به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
بسخنرانی اوریس جانسون ملکه عمدتاً خالی از محتوا بود. پس خدا را شکر برای وزیر مسکن و برنامه ریزی، مایکل گوو. او در مشارکت خود هرگز کلمات واقعی تر را به زبان نیاورد، حداقل اگر کسی آنها را بفهمد. او اهداف مسکن را بهعنوان «پروکروستی… دلبخواه… محاسبات کامل» رد کرده است.
به زبان ساده، منظور گوو این بود که شعار جانسون در مورد «بساز، بساز، بساز» (طوطیسازی کمککنندگان ارشد حزبش، لابی ساختوساز) بیمعنا بود. سیاستهای «ساخت یا لعنت» دیوید کامرون و جورج آزبورن، مشاغل، مردم و پول را به جنوب شرقی انگلیس هدایت کرد و املاک مسکونی بدون شخصیت را از همپشایر تا آنگلیای شرقی ایجاد کرد. این امر رای دهندگان محافظه کار را در روستاها و شهرهای کوچک خشمگین کرده بود، زیرا زندگی جوامع موجود را از بین می برد، خیابان های بزرگ را در هم می کوبید و میخانه های محلی را می بست. پاسخ در انتخابات محلی هفته گذشته روشن بود: این سیاست را متوقف کنید.
بخش مسکن بریتانیا “در بحران” نیست. بخش هایی مانند مسکن اجتماعی دچار مشکل هستند و به کمک های بسیار بیشتری نیاز دارند. اما قیمت ملک به سرعت در حال افزایش بوده و نسبت به سال گذشته 11 درصد افزایش یافته است. آنها در همه کشورهای ثروتمند افزایش یافته اند که عمدتاً ناشی از چندین دهه نرخ بهره پایین بوده است.
گوو حق دارد به آمارهای دولتی واهی اعتراض کند که بریتانیا به 300000 خانه در سال «نیازمند» است که به بخش ها و شهرها تقسیم شده است. هیچ الزام لنینیستی مبنی بر سقف، اتاق خواب و اتاق نشیمن برای هر بریتانیایی وجود ندارد که توسط دولت از بدو تولد تا مرگ اختصاص داده شود. سانترالیسم وایت هال میتواند کاملاً بینظیر باشد. بازار مسکن به الگوهای متغیر مهاجرت و تقاضا پاسخ می دهد. بیشتر مردم خانه ای متفاوت و ترجیحا بهتر می خواهند. اینکه آیا آنها می توانند متوجه شوند که ترجیح به عوامل بی شماری بستگی دارد، عمدتاً قیمت.
مسکن بریتانیایی – که عمدتاً در خانه ها به جای ترجیح اروپایی ها برای آپارتمان – به شدت ناکارآمد است. همانطور که دنی دورلینگ جغرافیدان اشاره کرده است، یک سوم اتاقهای خواب بریتانیا در هر شب خالی است و حتی لندن یک اتاق خواب اضافی دارد. بریتانیایی ها هر کدام 2.5 اتاق دارند. در مورد ساختمان جدید، عملاً هیچ تأثیری بر قیمت ندارد، زیرا حدود 90٪ از فروش خانه ها مربوط به املاک موجود است. کشورهایی مانند ایالات متحده و استرالیا که به طور گزاف می سازند، قیمت مسکن سریعتر از بریتانیا افزایش می یابد.
همانطور که دورلینگ اشاره کرده است، تفاوت های اجتماعی و جمعیتی کلید عرضه مسکن را در اختیار دارند. شکاف بین لندن و بقیه بریتانیا بیشتر از هر جای دیگر اروپا خمیازه می کشد. خریداران برای اولین بار در وست مینستر به طور متوسط 906000 پوند برای یک ملک می پردازند، در حالی که در شمال آیرشر 102000 پوند می پردازند. با این حال این لندن و نه اسکاتلند است که بر جوانان تأثیر می گذارد. با وجود قیمتهای بالا، هنوز هم جوانترین جمعیت – میانگین سنی آن، 35 سال، شش سال جوانتر از اسکاتلند – و جوانترین نیروی کار در بریتانیا است. یک خیابان یا مترو لندن مملو از چهرههای جوان است. شرایط زندگی آنها ممکن است تنگ باشد، اما اثر دیک ویتینگتون مثل همیشه قوی است.
