از اینکه نینا توسط امدادگرانشان از پلهها پایین میآیند، او را با دقت روی یک رول رختخوابی که روی کف ون مارک پهن شده است، در حالی که سرش با بالش محافظت میشود، میخوابانند تا دو ساعت رانندگی تا قطار تخلیه ویژه که از پوکروفسک حرکت میکند.
تابلوهایی که روی پنجرهها نوشته شده بود «معتبر»، بیشتر برای نگهبانان راهآهن تا مهاجمان روسی. وقتی کاروان وارد میشود، پس از اعتصاب ماه گذشته در ایستگاه کراماتورسک در مجاورت، همه روی سکو کمی عصبی هستند.
برای بسیاری از کسانی که از کشتی بالا می روند، این فرار از خطر فوری دردناک ترین اما ساده ترین گام در یک سفر طولانی و دشوار به سوی نوعی زندگی جدید خواهد بود.
همچنین در ماشین ولاد ایرینا، پنج ماهه باردار، و دختر نه ساله اش آمینه هستند. ایرینا پس از خواندن نهایی کنتور گاز و تحویل کلید آپارتمان اجارهای خود به او گفت: “میترسیدم در راه با یک کودک تنها باشم، آنها گفتند شهر در محاصره است و ما باید آنجا را ترک کنیم.” خانم صاحبخانه.
او عمه ای را به جا می گذارد که برایش مثل یک مادر است، شغلی در یک شرکت گاز محلی دارد، و – مثل بقیه ای که می روند – تنها جایی که تا به حال به آن خانه گفته است. او که باردار و با یک کودک است، با کمی بیشتر از شماره تلفن یکی از دوستانش در لهستان، به ناشناخته ها می رود.
او گفت: “او گفت که ما می توانیم بمانیم، وقتی به ورشو رسیدم با او تماس خواهم گرفت و آدرس دقیق را به من می دهد.” سازمان های خیریه در مورد قاچاق زنانی مانند ایرینا، آسیب پذیر و تنها هنگام عبور از اروپا هشدار داده اند.
خطرات این سفر به ناشناخته یکی از دلایلی است که برخی در نزدیکی خط مقدم می مانند. ما در غرب اقوام داریم، اما هیچ شغلی نداریم. وقتی به آنجا رسیدیم چگونه از خودمان حمایت خواهیم کرد؟» اوله که همسر، پسر، عروس، دو نوه و گربهشان را با گلوله باران شدید به باخموت برد، گفت.
پس از نبرد شدید برای پوپاسنا، شهرهای ارواح دونتسک مانند یک بهشت به نظر می رسند و آنها تخت های رایگان در یک پناهگاه دارند، بنابراین با وجود افزایش مداوم گلوله ها، فعلاً قصد دارند در باخموت بمانند.
«یک ضربه اخیر در یک خوابگاه دانشجویی بود. ماکسیم سوتکووی معاون شهردار باخموت گفت: نیم ساعت قبل بچه ها آنجا بازی می کردند، اما خوشبختانه تازه رفته بودند. او تخمین میزند که حداقل یک سوم از جمعیت شهر قبل از جنگ که حدود 100000 نفر بود، در این شهر باقی ماندهاند، این تعداد توسط افرادی که از جنگ به سمت شرق فرار کردهاند، افزایش یافته است.
او گفت: «البته که من نگران هستم: ما درک می کنیم که جنگ در مرحله بعدی خود می تواند به اینجا برسد،» اما او قصد دارد همراه با بقیه اعضای شورای شهر بماند. “کسانی که می مانند به شرایط اولیه زندگی نیاز دارند و ما باید زیرساخت های حیاتی را حفظ کنیم… اگر ما اینجا باشیم مردم از ارتش و کشور ما بهتر حمایت خواهند کرد.”
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.