به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
Oصبح روز چهارشنبه تلفن عظیم رفیق هنگامی که ایمیلی از طرف یک ورزشکار حرفه ای – نه یک بازیکن کریکت – به صندوق پستی او رسید که به دنبال راهنمایی او در مورد برخورد با تبعیض در رختکن بود، پینگ شد. این روزها چنین پیام هایی برای رفیق غیرعادی نیست، اما زمان این پیام به ویژه تلخ بود: او زمانی که در آشویتس بود و به خشن ترین و وحشیانه ترین پیامدهای بالقوه تعصب فکر می کرد، آن را دریافت کرد.
از زمانی که رفیق برای اولین بار در مورد تجربیات نژادپرستی خود در یورکشایر با رسانه ها صحبت کرد، کمی بیش از 18 ماه می گذرد که زنجیره انفجاری از وقایع را به راه انداخت که منجر به تغییر رژیم در هدینگلی شد، تشدید تلاش ها برای افزایش تنوع در هدینگلی. بازی کانتی، و نایجل هادلستون، وزیر ورزش، به هیئت کریکت انگلستان و ولز دستور داده شد تا “خانه خود را مرتب کند”. افشاگری ها همچنین برای رفیق دگرگون کننده بوده و او را از یک کریکت باز سابق نسبتا مبهم به یک چهره عمومی و مبارز علیه تبعیض تبدیل کرده است.
رفیق در آن روز گفت: «احساس میکنم این مسئولیت به من سپرده شده است، زیرا افراد زیادی در سراسر طیف، از ورزشهای مختلف با من در تماس هستند. میدانم وقتی به تنهایی به دنبال کمک بودم و هیچکس نمیخواست به من کمک کند و هیچ سازمانی نمیخواست به من کمک کند، میدانم چه حالی داشتم. می دانم چه احساسی دارم که کاملاً به حال خودم رها شده ام و نمی توانم این کار را با دیگری انجام دهم، همانقدر که هر بار که با کسی صحبت می کنم چیزهای زیادی از من می گیرد.
من فقط یک فرد عادی از بارنزلی هستم و واقعاً ابزار لازم برای کمک به همه را ندارم، اما این به دلیل عدم تلاش نخواهد بود. یک چیزی که من آماده انجام آن نیستم این است که از طرف دیگر نگاه کنم، زیرا می دانم که چقدر به خودم نزدیک شده ام و جانم را گرفته ام و در ذهنم نمی توانم فکر کنم که ممکن است کسی با من در تماس باشد و من ارتباطی نداشته باشم. به آنها کمک کنید و این آنها را از مرزها دور می کند. احساس میکنم مسئولیتی از جانب خداوند به من سپرده شده است و باید آن را انجام دهم.»
سفر به لهستان تنها نتیجه یک دانه در طوفان شن با پیامدهای غیرمنتظره بود که پس از ظهور ناگهانی رفیق به شهرت رسید. در نوامبر، در حالی که این مرد 31 ساله در کمیته DCMS پارلمان درباره تجربه خود از نژادپرستی صحبت می کرد، بار یک رد و بدل متنی ده ساله بین او و یک بازیکن کریکت دیگر به نام عتیق جاوید منتشر کرد که در آن او اظهار داشت که عدم تمایل بازیکن سوم به خرج کردن پول در یک شام تیمی به منزله رفتار یک یهودی است. او فوراً از جامعه یهودی عذرخواهی کرد و قول داد که «برای درک و یادگیری و آموزش خودم وقت بگذارم».
او اکنون می گوید: “من به هیچ وجه نمی خواهم پیام ها را کم اهمیت جلوه دهم.” آنها آزاردهنده بودند، آنها به مردم صدمه زدند، و من با این واکنش واکنش نشان دادم و شایسته آن بودم.»
صداقت وعده او برای آموزش خود را می توان در تعداد سازمان های جامعه یهودی که نام آنها اکنون در گفتگوها به چشم می خورد سنجید. در عرض چند روز او را به کنیسه ای در لندن بردند و در آنجا با لیلی ایبرت، یک بازمانده 98 ساله آشویتس ملاقات کرد و برای اولین بار در مورد هولوکاست شنید.
بعداً از او خواسته شد تا در راهپیمایی زندگی شرکت کند، پیادهروی سالانه بین اردوگاه کار اصلی در آشویتس و آشویتس-بیرکناو، محل قتل 1.1 میلیون نفر بین سالهای 1942 و 1945، چند کیلومتر دورتر. پیاده روی امسال با شرکت 3000 نفر در روز پنجشنبه برگزار شد و رفیق همچنین چند روز قبل را به همراه گروه کوچکی از رهبران چند مذاهب بریتانیایی به بازدید از مکان های برجسته در سراسر لهستان گذراند. در مشاهده کننده دعوت شد تا به آنها ملحق شود.
