به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
جعلهای استادان قرن بیستمی آنها مانند ماکس ارنست و فرناند لژه، دنیای هنر را فریب داد تا میلیونها پوند از آنها جدا شود – تا اینکه رنگدانهای مدرن آنها را از بین برد.
اکنون ولفگانگ بلتراچی و همسرش هلن، پس از گذراندن محکومیتهای طولانی زندان، داستان صدها نقاشی را تعریف کردهاند که حتی خانوادههای هنرمندان را فریب دادهاند.
در مصاحبه با ژانت فیشر، روانکاو و نویسنده اهل زوریخ، این زوج انگیزه خود را برای فریب دادن آنچه که معتقد بودند دنیای هنری «تقلبی» است، توصیف کردند.
ولفگانگ گفت که او هرگز عکس هایی با ترکیب بندی هایی جعل نکرده است که بیننده را عصبی کند. او گفت: “من باید چیزی زیبا خلق کنم… می خواهم مردم را خوشحال کنم.”
او جعل را «تقریبا اتفاقی» توصیف کرد: «ما از فروش نقاشیها لذت بردیم. ما یک ضربه از آن گرفتیم. ما ثروتمند شدیم.» من مجبور شدم نقاشی کنم و از انجام تحقیق نیز لذت بردیم. جعل راهی برای ترکیب همه این چیزها بود. و من باید روزها دور استخر بنشینم و بخوانم و خیال پردازی کنم و بخوابم.»
هلن افزود: «هرچه در فروش تصاویر موفقتر بودیم، سطح را بالاتر میبردیم و داستانهای اضافی بیشتری به ذهنمان میرسید، زیرا واقعا از این بازی لذت میبردیم. گاهی اوقات مسیرهایی را به قدری دقیق میکشیدیم که هیچکس نمیتوانست آنها را کشف کند.»
او به یاد می آورد که با یک نقاشی جعلی از ژرژ والمیر، هنرمند فرانسوی و کوبیست اولیه، به یک متخصص حراج مراجعه کرده است. “من خیلی عصبی بودم. اگر رد می کرد چه؟ [it]? ما داستانی ساختیم تا منشا تصویر را توضیح دهیم. من شگفت زده شدم که همه چیز چقدر آسان است. قلبم در دهانم بود – اما من هم از آن ضربه خوردم. این نقاشی به عنوان “مهم ترین اثر دوره کوبیسم مصنوعی” به حراج گذاشته شد.
موفقیت آنها به حدی بود که وقتی یکی از جعلیات ارنست خود را به مبلغ 7 میلیون دلار به یک کلکسیونر فروختند، متوجه شدند که بیوه هنرمند آن را به عنوان یکی از بهترین تصاویر جنگلی خود توصیف کرده است. آنها تقریباً 2 میلیون یورو برای یک نقاشی جعلی از آندره دراین دریافت کردند که یک گالری لندن آن را بیش از 6 میلیون دلار فروخت.
تحقیقات فیشر در کتاب آینده منتشر خواهد شد، روانکاو با هلن و ولفگانگ بلتراچی ملاقات می کند، بهار امسال منتشر می شود.
او با مشاهده اینکه «بلتراکی ها بازار هنر را به عنوان یک تجارت متقلبانه می بینند»، می نویسد: «از نظر آنها، آنها کسانی را فریب می دادند که با فریب دادن دیگران امرار معاش می کردند.
بلتراچی در سال 1951 با نام ولفگانگ فیشر در هاکستر آلمان به دنیا آمد و هنر خود را با کمک به پدرش در بازسازی نقاشیها در کلیساها آموخت. او در ۱۲ سالگی از پیکاسو کپی کرد. زمانی که هلن را ملاقات کرد، به مدت 20 سال مشغول جعل نقاشی بود – وقتی آنها عاشق شدند، راز خود را اعتراف کرد و آنها در جنایت شریک شدند و در سال 1993 با نام خانوادگی او ازدواج کردند.