اگر گوو واقعاً می خواهد قیمت مسکن را پایین بیاورد، باید انعطاف پذیری بازار را افزایش دهد. پوچ ترین مالیات در بریتانیا حق تمبر است، مالیات بر نقل و انتقال خانه. زمانی که این وظیفه در اوایل بیماری همه گیر به حالت تعلیق درآمد، فروش افزایش یافت و اکنون کاهش یافته است. بریتانیایی ها استفاده کنندگان بی پروا از اموال هستند. حق تمبر کوچک سازی را جریمه می کند و به زباله های مسکن پاداش می دهد. دیوانه است. لغو مالیات اموال موجود را آزاد می کند و به افراد بازنشسته اجازه می دهد مکان خود را با خانواده های جوان مبادله کنند. مالیات شورای عالی یا مالیات عمارت منطقی تر است.
بزرگترین چالش برای گوو، نیمی دیگر از خلاصه داستان اوست. این در چیزی است که او به عنوان ماهیت واقعی “تراز کردن” می داند. از زمان مارگارت تاچر، هر نخست وزیری به جای اینکه ویکتوریایی ها می خواستند به فقرا کمک کنند، می خواستند شمال – یا رای دهندگان آن را برکت دهند. با این حال، همه آنها زیرساخت ها و یارانه مسکن را به لندن پمپاژ کردند، و همیشه این خلیج را گسترش دادند. جانسون اغلب میگوید که بالا بردن سطح به معنای “پایین آمدن سطح” نیست. اما او همچنان از هزینههای عمومی بیهوده به لندن، راهآهنها، فرودگاهها، پلها، فاضلابها و حتی به نظر میرسد که ساختمانهای پارلمان آن را سرازیر میکند. واقعیت این است که اگر واقعاً قرار است شمال به عنوان مکانی برای زندگی و کار جذابتر از جنوب شرقی باشد، باید جنوب شرق را کمتر کرد.
این به معنای توقف یارانههای اولین خرید خانه برای لندنیها است، که به هر حال فقط قیمتها را افزایش میدهد. برای کسانی که درآمد کمتری دارند، قیمت مسکن در طول زمان کاهش می یابد. همانطور که قبلاً ذکر شد، این به معنای اعطای اختیارات به شوراهای ثروتمند است تا باندهای مالیاتی بالاتر شورایی را تعیین کنند تا ساکنان ثروتمندتر خود را نیش بزنند و آنها را تشویق به کوچک سازی کنند. این به معنای کاهش جذابیت لندن برای مالکیت املاک خارجی و اجرای اجاره فرعی املاک خالی است. خلأ شدید مسکونی در وست اند آنقدر گستاخانه است که باید توضیحی برای از دست دادن شورای وست مینستر توسط محافظهکاران در این ماه باشد.
ارتقاء سطح باید به معنای عدم ساختن مناطق وسیع تری از حومه جنوب شرقی برای استقبال از مهاجران شمالی باشد. این باید به معنای افزایش – و عمومی کردن – جاذبه های رقیب حومه شمال باشد. آنچه خلاقیت لندن را به خود جلب کرده، سرزندگی مراکز بازار ویکتوریایی و معماری تجاری بازسازی شده آن بوده است. شمال اینها را به وفور دارد و باید از آنها بهره برداری کند. باید برای حفظ مهارت های جوان خود مبارزه کند، شاید اگر فارغ التحصیلان پنج سال در شمال کار کنند، از بدهی های دانشجویان چشم پوشی کند.
قیمت خانه یک متغیر تصادفی نیست. آنها منعکس کننده جایی هستند که مردم ترجیح می دهند زندگی کنند. مناطق فقیرتر بریتانیا به سیاست هایی نیاز دارند که به آنها کمک کند استعداد، خلاقیت و شکوفایی خود را حفظ کنند. این سخت خواهد بود، اما موفقیت زمانی حاصل خواهد شد که قیمت خانه آنها نیز “در بحران” باشد.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.