رفیق میگوید: «به یاد نمیآورم که هولوکاست را در مدرسه مطالعه کرده باشم. زمانی که من شروع به بازی کریکت کردم، کار آکادمیک چیزی نبود که به آن توجه زیادی داشته باشم. من نمی دانم این در چه مقطعی از مدرسه تدریس می شود اما اصلاً یادم نیست. من واقعاً قبل از ملاقات با لیلی ایبرت هرگز در مورد آن نشنیده بودم. من خجالت می کشم که بگویم چون همه به نوعی می گویند: “مطمئنی رفیق؟” اما من واقعاً این کار را نکرده بودم.
اما همانطور که می گویند، وقتی به یک شاهد گوش می دهید شاهد می شوید. این مسئولیت همه ماست که آمده ایم و در مورد آن یاد گرفته ایم تا دیگران را تشویق کنیم تا در مورد آن بیاموزند.
این برای همه نیست که به اینجا بیایند، بلکه باید در مورد زندگی یهودیان، تاریخ یهودیان، آنچه که آنها به عنوان یک جامعه از سر گذراندهاند و آنچه را که همچنان تجربه میکنند، بیاموزند، اگر این شما را تحریک نکند، مشکلی در شما وجود دارد.
این سفر از نظر جسمی و روانی خسته کننده بود و با توجه به زمان انجام آن در اواخر ماه رمضان، آزمایشات بیشتری را برای رفیق انجام داد. یک روز، پس از بیدار شدن در ورشو، گروه از Chachmei Lublin Yeshiva بازدید کردند، یک مدرسه علمیه یهودی که در سال 1930 افتتاح شد، زمانی که حدود 40000 یهودی در شهر لوبلین زندگی می کردند – گمان می رود که 1200 نفر از هولوکاست جان سالم به در برده اند، 650 نفر اکنون در آنجا زندگی می کنند، و بیش از بازدیدکنندگان بین المللی. به نظر میرسد که بیشتر فعالیتهای کنونی حول توزیع غذا و پوشاک برای پناهندگان اوکراینی و اردوگاه کار اجباری و کشتار مایدانک در نزدیکی آن متمرکز است.
ما به سوی مارکووا، روستای چند هزار نفری، ادامه دادیم که در سال 1944، به عنوان مجازات برای پناه دادن به گروهی از یهودیان، یک زوج کاتولیک، جوزف و ویکتوریا اولما، و شش فرزندشان اعدام شدند. در حال حاضر یک موزه عالی اختصاص داده شده به لهستانی هایی که در تلاش برای نجات اعضای جامعه یهودی این کشور جان خود را به خطر انداختند یا از دست دادند.
ما به جنگل بوچینا، درست خارج از شهر تارنوف ادامه دادیم، جایی که 10000 نفر عمدتاً با تیراندازی به قتل رسیدند و بین سال های 1942 تا 1943 در گورهای دسته جمعی دفن شدند.
روز، 600 کیلومتر و 16 ساعت پس از آغاز، در مرکز جامعه یهودیان در کراکوف، خانه 70000 یهودی در سال 1939 و چند صد نفر امروز، که همچنین عمدتاً برای توزیع کمک به پناهندگان اوکراینی تغییر کاربری داده شده است، به پایان رسید.
این تجربه احساسی، تحریکآمیز و اغلب الهامبخش بود، اما چیزی برای افزایش روحیه وجود نداشت. رفیق میگوید: «هر چقدر هم که این تجربه سخت و دلخراش بوده است، من هر کسی را تشویق میکنم که بیاید. من کاملاً از این موضوع متلاشی شدم، اما تصور اینکه اینجا به عنوان یک فرد یهودی هستم، داشتن خانواده ای که کشته شده اند و انبوهی از موها را می بینند، مهم است.
«در آشویتس کتابهایی با نام چهار میلیون قربانی شناخته شده داشتند و من جوانانی را دیدم که از طریق آنها به دنبال اعضای خانواده خود می گشتند. من برای آنها احترام زیادی قائلم که در آن سن و سال اینجا هستند و همه اینها را گذرانده اند.”