استعداد او به تقلید از هنرمندان متعدد، از جمله هاینریش کامپندونک، اکسپرسیونیست آلمانی، و آندره درن، فوویست فرانسوی گسترش یافت. برچسب های جعلی از گالری ها یا مجموعه ها اصالت را افزایش می دهد. خانواده Beltracchis ماهها به تحقیق در مورد زندگی هنرمند پرداختند و نقاشیهایی را خلق کردند که مربوط به آثار «گمشده» یا «شکافهای» در آثارشان بود.
ولفگانگ گفت: «ارنست یک نمونه بسیار معمولی بود. او همیشه سریال نقاشی می کرد، همیشه به شیوه ای خاص. مثلاً در یک سریال جمعیت را نقاشی می کرد و در سریال بعدی جنگل ها. بنابراین چیزی که گم شده بود یک نقاشی بود که جمعیت و جنگل ها را در کنار هم نشان می داد. ممکن است بگویید یک تصویر انتقالی. و این همان تصویری است که من کشیدم.»
او از داشتن “واکنش فیزیکی” به نقاشی ها صحبت کرد. من دستخط را با دیدن و احساس تک تک حرکات بدن او می خوانم، حالات ذهنی او را از روی ضربه های قلم مو می خوانم، زیرا دست خط از حرکت و زمان تشکیل شده است.
هلن توضیح داد که آنها در همان زمان از سال به مکان هایی که چنین تصاویری نقاشی شده بودند سفر کردند. وقتی واقعاً آنجا هستید، واقعاً میتوانید احساس کنید که چگونه بود و میتوانید تصور کنید که نقاش چگونه ایستاده، نشسته یا زندگی کرده است و در معرض چه تأثیراتی قرار گرفته است.»
این زوج به یاد آوردند که در جعل کردن عکسی از یک نمایشگاه طبیعت بی جان که در سال 1924 در برلین برگزار شد، “ردی درخشان” گذاشتند تا این تصور را ایجاد کنند که نقاشی جعلی لژر آنها روی دیوارهای آن قرار دارد.
بلتراچی گفت: «نمایشگاه واقعاً اتفاق افتاد، اما هیچ عکسی از آن وجود نداشت – و البته عکس جعلی من واقعاً آنجا نبود.»
برای او، «گیلاس روی کیک» یادداشتی بود که بین مالک سابق گالری و کلکسیونری که از او خریده بود جعل کرده بود. پسر مالک امضای پدرش را “فورا” شناسایی کرد.
فیشر می نویسد: «این واقعیت که همه چیز همیشه به همین راحتی پیش می رفت، ممکن است ولفگانگ بلتراکی را کمی بی دقت کرده باشد. برای آخرین عکسش از رنگ سفید اشتباه استفاده کرد. این آغاز پایان کار بلتراکیس به عنوان جاعل بود.
در سال 2008، تجزیه و تحلیل نقاشی جعلی کمپندونک آنها – عکس قرمز با اسب (عکس قرمز با اسب) که در سال 2006 به قیمت رکورد 2.8 میلیون یورو فروخته شد – ردپایی از سفید تیتانیوم را نشان داد، رنگدانه ای که توسط نقاش فرضی در سال 1914 استفاده نمی شد. روی بلتراچی تمام شده بود که او از آن استفاده می کرد با رنگ سفید خود مخلوط می کرد. خودش را رنگ کرد و یک رنگ سفید روی خالص از یک سازنده هلندی خرید که فاش نکرد که رنگ حاوی ردپای سفید تیتانیوم است.
این “خطای مهلک” او بود. باعث تحقیقات پلیس شد. وحشت در دنیای هنر گسترش یافت و در سال 2011، یک دادگاه آلمانی ولفگانگ و هلن را به ترتیب به شش و چهار سال محکوم کرد.
فیشر در پاسخ به این سوال که چه چیزی او را بیشتر از همه در مورد این زوج شگفت زده کرد، گفت: «آنها با پولی که از طریق کلاهبرداری برای خود ترتیب داده بودند، آزادی و اوقات فراغت را خریدند. بدون فراری، بدون لباس پرادا، اما فضای آزاد برای رفتن به موزهها، مراقبت از بچهها و دنبال کردن علاقهشان به تحقیق.»
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.