قدم زدن در مکانهایی که فرآیند قتل در آنها به کمال رسیده و صنعتی شده است، میتوان فهمید که چگونه عمل مناسب است و چه احساسی مناسب است. وقتی روزه می گرفتم واقعا خسته و گرسنه می شدم، اما در جاهایی قدم می زدیم – دیواری که در آن تیراندازی می شد، اتاق هایی پر از موهای زنانه – و تو می دانی که مردم روزها و روزها را بدون هیچ چیزی، با درد و درد می گذشتند. رفیق می گوید که مرگ درست در مقابل آنهاست. بیان هر نوع کلمه ای بسیار دشوار است، اما وقتی آنجا هستید، به شما ضربه می زند و به شدت به شما ضربه می زند.
بسیاری از آنها را من هنوز نمیتوانم در سطح انسانی به طور کامل پردازش کنم. من فقط نمی توانم از ذهنم خارج شوم، جایی که بقیه بودند. ما به اندازه کافی خوش شانس بودیم که با یک بازمانده دیگر به نام ارک هرش آشنا شدیم و به تجربیات او گوش دادیم. او ۱۱ ساله بود که شروع شد و چهار سال و نیم آن را پشت سر گذاشت. مردم کجا بودند؟ در این مرحله پردازش و درک آن سخت است. و ما اینجا هستیم و در مورد جنایتی که تمام آن سالها پیش رخ داده بود یاد میگیریم و با گروههایی از پناهندگان اوکراینی برخورد کردهایم. فقط احساس میکنیم که دوباره در آستانه ماست و ما داریم چه کار میکنیم؟»
در طول مدت حضورش با رفیق به عنوان یک فرد مشهور رفتار میشد و مرتباً او را برای فیلمبرداری از یک ویدیو یا ژست گرفتن برای عکس بیرون میکشیدند. این امر به ویژه با توجه به اینکه سایر شرکت کنندگان عمدتاً یهودی بودند قابل توجه بود و او فقط به دلیل استفاده ناآگاهانه اش از یک شعار یهودی ستیز آنجا بود. گرمی پذیرایی او گواه صداقت پاسخ او به آن ماجرا و واکنشی بود به سخاوت و فروتنی که برای کسانی که با او وقت می گذرانند آشکار است، اما این همه توجه گاه ناخوشایند بود.
او میگوید: «در دنیای ایدهآل من هیچکس نمیدانست که من اینجا هستم. اما در نهایت میخواهم هدفی که برای آن میجنگم در خط مقدم باشد، و برای آن باید خودم را کنار بگذارم، حتی اگر از منطقه امن من خارج شود.
“روز پیش یک نفر از کریکت معلولین پیش من آمد و فقط گفت: “فکر نمیکنم متوجه شوید که چقدر در زندگی من تفاوت ایجاد کردهاید.” من از والدین خواسته ام در مورد فرصت هایی که اکنون فرزندانشان به دست می آورند با من تماس بگیرند. مربیان، مدیران
“این به معنای جهنم زیادی است و این چیزی است که می توانم با نوعی غرور به آن نگاه کنم. اما من می دانم که با این چیزها در کوتاه مدت می تواند انرژی زیادی وجود داشته باشد و به آرامی به نوعی پژمرده می شود. به من یک پلتفرم داده شده است، و مهم است که از آن پلت فرم استفاده کنم و مطمئن شوم که نه تنها کریکت، بلکه سایر ورزش ها و جامعه به طور کلی می دانند که این چیزها دیگر قابل قبول نیستند.”
در مطالعه هولوکاست، دست اندرکاران اغلب به سه گروه تقسیم می شوند: قربانیان، عاملان و ناظران، کسانی که آنچه را که در حال وقوع است دیده یا شنیده اند اما کاری برای متوقف کردن آن انجام نداده اند. در مقیاسی غیرقابل مقایسه کوچکتر، رفیق همان طبقه بندی ها را در تجربه خود از تعصب تشخیص می دهد.
او میگوید: «در مورد من، این اطرافیان بودند که بیشترین صدمه را داشتند. تماشاچیان همرزمان من بودند. چیزهای بد زمانی اتفاق میافتند که افراد خوب هیچ کاری انجام نمیدهند و تعداد زیادی از تماشاگران دلیل اتفاقاتی هستند که نباید رخ دهند.
وی گفت: «در چند روز گذشته ما شاهد تبعیض شدید بودهایم، اما بیایید از این واقعیت که این اتفاقات رخ داده و همچنان ادامه دارد، ابایی نداشته باشیم. ما باید بیشتر از مراقبت از خودمان انجام دهیم. هیچ راهی وجود ندارد که بتوانم بروم: “اوه، خوب، مشکل من مرتب شده است، بنابراین همه چیز خوب است.” من اینطور ساخته نشدهام – متأسفانه برای سیستم.»
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.